صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32

موضوع: لطفا گوسفند نباشید!

  1. #11
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    divider 062

    انسان نمی تواند
    به آسمان نیندیشد!
    چگونه می تواند؟!
    مگر انسانهایی که
    عمر را بی چرا،
    به چریدن مشغولند
    و
    سر به زمین فرو برده اند
    و پوزه در خاک دارند
    و غرق در آب
    و علف اند
    اینها که "گوسفندان" دو پایند!

    دکتر علی شریعتی

    divider 062


    لطفا گوسفند نباشید
    1913767vx586n550c

  2. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #12
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    divider 186
    وَ لا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بهِ عِلمٌ...........سوره مبارکه اسراء - آیه شریفه 36

    هرگز آنچه را که علم و اطمینان نداری قبول نکن

    يسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض ............( با عرض پوزش سوره و آیه ش یادم نیست ).

    آنچه در اسمانها و زمین است خدا را تسبیح میکند.


    گوسفند یک حیوانه که خدا را تسبیح میکنه به زبان خودش که برای ما قابل فهم و درک نیست اما پیامبر خدا حضرت سلیمان (ع) میتونست زبان حیوانات رو متوجه باشه و باهاشون صحبت کنه . پس همونطوری که ما برای هر رفتار و سخنی دلیلی میخوایم حتما" گوسفند هم دلیل قربانی و ذبحش رو از خدای خودش سوال کرده و پاسخ هم گرفته چون اون هم به تسبیح خدا مشغوله


    divider 186







    لطفا گوسفند نباشید
    1913767vx586n550c



  4. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #13
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    با خود تکرار کن: همیشه فردایی وجود دارد!



    >440729zwjlrfs491


    با خود تکرار کن:چنانچه کوشش کنم مثل اوباشم پس چه کسی مثل من خواهد بود؟!

    >440729zwjlrfs491

    با خودتکرار کن:زمان تنها چیزی است که به عدالت مطلق بین انسانها تقسیم شده است!






    لطفا گوسفند نباشید
    2712898a1qdhe1557

  6. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #14
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    جرأت کن که خودت باشی .
    divider 033


    از تمبر یاد بگیر که تا رسیدن به مقصد به نامه می چسبد .
    divider 033


    اندیشه حقیر ، انسان را حقیر نگه می دارد !
    divider 033


    بزرگ بیندیشید تا بزرگ شوید !

    divider 033

    دو گروه قادر به تغییر افکارشان نیستند : احمق ها و مردگان !
    divider 033


    اعتراف به ایمان یک انسان در اعمال اوست نه در گفته هایش .
    divider 033



    تنها ذهن های پاک به خرد الهی دست می یابند !


    divider 033
    وقتی در جستجوی خودت باشی ، خداوند را در کنارت احساس می کنی .

    divider 033

    کسی که می پرسد تا پنج دقیقه احمق است ولی کسی که نمی پرسد برای همیشه احمق است .
    divider 033


    بعضی اوقات روباه باش که دام ها را تشخیص دهی و گاهی شیر باش که گرگ ها را بترسانی .
    divider 033


    لطفا گوسفند نباشید
    2712898a1qdhe1557

  8. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #15
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    بزرگترین اشتباه ما در این است که پیوسته از اشتباه کردن واهمه داشته باشیم !
    divider 068



    اگر میخی در مسیر حرکت لاستیک ماشین باشد ، باعث پنچر شدن چرخ های آن می گردد ، دو واژه ” من ” و ” مال من ” میخ هایی هستند که باعث پنچر شدن چرخ پیشرفت معنوی انسان می گردد !

    divider 068


    هدف ما باید در زندگی مشخص باشد : آموختن و عشق ورزیدن !

    divider 068


    زیربنای عشق آزادی است . اجبار عشق را پژمرده می کند !

    divider 068


    گنج تو در وجود توست ، جای دیگر دنبال آن نباش .

    divider 068


    عشق کیمیاگری است .

    divider 068


    تنها آن چه را که تجربه کرده ای از آن توست !
    divider 068


    به خاطر بسپار : عشق آموختنی است !

    divider 068





    لطفا گوسفند نباشید
    2712898a1qdhe1557



  10. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #16
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض


    کسانی که ترس را لمس نکرده اند ، شجاعت را نخواهند آموخت !
    divider 154



    یگانگی خود را بپذیر ، نادانی خود را بپذیر ، مسئولیت خود را بپذیر و سپس معجزه را ببین!

    divider 154


    انسان بدون از دست دادن منظره ساحل برای مدتی طولانی ، سرزمین های تازه را کشف نمی کند !

    divider 154


    هر چیزی را که در این جهان از دست بدهی ، معادل یا بهترش را به تو خواهند داد !


    divider 154

    به زندگی پس از مرگ کاری نداشته باش ، دغدغه ات باید حیات پیش از مرگ تو باشد !


    divider 154


    بشریت رشد خود را مدیون گروهی انگشت شمار است و نه گروه های بی شمار مردم !

    divider 154


    زندگی هدیه ای حاضر و آماده نیست ، تو وارث همان حیاتی هستی که خود آفریده ای !


    divider 154

    اگر می خواهی با عشق زندگی کنی ، بایستی آن را با دیگران تقسیم کنی .
    divider 154

    لطفا گوسفند نباشید
    2712898a1qdhe1557

  12. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #17
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    divider 186

    نقدی بر عنوان کتاب معروف «لطفا گوسفند نباشید»
    وقتی می گویی «لطفا گوسفند نباشید» من چه کار کنم و چه بگویم به تو نویسنده؟!
    تو مرا گوسفند خطاب کردی! و گفتی گوسفند نباش!
    اگر گوسفند نباشم و نباشیم که مقاله ات به درد ما نمی خورد!
    و اگر گوسفند باشیم ، با گوش کردن چشم و گوش بسته به حرفهای مقاله ات باز هم گوسفند بودن خود را تثبیت کرده ایم. فقط این بار چوپانمان عوض شده .و نشان داده ایم که گوسفندیم که تو ما را خطاب قرار داده ای. و ما هم گوسفندوار حرفهای مقالات را می پذیریم و عمل می کنیم.


    این پارادکسیکال را با مثال زیر توضیح می دهم:
    زنی بر سر شوهرش فریاد می زند و می گوید:
    «احمق این همه حرف من که زنت هستم گوش نده! تو تا چه اندازه زن ذلیل و بدون اعتماد به نفسی»
    حالا اگر شوهرش به حرف زن گوش نکند که باز مغضوب زنش هست.
    اگر گوش کند هم دچار تعارض می شود چون باز هم حرف زنش را گوش کرده و خواسته زن ذلیل نباشه


    حالا نویسنده کتاب لطفا گوسفند نباشید، با عنوانی که برای کتاب انتخاب کرده است ، خوانندگان را در موقعیت دوگانه ای قرار می دهد.
    - گوش کردن به عنوان این کتاب بازندگی و اقرار به گوسفند بودن هست.
    (چون تثبیت گوسفند بودن هست، چون این مقاله خطابش به گوسفندان هست) ،

    - گوش ندادن به محتوای کتاب و حرف دیگر هم زدن بازندگی هست (چون یعنی من می خواهم گوسفند باشم و حرف تو نویسنده را قبول ندارم)

  14. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #18
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    divider 114

    چگونه محبوب معبود شویم؟

    از دو راه:
    1- عمل به فرامین او
    2- دوست داشتن خلق.


    1- عمل به فرامین و احکام او: در طول زندگی بایستی احکام و فرامین او را به جای آورد.

    "اٌشو" راه رسیدن به حضور حق را در قالب حکایتی چنین می نگارد:

    روزی عارف کبیری در خانه اش نشسته بود، پیرمردی از روستایی دور به دیدن او آمد و گفت:

    "ای قدیس! چه گویم که به خدا برسم و محبوب او شوم؟!"

    عارف نگاهی به او کرد و گفت: "خوش بگذران، با شادی ات خدا را نیایش کن!"

    لحظاتی بعد مرد جوانی به حضور عارف رسید و گفت: "چه کنم تا به خدا برسم؟"

    عارف گفت: "زیاد خوش گذرانی نکن!"

    جوان تشکر کرد و رفت. یکی از شاگردانش که آن جا نشسته بود گفت: "استاد بالاخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه!"

    عارف گفت: "سیر و سلوک روحانی و رسیدن به حضور حق مانند بندبازی است که چوبی در دست دارد گاهی آن چوب را به طرف راست و گاهی به طرف چپ می برد تا تعادل خود را روی بند نگه دارد.

    آن چوب را چوب تعادل گویند!"

    به خاطر بسپار: تعادل و میانه روی یگانه راه حصول به خلوت حق می باشد!


    "گوراناک" - شاعر ژرف اندیش- در این باره می سراید:


    به قلب خویش بنگر
    آنجا "او" سلطان تو، مسکن دارد.
    به "او" و نه خویش عشق بورز!
    همچون "او" اندیشه کن
    خواست "او" را بخواه
    و آن چنان که "او" فرمان می دهد، عمل کن.
    نفس کوچک خود را رها کن،
    و در درگاه نیلوفرین او
    کمال سرور را پیدا کن!



    زیباترین شکل اطاعت از فرامین خداوند گردن نهادن به خواست اوست همچون: فضیل عیاض".


    حکایت تبسم "فضیل عیاض":

    گویند سی سال بود که هیچ کس "فضیل عیاض" را خندان ندیده بود، مگر آن روز که پسرش بمرد و او تبسم کرد!

    گفتند: "ای خواجه! چه وقت این است؟"

    فضیل گفت:

    رضا، شادی دل است به تلخی قضا! اکنون دانستن که خداوند راضی بود به مرگ این پسر، من نیز موافقت کردم و رضای او را تبسم کردم!

    آیا ما می توانیم این گونه از سر ایمانی لجام گسیخته تن به رضایت حضرت دوست دهیم؟

    تکرار می کنم! همه چیز در جهان دو طرف دارد. اگر ما به فرامین خداوند گوش دهیم، باید مطمئن باشیم که او هم به درخواست های ما گوش می دهد مانند: این دلداده درویش ژنده پوش!



    حکایت دلداده درویش ژنده پوش:


    "روزی در یک روستا، درویشی در حال گذر بود. در همان حال کودکی بر پشت بام یکی از خانه ها بازی می کرد. به ناگه بر لب بام آمد و در مقابل چشمان وحشت زده اهالی به پایین پرتاب شد. درویش به محض مشاهده صحنه فریاد زد: "او را نگه دار!". سقوط شتابناک کودک آرام شد. درویش دوید و کودک را در میان زمین و هوا گرفت و در مقابل حیرت اهالی، کودک را سالم به آنان برگرداند!

    مردم به دور درویش حلقه زدند و او را از اولیاءالله دانستند و هر یک به تعارف صفت غریبی را به درویش نسبت دادند.
    درویش اهالی را ساکت کرد و گفت: "اینان که می گویید، من نیستم! من فقط بنده معمولی خداوند هستم که به فرامین او گوش جان سپرده و عمل کرده ام و لحظه ای که این صحنه را دیدم، گفتم، خدایا، او را نگه دار!

    زیرا من با او- منظور خداوند است- دوست هستم و عمری به دستورات او گوش کردم و عمل نمودم و اینک از او یک درخواست کردم و او اجابت نمود، پس می بینید که اتفاق مهمی نیفتاده است.

    آنگاه درویش کوله پشتی خویش بر دوش گرفت و از مقابل دیدگان متحیر مردم روستا در غبار زمان محو شد.

    ببینید چقدر ساده است!

    بیایید از همین امروز یک چنین ارتباطی را با حضرت دوست برقرار کنیم اما خطاهای خود را مانند دوست بهلول توجیه نکنیم!



    حکایت بهلول و آب انگور:


    روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

    بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!


    2- دوست داشتن خلق:

    "استیفن لوید" می گوید:


    "اگر مرگ شما نزدیک بود و فقط فرصت یک تلفن کردن را داشتید، به چه کسی تلفن می کردید؟ و چه چیزی می گفتید؟"

    "کریستوفر مورلی" در جواب "استیفن لوید" می گوید:

    "اگر دریابیم که فقط پنج دقیقه برای بیان آنچه می خواهیم بگوییم فرصت داریم، تمام باجه های تلفن از افرادی پر می شد که می خواهند به دیگران بگویند:

    آنها را دوست دارند!"


    [color]و "هریت بیچر استو" با نگاهی خیس و دلی پر درد به خاطر این نگفتن ها! می سراید:


    "تلخ ترین اشک هایی که بر سر مزار رفتگان ریخته می شود

    به خاطر کلمات ناگفته و کارهای ناکرده است!"[/color]


    از "خواجه عبدالله انصاری" پرسیدند: خلوت حق کجاست؟


    خواجه گفت: جایی که "من و تو" نباشیم!

    توجه کنید! جایی که "من و تو" نباشیم! یعنی، "ما" باشیم!

    اما، چگونه می توان ما شد و در خلوت حق حضور یافت؟

    با دوست داشتن خلق! اما تا زمانی که به خود عشق نورزیم، چگونه می توانیم به خدا و خلق خدا عشق بورزیم؟

    از آنجا که فرمول (خود= خلق= خدا) همیشه برقرار است، پس، ابتدا باید خود را دوست داشت.


    ما معمولا به دلیل سر زدن اشتباهاتی، در طول زندگی از خود گله مند می باشیم و در نهایت، احساس گناه کرده و در نتیجه خود را به خاطر همین احساس دوست نداریم.


    روانشناسان معتقدند: "برای دوست داشتن خود باید ابتدا خویش را ببخشیم و احساس گناه را از خود دور کنیم و باور کنیم که ما به دنیا آمده ایم تا اشتباه کنیم و به خود اجازه بدهیم تا گاهی، کمی ساده دل و ناشی باشیم!"



    "امانوئل" می گوید: "ویرانگرترین، بی ثمرترین و راکدترین نیروها احساس گناه است!"


    "احساس گناه یعنی، حذف کردن اراده خداوند در زمین!"


    باید بدانیم که ما به دنیا آمدیم تا اشتباه کنیم، زیرا ما تعالی پیدا نخواهیم کرد، مگر آنکه اشتباه کنیم!


    بعد از بخشیدن اشتباهات خود قهرا اشتباهات دیگران را هم خواهیم بخشید.



    آیا تا به حال خود را بخشیده اید؟


    یک آزمایش!


    روبه روی آینه بایستید و تمرکز کنید با دقت به رنگ چشم ها، خطوط مورب و موازی صورت خود را نگاه کنید! بعد از چند لحظه تمرکز، احساس می کنید که سالهاست خود را در آینه به این دقت نگاه نکرده اید. سپس پنج بار با آرامش و از صمیم قلب با ذکر نام کوچک خود به تصویر بگویید:


    ... جان دوستت دارم، ... جان خیلی دوستت دارم. من همه کارهایت را تایید می کنم! من به خوبی می دانم که تو بی گناهی! ... جان من خیلی دوستت دارم.


    آیا می توانید به دفعات یاد شده این کار را انجام دهید؟


    اگر توانستید که بسیار خوب به شما تبریک می گویم! شما خود را دوست دارید، پس دیگران را هم می توانید دوست داشته باشید و در نهایت خداوند را و رابطه شما به این شکل می شود:


    (خدا=خلق=خودم).


    اما اگر نتوانستید! نگران نباشید، 98 درصد از مردم نمی توانند این کار را به خوبی انجام دهند!


    برگردید به گذشته، اشتباهات خود را ببخشید و بدانید که اگر اشتباه نبود، هرگز بشر متعالی نمی شد.


    آزمایش بعدی!



    یک برگ کاغذ بردارید و بالای آن بنویسید افرادی که به من بدی کرده اند، از جمله: عزیزانم را از من گرفته اند و به هر نحوی عامل رنجش شدید من شده اند.


    نام این افراد را بنویسید: (به صورت ستونی) سپس به روی هر اسم خوب تمرکز کنید و چهره آن فرد را در نظر بگیرید. لحظاتی بعد، روبروی نامش بنویسید: دوستت دارم، از گناه تو گذشتم!


    آیا می توانید این کار را بکنید؟ یقین بدانید اگر نتوانید این کار را بکنید و دیگران را ببخشید، هرگز قادر به بخشودن خود نخواهید بود.


    یک پیشنهاد!



    خود را ارزیابی کنید.


    می پرسید چگونه؟ ارزیابی یعنی چه؟


    به بیانی ساده: ارزیابی یعنی، نگاهی به صفات خوب یا بد خود داشتن؛ به عبارتی، صفات خود را تحلیل کردن و در نهایت، تقویت صفات خوب و تضعیف صفات بد است... .


    چکیده مطالب:



    - همه چیز در این جهان دوطرفه است، پس اگر می خواهید خداوند به سخنان شما گوش فرا دهد، به سخنان او گوش دهید!


    - گوش کردن به سخنان خداوند به نوعی، یعنی، دوست داشتن او! پس او را با عمل به فرامینش دوست داشته باشید تا او نیز شما را دوست داشته باشد!


    - فراموش نکنید! دوست داشتن خلق= دوست داشتن خالق.


    - اگر این نکته را دریابیم که در وجود هر انسانی روح خداوند خانه گزیده، آیا باز هم حاضر می شویم به کسی توهین کنیم؟


    برای آنکه مردم دوستتان بدارند، باید ابتدا خودتان را دوست بدارید!


    - از اشتباهات خود دلگیر نباشید، ما به این جهان آمده ایم تا اشتباه کنیم، اگر اشتباه نمی کردیم، هرگز متعالی نمی شدیم!


    - هر اشتباه یعنی، یک تجربه! اما مراقب باشید گاهی یک اشتباه همه عمر را به باد خواهد داد!


    - از اشتباه کردن نترسید! ترسوها هرگز پیشرفت نخواهند کرد!


    - خود را ببخشید تا بتوانید دیگران را هم ببخشید!


    - اطرافیان خویش را دوست بدارید و در هر زمان ممکن به آنها شفاف و روشن بگویید: که دوستشان دارید، قبل از آنکه با حسرت و اشک بر سر گور آنان این سخن را بگویید!


    - برای راهیابی به خلوت خاص حق باید ابتدا آغوش خویش را بر روی خلق بگشایید!



    *جان کلام:



    دوست داشتن خلق را از همین امروز تجربه کن تا آثار شگرف دوست داشتن خالق را به تماشا بنشینی!


  16. #19
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    bismallah
    اما مطلب دیگه در مورد مفاهیم محتوایی «گوسفند نبودن یعنی پیرو نبودن»

    اگر مانند چوپان راه بلد نباشیم، و قدرت کافی در دفاع از خودمون نداشته باشیم، اطلاعات نداشته باشیم، روش و تفکر نداشته باشیم. ناچاریم گوسفند چوپانی باشیم که در معیت آنها توسط گرگها دریده نشویم.

    جدا افتادن از بقیه گوسفندان و گله، فقط و فقط وقتی فایده بیشتری دارد که بهتر از چوپان بفهمیم یا بتوانیم از خودمان محافظت کنیم. در غیر اینصورت با ضعفی که داریم در چنته گرگهایی گرفتار می شویم که آرزومند استقلال ما از چوپان بوده است.

    به عبارت دیگر:
    گوسفند بودن پیامد منطقی و طبیعی ناآگاهی یا کم آگاهی نسبت به کسانی هست که به ما راه نشان می دهند یا راهنمایی می کنند.
    اما اگر به اشتباه تصور کنیم بیشتر می دانیم و صرفا بخواهیم گوسفند نباشیم، با جدا افتادن از جمع زودتر از پا در می آییم.
    در واقع نه موقعیت جمعی و حمایتی را داریم، نه آگاهی و مهارت تنهایی تفکر کردن و زندگی کردن را .
    بلکه در سرابی از اندیشه های متفاوت از چوپانان و گرگهای مختلف گرفتار می آئیم که نه تخصص تمییز درست از غلط را داریم، نه توان پیمودن راه.
    پوچی، دمدمی مزاج بودن، سرخوردگی، یاس، گم کردن هدف، مستاصل شدن، خستگی روانی ممتد، ساختن و شکستن بت های روزانه، و رفت و برگشتهای تکراری بیهوده در زندگی و .... همه و همه گوشه ای از بی چوپان ماندن هست.
    در واقع به اشتباه تصور کرده ایم که بی چوپان شده ایم و گوسفند نیستیم. واقعیت این هست که هر روز یک تفکر و یک فکری چوپان ما شده است و ما خودمان فکر می کنیم که آزاد از چوپان هستیم.

    پس ضرورت آزادی فکری، بلوغ فکری هست.
    یعنی ابتدا باید علم و آگاهی کافی کسب کنی و بعد بی چوپان شوی.
    مانند فرزندی که اگر در سنین پائین برای خود آزادی و استقلال طلب کند و خانواده را رها کند و تصور کند بی چوپان شده است ، آن وقت زمانی هست که ممکن است مورد آزار و سوء استفاده افراد مشکل دار قرار گیرد که در پی منافع خودشان هستند.

    خلاصه و نتیجه گیری:
    فقط وقتی که به بلوغ رسیدیم (نه تظاهر به بلوغ)می توانیم حرف از گوسفند نبودن و مقلد نبودن بزنیم. در غیر این صورت فروگذاشتن نظرات پخته و علمی دیگران و عمل به افکار خودمون که پشتوانه علمی نداشته باشد موجب تجربه های شکستی می شود که دیگران بارها تجربه کرده اند.

    نکته مهم این هست. که این رسیدن به بلوغ و گوسفند نبودن ها مرحله به مرحله انجام می شود.
    یعنی هر زمان و هر موقعیت بسته به فهم، و کسب آگاهی می توانیم در همان حیطه صاحب نظر و مستقل رفتار کنیم و نسبت به آگاهی هایی که کسب نکرده ایم باید مقلد وار عمل کنیم.
    من تا بر علم پزشکی مسلط نباشم، نمی توانم نظرات پزشکی را رد کنم و به میل خود آزاد عمل کنم. ولی در همان حال ممکن است من یک مکانیک خبره ماشین باشم که نیاز به تقلید از نظرات تعمیرکاران ماشین نداشته باشم و یا حتی نقدشان کنم.


  17. #20
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1778
    Array

    پیش فرض

    wwwroozgozarcom 1335


    اندیشه های خشک و خالی و تئوریهای از بر شده هیچکس را قدرتمند نساخته است. فراز و فرودهای زندگی است که به ما می آموزد اندیشه کنیم و اندیشه های دیگران را مزه مزه کنیم.
    و اما فقط کافی است نگاهمان را قدری عمیق تر کنیم و آسان بگیریم تا دنیا بر ما آسان بگیرد:


    خداوند وعده نکرده است

    که آسمان پیوسته آبی و آفتابی باشد .

    خداوند وعده نکرده است

    که راه زندگی تا پایان

    گل و ریحان و سنبل و ضیمران باشد .

    خداوند وعده نکرده است

    آفتاب ِ بی باران

    شادیِ بدون غم

    و آسایش بی رنج را .

    اما خداوند وعده کرده است

    که هر روز نیرو بخشد

    و با هر سختی آسانی و آسایش آورد

    و در راه زندگی چراغ هدایت آویزد ،

    بلاها را با لطافت در آمیزد

    و از آسمان یاری فرستد

    با شفقتی بی دریغ ،


    و عشقی بی کرانه .


    انی جانسون فلینت

    لطفا گوسفند نباشید
    996984jas643bo97



صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/