صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12

موضوع: دانستنیهادرموردزبان وادبیات فارسی...

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض




    آیا می دانستید که واژه ی لولو که پدران و مادران ایرانی فرزندانشان را با آن می ترسانند یادگار و سوغات فرنگ رفته های ایرانی است و از کشور فرانسه آمده است ؟

    پدران و مادران ایرانی به هنگام شیطنت و بازیگوشی کودکان خود آنان را با آمدن لولو که فکر می کنند لابد موجودی ترسناک و خیالی مانند غول و جن است تهدید می کنند تا کودکانشان آرام گرفته و دست از گریه یا بازیگوشی خود بردارند. در حقیقت اما واژه ی لولو واژه ای فرانسوی به معنی گرگ است که در زبان فرانسوی آن را Le Loup می نویسند و لُلو می خوانند.
    در اروپا و به ویژه در فرانسه رسم بر این است که مردم کودکان خود را به هنگام شیطنت و بازیگوشی از گرگ بترسانند و ایرانیانی که در دوره ی قاجار به اروپا رفتند و بیش ترشان نیز در فرانسه بودند، پس از بازگشت به ایران کودکان خود را به همان روش و سنت اروپایی از لُلو یعنی گرگ می ترسانیدند و این واژه رفته رفته به لولو تبدیل شد.
    ناگفته نگذارم که برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که اصل این واژه لؤ لؤ بوده است که همان ابو لؤلؤ ( یا فیروز ) جوان صنعتگر ایرانی است که به شکل غلامی در دستگاه والی کوفه خدمت می کرد و در آرزوی رهایی از قید بندگی بود. به نوشته ی "تاریخ بلعمی" نوشته ی محمد ابن جریر طبری و نیز "مروج الذهب" نوشته ی مسعودی روزی که ابو لؤلؤ تنها در حضور خلیفه ی دوم، عمرخطاب بود از او خواهش فراوان کرد که از والی کوفه بخواهد تا او را در مقابل کارمزدش از بندگی رها سازد . اما عمر پس از آن که درخواستش برای ساختن آسیابی بادی در مکه و مدینه، به دلایل فنی توسط فیروز رد شد، خواهش او را برای آزادی از بندگی اش نپذیرفت و ابو لؤلؤ که دیگر از آن زندگی ننگین و از جان خود سیر شده بود به نوشته ی "اسلام شناسی از دیدگاه فلسفه و عرفان" نوشته ی بابک دوستدار با خشم به خلیفه گفت: « اگر سلامت بمانم آسیابی برایت خواهم ساخت که در شرق و غرب از آن تعریف ها کنند».
    عمر که نمی توانست قصاص قبل از جنایت کند او را مجازات نکرد و چند روز بعد که برای خواندن نماز به مسجد رفته بود در رکعت دوم ابو لؤلؤ از پشت به او حمله کرد و با شش ضربه ی خنجر از پای در آورد و به نوشته ی "حبیب السیر " نوشنه ی خواند میر، ابو لؤلؤ همان کارد را در دم بر حلق خویش مالید و قبل از دستگیر شدن خود را کشت.
    بی باکی و تهور ابو لؤلؤ که توانسته بود خلیفه ی مقتدر و سختگیری چون عمر را هلاک کند به اندازه ای ترس و وحشت در دل های مردم انداخته بود که دیگر هرگاه ایرانیان مقیم عربستان می خواستند کودکان خود را از بازیگوشی و شیطنت باز دارند به آنان می گفتند که لؤ لؤ آمد که این واژه رفته رفته در تمام مناطق فارسی زبان رایج گردید و به لولو تبدیل شد.
    با این حال می توان گفت که چون استفاده از واژه ی لولو دز میان ایرانیان عمر چندانی ندارد، اصل واژه ی لولو نه در ماجرای ابو لؤلؤ ، بلکه در همان واژه ی فرانسوی لُلو به معنی گرگ قرار دارد.
    - آیا می دانستید که فارسی زبانان هنگامی که کسی در مورد کاری یا چیزی کوتاه بیاید و به آن تسلیم شود به نادرستی اصطلاح لنگ انداختن را درباره ی او به کار می برند و می گویند : « طرف بالاخره لنگ انداخت» یعنی از عهده ی کار بر نیامد و شکست خورد ؟

    معنی درست ِ اصطلاح لنگ انداختن اما نه شکست خوردن و تسلیم شدن، بلکه کاملن چیز دیگری و به معنی میانجی گری کردن و وساطت میان دو حریف و آشتی دادن آنان است و هر کس این اصطلاح را به منظور اظهار تسلیم و شکست بفهمد و بفهماند کاملن اشتباه کرده است.
    ورزش باستانی ایرانیان از دوران بسیار کهن در ایران به یادگار مانده است و با وجود پدید آمدن انواع و اقسام ورزش ها همچنان اهمیت و اعتبار خود را به عنوان ورزش و سنت ایرانی حفظ کرده است.
    در این ورزش که از ورزش های سنگین به شمار می آید و جز زورمندان و پهلوانان را در گود آن راهی نیست، همه ی نکات و دقایق اخلاقی و مذهبی رعایت می شود و احترام بزرگ ترها و پیش کسوتان و پهلوانان آن به معنی کامل کلمه رعایت می شود.
    جوانان و پهلوانان زورخانه با وجود سینه های پهن و بازوان ستبر و اندام و عضلات پیچیده از اظهار فروتنی و بزرگ داشت پیش کسوتان و دستگیری از فقیران و احقاق حق محرومان و ستمدیدگان ذره ای فروگذار نمی کنند. بلندی سردر ورودی زورخانه نیز کوتاه است تا هر کس وارد می شود ناگزیر سر فرود آورد و بدین ترتیب احترام زورخانه محفوظ بماند.



    آداب و تشزیفات ورزش باستانی بسیار است که شرح ریزگان (جزییات) آن دز این جا نمی گنجد و ما تنها یکی از آداب آن را که به موضوع لنگ انداختن مربوط است برای خوانندگان ارجمند می آوریم:



    از ایام گذشته و امروز نیز زسم است که پس از انجام تمرینات گوناگون و اجرای ورزش هایی با میل و کباده و سنگ و گورگه و تخته شنا و جز این ها، دو تن از ورزش کاران به اصطلاح با یکدیگر "سر شاخ " شده و به یکدیگر پیچیده و کشتی می گیرند. این نوع کشتی گرفتن و سرشاخ شدن تنها به منظور تمرین و نمایش است و جنبه ی رسمی و زورآزمایی ندارد ( و همان گونه که در تمرینات ورزش های رزمی دیگر نیز وارد آوردن ضربات آسیب رساننده ممنوع است و مربیان و داوران از وارد کردن آن ها جلوگیری می کنند) هنگامی که کشتی دو حریف جوان نیز که گرم زور آزمایی هستند به مرحله ی حساس یا خطرناکی می رسد و یا نزدیک است که یکی از حریفان پشت دیگری را به خاک برساند و مایه ی شرمندگی او شود، میان دار و یا مرشد زورخانه فورن لنگی را از کنار گود بر می دارد و به سوی دو کشتی گیر می اندازد و بلند می گوید: « پهلوانان ! حرمت لنگ » و کشتی گیران وظیفه دارند احترام مرشد و لنگ را محفوظ داشته و فورن از یکدیگر جدا شده و روی یکدیگر راببوسند و سر جای خود بر گردند. ( برای آشنایی بیش تر درباره ی زورخانه و ورزش باستانی به کتاب " نقش پهلوانی و نهضت عیاری" نوشته ی کاظم کاظمینی نگاه کنید).
    از این رو در اصطلاح ورزش کاران ِ باستانی لنگ انداختن به معنی آشتی دادن و پایان دادن به درگیری است، لیکن شوربختانه بی توجهی مردم به ریشه ی این عبارت سبب گردیده است که در اصطلاح از آن تسلیم و شکست مراد شود، در حالی که چون این نیست و لنگ انداختن از وظابف شخص سوم و افراد باصلاحیت و ارشد هر دسته و جمعیتی است که با روشن بینی و خیرخواهی خود مانع از ادامه ی قهر و جنگ میان مردم می شوند.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    آیا می دانستید که بسیاری از ایرانیان در حالی که به راحتی و به فارسی می توانند بنویسند: « اگر خدا بخواهد » ، به عربی چیزی را می نویسند که نه به این معنی، بلکه به معنی " خدا بیافریند " است ؟

    عرب های مسلمان هنگامی که می خواهند بنویسند : « اگر خدا بخواهد » به زبان خودشان جمله ای را که دارای سه کلمه است به کار می برند و می نویسند : ان شاء الله . یعنی ان را برای اگر، شاء را برای بخواهد و الله را برای خداوند به کار می برند.
    ایرانیان مسلمان ولی برای گفتن همین معنا، در عربی که زبان خودشان نیست، جمله ای دارای دو کلمه به کار می برند و می نویسند : « انشاء الله » که هرگز معنی " اگر خدا بخواهد " نمی دهد، بلکه به معنی « خدا بیافریند » است، زیرا انشاء در زبان عربی یعنی بیافریند و الله به معنی خداوند است.
    - آیا می دانستید که بسیاری از ایرانیان بر این باورند که کبک ها برای آن که کسی آن ها را نییند سرشان را زیر برف فرو می کنند و به همین علت هم ضرب المثل " مثل کبک سرش را زیر برف فرو می کند " را برای کسانی به کار می برند که چون ایرادات خود را نمی بینند، فکر می کنند دیگران هم ایرادی در آنان نمی بینند ؟

    در میان مردم ما این گونه شهرت یافته است که در فصل زمستان و هنگامی که زمین پوشیده از برف است، کبک ها به محض آن که در محاصره ی شکارچیان قرار می گیرند، فورن سر خود را در برف فرو می کنند تا شکارچیان را نبینند و گمان می کنند چون خودشان شکارچیان را نمی بینند، پس شکارچیان هم آن ها را نمی بینند. زکریای قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات ، برگ ۴۴١ می نویسد « چون صیادان قصد او کنند سر را در زیر برف پنهان کند و چندان پندارد که صیاد او را ندیده و نبیند».
    لیکن این گمان درباره ی کبک که به شکلی در ذهن عامه و حتا شاعران و نویسندگان ما وجود دارد و ضرب المثلی هم برای آن ساخته اند، به کلی نادرست و باطل است، زیرا کبک آن شعور را ندارد که دست به حیله و تزویر بزند و حقیقت مطلب چیز دیگری است :
    در گذشته هنگامی که برف می بارید شکارچیان به مناطقی می رفتند که کبک زیاد داشت و از چهار سو آن ها را محاصره می کردند و در سکوت کامل و آرام به سمت آن ها حرکت می کردند و هنگامی که کاملن به آن ها نزدیک می شدند آن ها را وحشت زده کرده و به هوا می پراندند تا در هوا بزنند.
    از ویژگی های کبک این است که هنگام احساس خطر با وحشت از جای خود به هوا می پرد و چند متر آن طرف تر دوباره به زمین فرود می آید. پیداست که چون زمین پوشیده از برف است، این پرنده ی زیبا به علت سرعت فرود آمدن، گاهی سر و گردن و گاه حتا همه ی اعضای بدنش در برف فرو می رود، به گونه ای که تنها دم و دو پایش بیرون از برف باقی می ماند و بدین ترتیب قدرت خارج شدن از برف و پرواز دوباره از او گرفته می شود. در همان هنگام هم شکارچیان سر می رسیدند و آن ها را که سر در برف داشتند زنده زنده با دست می گرفتند.
    بدین ترتیب بوده است که بسیاری فکر کرده اند که کبک ها دست به حیله زده و به خیال خود، خود را پنهان ساخته اند. باید گفت که همین امروز نیز در بسیاری از روستاهای کوهستانی هنگامی که کبک ها در فصل سرما و برف در جستجوی غذا و دانه به طور گروهی حرکت می کنند روستاییان با پرتاب سنگ آن ها را وحشت زده کرده و می پرانند و کبک ها به همان ترتیبی که شرح داده شد پرواز می کنند و چند صد متر دورتر فرود آمده و گیر کرده در برف به دست روستاییان می افتند.


    توضیحی برای خوانندگان ارجمند:
    به علت زیاد شدن حجم مطالب مربوط به موضوع " آیا می دانستید که. . . ؟ " در این بخش و ناتوانی سیستم بلاگفا برای گنجانیدن ادامه ی مطالب در همین بخش، ما نیز ناگزیر هستیم مطالب مربوط به این موضوع را در بخش های دوم و بعد از آن ادامه دهیم. از این رو من خوانندگان گرامی ام را به خواندن دنباله ی این مطالب در بخش دوم و بخش های بعدی ( در موضوع شماره ی ١٣ یا در "فهرست همه ی نوشته های تارنما" ) فرا می خوانم و آرزو می کنم که در میان این مطالب، چیزی برای آموختن از زبان و ادبیات فارسی برای آنان فراهم آورده باشم. ایدون باد آریا ادیب


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/