صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: ادبیات ایتالیا

  1. #11
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پابلوس ویرژیل
    Virgil - P

    پابلوس ویرژیل

    پابلوس ویرژیل را باید بزرگترین شاعر رومی در دنیای قدیم به حساب آورد. شرح زندگی او بیشتر از نوشته های خود وی به دست می آید. ویرژیل در 15 اکتبر سال 70 قبل از میلاد از خانواده ای روستایی در «آند» متولد شد. عشق و علاقه بی حد وی نسبت به زادگاه خود و مردمی که در آن به فلاحت و کشاورزی مشغول بودند، اساس الهامات اشعار ویرژیل را تشکیل می دهد. ویرژیل در کرمونا و میلان و بالاخره در رم به تحصیل پرداخت. در دوران تحصیل علاقه وافری به خواندن آثار نویسندگان به خصوص شعرای رومی و یونانی داشت و خود نیز در علم معانی و بیان فلسفه دانشی فراوان کسب کرد.

    زندگی ویرژیل تماماً به شعر و شاعری اختصاص داده شده و مطالعات وی بیشتر در همین زمینه است. وی هیچگاه به کار سیاست و نظام نپرداخت، وی دوستانی داشت که همگی آنها در جریانات سیاسی و انقلابی مملکت دستی داشته و پیوسته مسائل را با وی در میان می گذاشتند.

    «دکلوگ» اولین مجموعه شعر اوست که بین سال های 42 تا 37 قبل از میلاد سروده شده است و دیگری «انئید» می باشد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #12
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پلوتوس
    پلوتوس، شاعر و نمایشنامه نویس روم باستان قبل از میلاد بود. وی روستازاده ای بود که به زندگی شهری علاقه ای سرشار داشت، روی همین اصل به تشریح زندگی شهری پرداخته بود. این نویسنده و شاعر پس از نکه از راه تئاتر پولی به دست آورد، به تجارت پرداخت اما نویسنده درام کارش به تهیدستی کشید و دوباره به نوشتن دست زد. در آثار او شوق به دریانوردی و تجارت به خوبی به چشم می خورد و حدود 130 نمایشنامه نوشت که همه موفقیت آمیز بود. برخی از آثار وی عبارتند از:

    آمفی تریون
    سی کوان
    اسیر
    کمدی الاغ ها
    تاج
    جعبه جواهر
    سربازان افازن
    گلدان طلا
    اسیران
    پسودولوس
    مناخموس
    خانه افسانه شده
    پارسیان
    کارتاژیان
    طناب
    ترینوموس
    دهاتی
    استیکوس.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #13
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    دينو بوتزاتي
    Buzzati - Dino

    دينو بوتزاتي

    1972 ـ 1906

    بوتزاتي از سال 1933 فعاليت ادبي خود را آغاز كرد. او با نوشتن دو كتاب بيابان تاتارها و هفت فرستاده در عرصه ادبيات ايتاليا و جهان به شهرت رسيد.

    مضامين مورد علاقه بوتزاتي مرگ، زندگي و اضطراب‌هاي بشري بود. برخي از منتقدان، آثار وي را سوررئاليستي قلمداد كرده‌اند، اما داستان‌هاي او گرچه داراي رويدادها و حال و هوايي ناممكن است، ليكن آنها را مي‌بايد حاصل گونه‌اي گرايش به درون‌نگري و ماوراطبيعه دانست.

    بوتزاتي در آثار خود رمز و راز را با نگاهي تلخ و بدبينانه درمي‌آميزد به گونه‌اي كه آثارش را با داستان‌هاي كافكا و ادگار الن پو نيز سنجيده‌اند.

    گفتني است كه برخي از آثار بوتزاتي همچون بيابان تاتارها ـ فيلم‌برداري در ايران ـ وبارنابوي كوهستان‌ها به فيلم درآمده و در سراسر جهان به نمايش گذاشته شده است.

    بوتزاتي افزون بر نويسندگي به نقاشي نيز مي‌پرداخت و مضامين بسياري از آثارش را خود نقاشي مي‌كرد. نام اصلي اين داستان ـ كه به شيوه آزاد ترجمه شده ـ پالتو است.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #14
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    جووانی گوارسکی
    جووانی گوارسکی (۱ مه ۱۹۰۸ در پارما - ۲۲ ژوئیه ۱۹۶۸ در ایتالیا) نویسنده، روزنامه‌نگار،کاریکاتوریس �� � ? و طنزپرداز ایتالیایی است.

    زندگی
    او در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط در نزدیکی شهر پارمای ایتالیا به دنیا آمد. پس از ناکامی در تحصیلات دانشگاهی به مشاغل مختلف روی آورد تا این که سرانجام در ۱۹۲۹م. سردبیر مجله‌ای فکاهی به نام کوریره امیلیانو را به عهده گرفت و در سالهای ۱۹۳۶م. تا ۱۹۴۳م. سردبیری مجلهٔ فکاهی دیگری به نام برتولدو به عهدهٔ او گذاشته شد.

    در طی جنگ جهانی دوم دولت موسولینی را مورد انتقاد قرار داد که همین انتقادات مشکلاتی را برای‌اش فراهم آورد در همین دوران برادرش در جبههٔ روسیه مفقودالاثر شد و او شبی از ناراحتی مست کرد و تا صبح در خیابان‌ها عربده کشید و به فاشیست‌ها ناسزا گفت که موجب دستگیری او شد و مدت‌ها در بازداشتگاه‌های آلمان‌ها به‌سر برد تا این که به سربازی رفت و به جبهه اعزام شد.

    در سال ۱۹۴۳م.، هنگامی که ایتالیا با نیروهای متفقین پیمان متارکه جنگ را امضا کرد، او در جبههٔ شرقی بود و چون حاضر به همکاری با آلمان نشد دستگیر و تا پایان جنگ در اردوگاه اسراء در کشور لهستان به سر برد و توسط ارتش انگلیس آزاد شد. بعد از بازگشت به کشور به کاریکاتورکشی روی آورد و البته پیش از آن حتا دست به کار دربانی و نگهبانی هم زده بود. به میلان رفت و ابتدا سردبیر هفته‌نامه «برتولدو» و سپس ناشر و سردبیر روزنامهٔ فکاهی «کاندیدو» شد و طنزهای سیاسی او مخاطبین بسیاری یافت.در ۱۹۵۰م. با خلق دون‌کامیلو شهرتی جهانی پیدا کرد.

    در سال ۱۹۵۴م. به اتهام افترا بازداشت شد. او نامه‌ای را انتشار داده بود که در آن از قول رهبر مقاومت ایتالیا د گاسپری که بعدها به نخست وزیری رسید، از متفقین خواسته شده بود رم را بمباران کنند. دادگاه او را به دوازده ماه زندان محکوم کرد اما به دلیل خوش‌رفتاری زودتر آزاد شد.

    در ۱۹۵۶م. وضع سلامتی‌اش وخیم شد و برای درمان به سویس رفت. در ۱۹۵۷ از سردبیری کاندیدو کناره گرفت، ولی هنوز در آن مجله مطلب می‌نوشت. سرانجام در ۱۹۶۸م. در پی حملهٔ قلبی درگذشت.



    رمان
    شوهر مدرسه‌ای، ترجمهٔ جمشید ارجمند، ۱۳۷۹، ناشر: کتاب پرواز کارلوتا و عشق، ترجمهٔ جاهد جهانشاهی، ناشر: پاییز


    مجموعه داستان
    دنیای کوچک دن کامیلو، ترجمهٔ جمشید ارجمند، ناشر: شرکت تهران فاریاب دن کامیلو و پسر خلف، ترجمهٔ مرجان رضایی(۱۳۸۵)، ناشر: نشر مرکز زندگی‌ خانوادگی، ترجمهٔ منوچهر محجوبی (با نام «خانهٔ نینو»)


    در ایران
    منوچهر محجوبی در سال‌های اول دههٔ ۵۰ ه.خ. سریالی از روی کتاب «زندگی خانوادگی» با همین نام برای رادیو تلویزیون ملی ایران ساخت.
    از روی کتاب شوهر مدرسه‌ای و دن کامیلو فیلمی به نام «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» به کارگردانی ابولحسن داودی و نویسندگی فیلم‌نامهٔ پیمان قاسم‌خوانی ساخته شد.
    کوروش نریمانی نمایشنامه‌ای برگرفته از شخصبت دون‌کامیلو نوشت و کارگردانی کرد که روی صحنه رفت و جایزه‌ای تحت عنوان کارگردانان زیر چهل سال به او اهداد شد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #15
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    کورتزیو مالاپارته
    Malaparte - Curzyio



    کورتزیو مالاپارته نام مستعار نویسنده پر شوری است به نام «کورتزیو سوکرت» که در سال 1898 در شهر پراتو نزدیک فلورانس دیده بر جهان گشود. او در همان کالج معروفی به تحصیل پرداخت که «دانونزیو» نیز در آنجا درس خوانده بود.

    به هنگام کودکی اش چون در همه سال های عمرش کنجکاو و ماجرادوست بود. وقتی که روز دوم ماه اوت سال 1914 نخستین جنگ جهانی آغیاز گشت و او بیش از شانزده سال نداشت از مدرسه و ایتالیای بی طرف گریخت و داوطلبانه به ارتش فرانسه پیوست. او در شانزده سالگی، جنگیدن در کنار نیروهای فرانسه را بر قرائت تاریخ فرانسه در کالج ترجیح داد و در رأس گروه خویش جانانه به نبرد پرداخت و در جنگ های شامپانی سخت زخمی شد و نشان «صلیب جنگ» بزرگترین نشان جنگی فرانسه را به دست آورد.

    در سال 1918 مالاپارته را بدین سبب که ریه هایش در اثر گازهای سمی آسیب دیده بود «معلول جنگی» شناختند، بعد از سال 1918 مالاپارته به ایتالیا بازگشت و در 1921 خدمات دولتی را ترک گفت. مالاپارته، به زودی نسبت به اندیشه های موسولینی تمایلی پیدا کرد و در سال 1922 به حزب فاشیست پیوست. او مقالات آتشینی در روزنامه ها می نوشت و به دفاع از نظریه «انسان برتر» نیچه برمی خاست، با این همه مالاپارته عملاً در هیچ یک از فعالیت های حزب فاشیست شرکت نکرد.

    وی کم کم به انتقاد از نظم و انضباط نظامی حزب فاشیست پرداخت و دامنه این انتقادات به هجو موسولینی انجامید. بعد که اوضاع سیاسی ایتالیا رو به وخامت گذارد به مسافرت در اروپا، آسیا و آفریقا پرداخت و در سال 1931 پس از بازگشت به ایتالیا از عضویت حزب فاشیست استعفا داد. در همان سال به تشویق دوستش دانیل – هاله وی به فرانسه رفت و در آنجا کتاب «تکنیک کودتا» را نوشت.

    در سال 1931 دوران تبعیدش به پایان رسید و دوباره برم برگشت. در سال 1940 هنگام ورود ایتالیا در جنگ جهانی، مالاپارته کتاب زنی چون من را منتشر ساخت.

    در جنگ به عنوان یک خبرنگار جنگی در جبهه کار می کرد. سایر آثار مهمی که این نویسنده بزرگ ایتالیایی از بعد از جنگ تاکنون انتشار داده است عبارتند از: «خورشید نابینا است» و «پوست».
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #16
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    شادی نفی‌شده

    درآمدی بر شعر معاصر ایتالیا



    در قرن بیستم شاهد جنبش‌های ادبی و هنری بی‌شماری هستیم که تحت شرایط خاص این دوران سر برآوردند؛ جنبش‌هایی که به سرعت ظهور ‌کردند و به همان سرعت نیز به تاریخ ‌پیوستند. در این دوره نیاز به تأمل در هستی انسان معاصر و شناخت تردیدها، بحران‌ها و اضطراب‌های او بی‌اندازه احساس می‌شد. سلطه ی فاشیسم و جنگ‌های بزرگ نیز این بحران و تناقضات را دوچندان ساختند. شعر معاصر ایتالیا در چنین بستری شکل گرفت که گاه تحت تأثیر جنبش‌های کشورهای دیگر همچون دکادنتیسم و سمبولیسم فرانسه بود و گاه خود پیشگام این جنبش‌ها بود همچون فوتوریسم که به فراتر از مرزهای ایتالیا گسترده شد و جنبش‌های دیگری نظیر وریسم ، ارمتیسم و کرپوسکولاریسم که در گستره ی ‌مرزهای ایتالیا باقی ماندند.

    بدون شک شعر قرن بیستم ایتالیا با دو چهره ی بزرگ آغاز می‌گردد: گابریله دانونزیو و جووانی پاسکولی که به دکادنتیسم تعلق داشتند و تأثیر بسزایی بر شاعران پس از خود نهادند. دکادنتیسم در اوایل قرن نوزده در تقابل با پوزیتیویسم در فرانسه ظهور کرد که به علوم و پیشرفت روزافزون انسان و پژوهش‌های ادبی، اجتماعی و فلسفی او به دیده ی شک می‌نگریست. تأثیرات دکادنتیسم در شاعرانی چون بودلر، ورلن، رمبو، مالارمه و در فلسفه ی نیچه و روانکاوی فروید و در موسیقی واگنر و... پدیدار گشت. دکادنتیسم به واقع نماینده ی انحطاط، تباهی و زوال جهان معاصر گردید.
    در ایتالیا هر چند زندگی پرجنجال و شهرت‌طلبانه دانونزیو و گرایشات و شرکت او در جنگ جهانی انزجار بسیاری از شاعران پس از او از جمله مونتاله را برانگیخت اما تأثیر بسزای او را بر شعر معاصر ایتالیا نمی‌توان منکر بود طوری که مونتاله خود نیز از این تأثیر به دور نبوده است. دانونزیو فتوحات و شهرت جنگجویانه ی خود را مدیون جاذبه ی سخنوری و بلاغت تصنعی کلامش بود. طبع غنائی شگرف، زیبایی ظاهری و کلام فاخرش باعث شد که شیوه ی او «باروک جدید» نامیده شود؛ که این شیوه خود تا حدودی پوشاننده ی خلأ و سردی باطنی است که نشانی از تناقض و دوگانگی انسان معاصر دارد. بی‌شک ریشه ی فوتوریسم را که از بزرگ‌ترین جنبش‌های ایتالیایی جهانی است باید در افکار و عقاید دانونزیو جست.

    جووانی پاسکولی از دیگر چهره‌های دکادنتیسم ایتالیا محسوب می‌شود؛ هر چند شعر شکننده، مالیخولیایی و رنج‌دیده‌اش بیشتر ریشه در عزلت و انزوای او دارد. لحن آرام و بی‌ادعای پاسکولی همچون موسیقی بر دل می‌نشیند و به راستی اشعار این شاعر را باید موجد جنبشی همچون کرپوسکولاریسم دانست و بر تأثیر پاسکولی بر شاعرانی چون سابا و مونتاله تأکید نمود.
    از شاعران دیگری که از تأثیر دکادنتیسم به دور نبوده‌اند می‌توان به دینو کامپانا اشاره نمود. هر چند نمی‌توان او را به سادگی به جنبش خاصی نسبت داد. شعر کامپانا از نخستین نمونه‌های شعر ناب محسوب می‌گردد که برتافته از احساسات و توهماتی است که شاعر به کاوش آن‌ها پرداخته است. کامپانا را به واقع باید به رمبو، بودلر، مالارمه، نیچه و دیگر شاعران نفرینی پیوند داد. ‌

    از دیگر جنبش‌های آغازین قرن بیستم، کرپوسکولاریسم است که عنوان آن برای نخستین بار توسط منتقد ادبی بورجه‌زه در رابطه با اشعار شاعرانی چون گوتزانو، کیاوزه و مارتینی اطلاق گردید. نام این جنبش مشتق از واژه ی کرپوسکولو crepuscolo به معنای شامگاه است و به رنگ‌های مات و مرده ی شامگاه و بامداد پیش از طلوع خورشید و همچنین به زوال و تباهی نیز اشاره دارد.
    شاعران این جنبش به رنگ‌های شبانه و دلگیر غروب علاقه ی خاصی داشتند و از همین روست که به «شامگاهیان» شهرت یافتند. شعر شامگاهی کاملاً در تقابل با اسطوره‌های دانونزیویی و ابر انسان ظاهر می‌شود؛ شعری تسلیم‌ شده، ناتوان و درمانده با حالتی از ملال، سکون و دلزدگی. موضوع شعر کرپوسکولاریسم، وقایع روزمره و معمولی است که با لحنی آرام و اندوهگین و زبانی نسبتاً محاوره‌ای بیان می‌شود و «چیزهای کوچک» را به بزرگ‌ترین موضوع شعر بدل می‌کند. به واقع شامگاهیان شعر را تا حد زیادی به نثر نزدیک می‌کنند. آن‌ها بیشتر به سخن گفتن از خستگی و ملال، سادگی و ناتوانی در ارتباط با دنیای اطراف علاقه‌مندند تا به تصاویر سحرانگیز و لحن و کلام فاخر.
    بهترین توصیف شعر شامگاهی را فائوستو ماریا مارتینی، یکی از شاعران این جنبش ارائه داده است: «شعر احساس مردن است»، در توالی روزهایی یکسان که به انتظار آهسته ی مرگ بدل می‌گردند.
    از برجسته‌ترین نمایندگان شعر کرپوسکولاریسم به همراه گوئیدو گوتزانو می‌توان به سرجو کوراتزینی اشاره نمود که هر دو در اوان جوانی به علت ابتلا به بیماری سل درگذشتند. جهان شعری کوراتزینی نقطه مقابل جهان اسطوره‌ای دانونزیویی است چه در فرم و زبان و چه در مفهوم هستی‌شناسانه: طرد اسطوره‌های ابر انسان و زنان فتنه‌جو و تأکید بر شکنندگی و آگاهی از ناتوانی خود.
    اشعار کوراتزینی بر «اشیاء کوچک» تمرکز یافته‌اند که در ورای آن‌ها نه ارزش بلکه خلأی نهفته است. برای شاعر چیزی بر جا نمی‌ماند مگر اظهار پوچی و ناتوانی در مقابل زندگی و شعر.
    «خدای من، من چیزی جز مردن نمی‌دانم، آمین».
    «پس کاملاً حق با من است/ زمانه بسیار تغییر کرده است/ آدم‌ها دیگر هیچ‌چیز/ از شاعران نمی‌پرسند/ پس بگذارید تفریح کنم!».

    جنبش فوتوریسم را بایست از مهم‌‌ترین جنبش‌‌های شورش‌گرایانه ی قرن بیستم دانست که از ایتالیا و با بیانیه ی فیلیپو تومازو مارینتی آغاز گردید و تمامی عرصه‌های ادبی، هنری بویژه نقاشی، مجسمه‌سازی و معماری را درنوردید و فراتر از مرزهای ایتالیا گسترده شد. لفظ فوتوریسم مشتق از واژه ی فوتورو futuro به معنای آینده است، چرا که نمایندگان این جنبش مخالف گذشته و سنت بودند و با بهره‌وری از عقاید و تفکرات نیچه با شعارهایی چون: «مهتاب را بکشیم» ـ «مرگ بر فرهنگستان» ستایشگر سرعت و خشونت و شتاب، ماشین‌های صنعتی، شهرهای مدرن، متروپلیس و شورش علیه رکود و کهنگی و ستایشگر هر نوع تخریب و انهدام بودند:
    «ادبیات تاکنون ستایشگر بی‌جنبشی تأمل‌گرایانه، خیال و رویا بوده است. ما برآنیم تا ستایشگر جنبش م*****گرایانه، بی‌خوابی تب‌آلود، قدم شتابزده، پرش مرگبار و سیلی و مشت باشیم».
    فوتوریست‌ها بر آن بودند تا حرکت واقعی بدن یا ماشین را به تصویر بکشند و معتقد بودند که دینامیسم کلی را باید به صورت احساسی دینامیکی ارائه داد. آن‌ها فرایندهایی نظیر آزادی مطلق تصاویر و استعاره‌ها، هیاهو جهت به تصویر کشیدن دینامیسم اشیاء، سنگینی جهت امکان پرواز اشیاء، و بو جهت امکان متلاشی کردن اشیاء را وارد ادبیات کردند.
    اما فوتوریسم به زودی با ستایش از جنگ به عنوان «تنها بهداشت جهان» به فاشیسم ملحق شد و به مظهری از ادبیات فاشیستی بدل گشت. اما جنبش‌های هنری دیگری نیز که به تأثیر از فوتوریسم سربرآوردند علیه جنگ برخاستند: در روسیه، جدال ضد سنت‌گرایانه? فوتوریست‌ها و کوبیست ـ فوتوریست‌های موسکو، بر خلاف جنگ‌طلبی مارینتی، مفهوم شورش را علیه جامعه و جنگ به کار گرفت.
    یکی از نمایندگان شعر فوتوریسم آلدو پالاتسسکی می‌باشد. وی نخست به کرپوسکولاریسم گرایش پیدا کرد و اشعاری به تأثیر از این جنبش نگاشت. سپس به فوتوریسم گرایید و بهترین نمونه‌های شعر فوتوریسم ایتالیا را از خود برجا نهاد. او همچنین تا حدودی تحت تأثیر سوررئالیسم و جنبش متافیزیکی بود. اما به واقع پالاتسسکی را نمی‌توان به هیچ‌کدام از این مکتب‌ها نسبت داد. او با بهره‌گیری از این جنبش‌ها به مثابه ی تجربه‌ای ادبی، مشخصات و تجارب نوآورانه ی این جنبش‌ها را در خود حل و به جهان فردی و خاص خویش دست یافت که در بیانیه ی شخصی‌اش در قطعه ی «بگذارید تفریح کنم» منعکس گشت. شاعر با بهره‌گیری از اصوات غریب و نامعمول به بازیگوشی و تفریح می‌پردازد و همچون دلقکی بندباز جهانی را به خنده وامی‌دارد، جهانی که به واقع به خویش می‌خندد:
    «پس کاملاً حق با من است/ زمانه بسیار تغییر کرده است/ آدم‌ها دیگر هیچ‌چیز/ از شاعران نمی‌پرسند/ پس بگذارید تفریح کنم!».
    قدرت و نوآوری شعر پالاتسسکی در قاعده و دستور خاصی ریشه ندارد بلکه از خود تجربیات زندگی و قدرت تخیل و خلاقیت شاعر برمی‌خیزد.

    ادامه دارد...

    اثمار موسوی‌نیا
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #17
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    شادی نفی شده (2)

    درآمدی بر شعر معاصر ایتالیا

    قسمت اول ، قسمت دوم :



    در ادامه ی بررسی شعر قرن بیستم ایتالیا به دوره‌ای بسیار حساس می‌رسیم: دوره ی بین دو جنگ جهانی که در آن فصل مهمی از شعر ایتالیا رقم خورد. با آغاز جنگ، بسیاری از ارزش‌های معنوی و انسانی رو به زوال می‌روند. سلطه ی فاشیسم و ترس و خفقان ناشی از آن، موجب شکل‌گیری جریانی به نام ارمتیسم یا مبهم‌گرایی در ایتالیا گردید. شاعران به دلیل سانسور و حاکمیت فاشیسم به این جریان گرایش پیدا کردند و با بیانی مبهم و مغلق به سرودن دنیای پر اضطراب خود پرداختند. در این دوره ادبیات ایتالیا بیشتر تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم و تئوریهای اگزیستانسیالیسم (هایدگر، یاسپرس، سارتر) بود که بر بحران جامعه ی اروپا، ناامنی، خلأ و پوچی زندگی معاصر تأکید می‌گذاردند.
    از مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به جوزپه اونگار‌تی، ائوجنیو مونتاله، سالواتوره کوازی‌مودو و اومبرتو سابا اشاره نمود. هرچند دو شاعر اخیر را نمی‌توان به سادگی به ارمتیسم و یا مکتب مشخص دیگری مرتبط ساخت.
    اومبرتو سابا از شاعرانی است که همواره به جهان خود وفادار مانده است. او از جریان‌های شعری دوران خود گسست و تمام دوران حیاتش را به جستجوی مفاهیم شاعرانه جدیدی وقف نمود. او علی‌رغم این که از مشکلات و بدی‌های انسان آگاه است، همچنان زندگی بشری و ارزش‌های آن را در همه ی اشکالش می‌ستاید. زبان ساده و شیوای سابا گاه لحنی شکوهمند به خود می‌گیرد. او به خوبی قادر است وقایع روزمره را به مفهومی شاعرانه و جهانی بدل کند. موضوع شعر او اغلب بر عناصری چون خانواده، زادگاه، امید و سعادت انسان تکیه دارد که بر خلاف مونتاله از نظر وی امری دست‌یافتنی است. جهان شعری سابا را به واقع باید بازنمایی از صداقت، فرزانگی و تعادل دانست.
    دیگر شاعر برجسته این دوران جوزپه اونگار‌تی است که شعر ارمتیسم یا شعر ناب از طریق اشعار او به ثمر نشست.
    واژه ی ارمتیسم ermetismo برگرفته از واژه ی هرمس hermes خدای یونانی است که مبدع ستاره‌بینی، کیمیاگری و هنر نوشتن به شمار می‌آید. واژه ی ارمتیسم به هر چیز بغرنج، مبهم، تاریک و ادراک‌ناپذیر اشاره دارد. از همین روست که شعر ارمتیک بسیار مبهم و تا حد زیادی متفکرانه ظاهر می‌شود. دیدگاه فلسفی ارمتیسم در اگزیستانسیالیسم، در اندیشه‌های برگسون، و کی‌یرکگور ریشه دارد و اساس و پایه ارمتیسم ایتالیا را می‌توان در سمبولیسم فرانسه (مالارمه، بودلر، رمبو، والری) و سوررئالیسم جست.
    ارمتیک‌ها بر آن بودند تا رنج زیستن، ناتوانی انسان و شعر، انزوا و فقدان امید را از طریق واژه ناب و زبان مجازی بیان کنند همچنانکه اونگار‌تی با تحلیل هیجانات و احساسات شخصی، بیانات اصیل را به تصویر می‌کشید و وزن سنتی شعر را درهم می‌شکست و شعر را به کلمات تقلیل می‌داد. شعر برای او به نوعی ارتعاش روح بدل شده بود.
    ائوجنیو مونتاله یکی دیگر از شاعران برجسته‌ای است که ارمتیسم را تکامل بخشید. جهان شعری مونتاله جهان شکست و نومیدی است که تنها در فرصت‌ها راه نجات یافت می‌شود. شعر مونتاله بازنمایی ویرانی، اضطراب و سقوط معنویت و ارزش‌ها است بی‌آنکه بخواهد به مبارزه و طغیان بپردازد: شکست، اضطراب و آگاهی از پوچی هر نوع پیکاری. از همین رو شعر او تا حد بسیاری بر «امر منفی» بنا نهاده شده است. شاعر هر چه بیشتر سعی دارد تا مفاهیم را از طریق عناصر عینی و در قالب اشیاء به خواننده منتقل کند و بدین‌گونه تا حد زیادی به تئوری «پیوستگی عینیت‌گرایی با ذهنیت‌گرایی» الیوت نزدیک می‌گردد.
    «و به هنگام گام زدن در زیر خورشید خیره‌کننده/ با شگفتی حزن‌آلودی دریافتن که/ سراسر زندگی و محنتش/ چنان دنبال کردن دیواری بلند است/ با شیشه خرده‌های بطری بر فراز آن».
    به اعتقاد شاعر «مرگ خدا» نه‌تنها باعث رهایی بشر نگردیده بلکه موجب انحطاط و پوچی ارزش‌های انسانی گشته است و قدرتی هراسناک به دست خدایی اهریمنی (یا همان جامعه تکنولوژی ‌زده) افتاده است.
    مونتاله هرگز نماینده مکتب خاصی نبوده و در دوران حیاتش بیانیه ادبی خاصی را امضا نکرده است مگر بیانیه ضد فاشیستی کروچه. وی تمامی افکار و عقایدش را از طریق شعر و ادبیات منعکس کرد و عظمت او در جستجوی مداوم امید و رهایی است که گاه با مضامینی چون زردی لیموها، گل آفتابگردان، شادی آفتابی، چهره‌ای زنانه و... پدیدار می‌گردد.

    در ادامه سخن از ارمتیسم به سالواتوره کوازی‌مودو می‌رسیم. وی که از بزرگ‌ترین مفسران درام انسان معاصر و از بزرگ‌ترین مترجمان شعر غنایی یونان است، در دوران نخست شاعرای‌اش به ارمتیسم گرایید که برای او به مثابه کاوشی بود جهت رسیدن به ریشه و اصل؛ اما در دوره دوم به شیوه‌ای شخصی‌تر نزدیک شد که در آن احیای زبان، غنای مفاهیم و تمایل شاعر به تغییر واقعیت پیرامون و بازسازی جهان به بهترین شکل مشاهده می‌شود. از مضامین اساسی شعر کوازی‌مودو به رنج، انزوا و بی‌ریشگی انسان که تا حدود زیادی با جدایی از دوران کودکی پیوند دارد می‌توان اشاره نمود: آن نیکی و معصومیت نخستین که دست‌نیافتنی جلوه می‌کند.

    پس از جنگ با جنبش‌ها با مرحله تازه‌ای در ادبیات ایتالیا روبرو می‌شویم. مبارزات ضد فاشیستی، ارتباط با ادبیات جهان، مطالعات و تحقیقات گسترده هر چه بیشتر شرایط آزادی بیان را فراهم آورد. شاعران دیگر به استفاده از نمادها و بیان مبهم پناه نمی‌جستند بلکه به بیان هر چه واقعی‌تر و ملموس‌تر روی آوردند. تحت شرایط فاجعه‌آمیزی چون بیکاری، فقر، اضطراب و بحران‌های پس از جنگ جنبش رئالیسم یا نئورئالیسم سربرآورد.
    دو چهره برجسته این دوران چزاره پاوزه و پیر پائولو پازولینی هستند. شعر این دو شاعر در تقابل با شعر ارمتیک برخاست. شعری که بر واقعیت تکیه داشت و به رنج و اضطراب جامعه بحران زده پس از جنگ می‌پرداخت. اشعار روایی و گزنده پاوزه میان رئالیسم و سمبولیسم جای دارد. بهره‌گیری او از روایت، افسانه و اسطوره بویژه در کتاب «گفتگوهایی با لئوکو» بسیار قابل توجه است.
    آخرین مجموعه شعری که از او بر جای مانده «مرگ خواهد آمد و چشمان تو را خواهد داشت» به رغم تیره و تار و نومیدانه بودن، حاوی زیباترین و فرزانه‌ترین نمونه‌های شعر معاصر ایتالیا در رابطه با عشق، هستی و مرگ، و امید و روشنایی است.
    «ای امید گرامی/ آن‌روز ما نیز خواهیم دانست/ که هستی و نیستی تویی».
    پیر پائولو پازولینی از دیگر چهره‌های نام‌آور این دوره است. او در تلاش بود تا رابطه جدیدی میان ادبیات و سیاست ایجاد کند. هنر پازولینی، هنر عصیان و شورش است علیه هر آنچه که مبتذل می‌نماید. به واقع او از طریق بازنمایی واقعیتِ تباه شده بر این واقعیت می‌شورد. او به طرزی شاعرانه و غرقه در بدبینی خود به پیکار میان عقاید فرهنگی و اخلاقی در تقابل با جهان اجتماعی که مفهوم الوهیت و زندگی در آن از بین رفته است می‌نشیند.

    در ادامه سخن از شعر معاصر ایتالیا لازم به ذکر است که شاعران دیگری چون کاپرونی، سینیزگالی، کارداره‌لی، کامپو، روسلی و... علیرغم این که در دوران حیاتشان چندان شناخته نشدند اما بدون شک تأثیر بسزایی بر شعر ایتالیا نهادند و پرداختن به تک‌تک آن‌ها از حوصله این یادداشت خارج است. تنها اشاره به سه چهره شاعر زن ضروری به نظر می‌رسد: این سه شاعر علی‌رغم شعر تأثیرگذار و قدرتمندشان با سکوت جامعه ادبی مواجه شدند و زندگی هر سه در انزوایی خودخواسته و سکوت مطلق سپری شد.
    آنتونیا پوتزی که به زعم مونتاله و الیوت از بزرگترین شاعران قرن بیستم ایتالیا تلقی می‌شود، در انزوا و نومیدی مطلق در سن 26 سالگی به زندگی خویش خاتمه بخشید. در دوران حیاتش هیچ‌کدام از آثارش منتشر نشدند و زندگی شخصی‌اش همچون شعرش عصیانی بود علیه جامعه سنت‌گرا و بسته آن دوران.
    بحران آن دوره با تراژدی شخصی‌اش درهم آمیخت و به طرزی دردآور در شعرش منعکس شد. او همچون سیلویا پلات معتقد بود که شعر نوعی فوران خون است و از طریق شعر باید درد و رنج را به بهترین شکل بیان کرد. او در اشعارش تا حدودی فضای انزواجویانه و ناآرام اکسپرسیونیسم آلمان را منعکس می‌کرد.
    «و هزاران تاج گل شیرین/ پوشیده از شن/ شاید به شامگاه/ پلی غرقه شود/ تنهایی و اشکِ/ تنهایی و اشک/ صنوبران».
    کریستینا کامپو نیز با وجود بیماری و ضعف جسمانی راه کمال خویش را به خوبی در ادبیات پیمود. او به دلیل بیماری ناگزیر از سپری کردن زمانی دراز در بستر بود؛ و در چنین فضایی که انگار همه‌چیز متوقف و سکوت حاکم شود او هرچه بیشتر به جهان افسانه‌ نزدیک شد.
    این شاعر و مترجم خاموش، تا حد زیادی از اندیشه‌های سیمون وی اندیشمند فرانسوی الهام می‌گرفت و از همین رو گاه او را سیمون وی ایتالیایی می‌خوانند. با این که در طول حیاتش آثار کمی از خود به جا گذاشت. اما همین آثار معدود خود سرشار از معنا، شکوه و زیبایی هستند. کامپو با توانایی بی‌نظیر و با الهام از افسانه‌ها و آئین‌های بیزانس و مسیحیت می‌توانست هر جمله را به تابلویی هنری بدل کند. شعر به اعتقاد او بیان زیبایی و الوهیت بود:
    «زیبایی... همچون سنبلی کبودفام است که با عطرش پرسفونه را به ****و زیرزمینی آگاهی و سرنوشت می‌کشاند و بی‌شک می‌توان این جذب کردن روح را «جن‌گیری» از طریق اشکال نامید، روحی که همواره از چیزهایی خاص هراس عظیمی داشته است. افسانه‌ها این‌گونه عمل می‌کنند. شعر نیز باید اینچنین باشد».
    این کلام کامپو یادآور این گفته داستایوفسکی در رمان برادران کارامازوف است که زیبایی نه‌تنها دهشتناک که پررمزوراز است و پیکار میان شیطان و خدا همینجا شکل می‌گیرد.

    یکی دیگر از چهره‌های مؤثر نیمه دوم قرن بیستم آملیا روسلی است. شعر روسلی که پرورده انزوا و سکوت است کاملاً متفاوت و شخصی ظاهر شد. او از طریق زبان خاص خویش به بیان واقعیت ژرف روانی خویش پرداخت. به واقع روسلی زبان و متن را به تن بدل می‌کند. واژه به حدی به تصویر نزدیک که با آن یکی می‌شود و در اثر این تماس هر دو درهم می‌شکنند و به صورت تکه‌هایی بی‌شمار تکثیر می‌شوند. به عقیده پازولینی زبان روسلی به مثابه لغزشی lapsus است که توسط خود شاعر پرداخته می‌شود؛ زبانی تا حدودی مکانیکی و بیانی که به تجارب آزمایشگاهی وحشتناک، تومورها و انفجارات اتمی نزدیک است. زبانی که تا مرز بی‌معنایی پیش می‌رود.
    هیولا را متقاعد کردم به کناره‌گیری/ در اتاق‌های پاکیزه‌ی هتلی خیالین/ در جنگل‌ها افعی‌های کوچک مومیایی شده‌ای بودند./ خود را به شفای شعر آراستم/ اما برای زندگی مرده بودم/ احشایی که گم می‌شوند/ در میان آشوب/ در آنجا تو پس‌ رانده شده به دست علم جان می‌سپاری./ جهان کم ضخامت است و مسطح:/ فیل‌های کمی به آهستگی در آن گردش می‌کنند.
    آندره‌آ پونسو شعر روسلی را به خوبی توصیف می‌کند: «این فوران مداوم خون و نفس، این تشنج پیشا موسیقایی تن. تنها تماسی فیزیکی، میان دو سطح، مرگ زبان و رمزگان، از مرگ تدریجی و اضطراب آور فرم‌ها رهایی می‌بخشد. خدا علیه خدا. از برهوت تا برهوت. بی ‌مردم دیگر».
    و در چنین نوشتاری است که با زخم‌ها و جراحاتی درون زبان روبرو می‌شویم. به واقع روسلی به پیکار با فرشته مرگ که در اندیشه آگامبن همان زبان است، پرداخته است: پیکاری سنگدلانه و مداوم در تن زبان. و تنها آن کس که بی‌گناهی زبان را درک می‌کند، مفهوم واقعی پیام فرشته را درک خواهد کرد و خواهد توانست مردن را بیاموزد.
    «در آنجا جاریست/ جوانه شیفته/ مرگِ من».
    در پایان ذکر این نکته ضروری است که شعر ایتالیا از دانته ، پترارک و لئوپاردی تا بدین دوره همواره نمودی از ناشادی و اندوهی تیره بوده است و به زعم آگامبن شاید بیش از این نخواهد توانست به گاز زدن به این پوسته تلخ «شادی نفی‌شده» ادامه دهد.


    منابع:
    1. هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا، تدوین و ترجمه: نادر نادرپور و جینا لابریولا کاروزو با همکاری بیژن هوشیدری و فرناندو کاروزو، موسسه فرهنگی ایتالیا و موسسه انتشارات فرانکلین، تهران 1353
    2. ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا، محسن ابراهیم، انتشارات فکر روز 1376
    3. Appunti di Storia della Letteratura taliana, Giuseppe Bonghi, Luigi Tripodaro, classicitaliani.it





    --------------------------------------------------------------------------------
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/