صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: مجموعه کلمات عوامانه فارسی

  1. #11
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    ط
    طاس- بي مويي کامل سر را گويند.
    طپاندن- به معني چپاندن است که به زور چيزي زا در جاي تنگي جادادن باشد.
    ع
    عرقه- آدم قلندر و رند و پاچه ورماليده را گويند.
    علم شنگه- به معني شلوغي و همهمه و داد و بيداد است.
    غ
    اغلب کلمات ذيل ممکن است با قاف نيز نوشته شود.
    غال- کسي را به وعده خلاف درابتلا انداختن است.
    غراب(قرط و-)-آدم از خودراضي و مغرور را گويند که خود را بخواهد توانا و پهلوان قلم
    بدهد.
    غربيله (قرو -)- قر و ادا و اطوار و ناز.
    غنج- طپش قلب را گويند که از فرط ميل به چيزي حاصل گردد گويند دلم براي يک قاچ خربزه
    گرگاب اصفهان غنج مي زند.
    غيه- فرياد و هلهله را گويند.
    ف
    فر(قر و فر)- به معني غنج و دلال و نوي و تازگي است.
    فر دادن- به معني مجعد ساختن زلف است.
    فزرتي- مانند ريغماسي به معني آدم بي قابليت و بي عرضه و بي قوه است.
    فکسني- آدم بي سر وپا و بي صورت و سامان را گويند و درمورد اشياء نيز استعمال مي شود.
    فيس- به معني افاده و غرور است.
    فيس کردن- مغرور بودن است.
    فيسو- آدمي را گويند که فيس بکند.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. #12
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    ق
    (اغلب کلمات ذيل را با غين هم مي توان نوشت)
    قاپيدن- به طور ناگهاني و چابکي چيزي را از جايي برداشتن و يا از دست کسي گرفتن است.
    قاچ- قطعه خربزه و هندوانه و ميوه هاي شبيه به آن را گويند.
    قاشوقي- پس گردني را گويند که با کف دست بزنند درصورتي که دست مانند شکم قاشوقي
    جمع شده باشد.
    قاطي- داخل هم کردن و به هم زدن است.
    قايم- به معني سخت است.
    قايم شدن (غايب؟)- به معني مخفي شدن است و((قايم شدنک)) اسم بازيي است.
    قر- به معني حرکت است که رقاصان به بدن خود مي دهند.
    قر و فر- در مورد فر مذکور آمد.
    قر و غربيله- رجوع شود به غربيله.
    قر زدن- کسي را به وعد و وعيد از جايي بيرون بردن است به قصد استفاده از او.
    قرت- آدم ازخود راضي را گويند که به شکل و لباس خود ببالد.
    قرتي- به همان معني قرت است.
    قرچي برچي- غضروف را گويند.
    قرومپوف- به معني ديوث و احمق است.
    قرمساق- به معني قرومپوف است.
    قرم دنگ- به معني قرومپوف است.
    قرشمال- آدم بي معني و پرناز و افاده است.
    قد- آدم متکبر و مغرور را گويند.
    قسنجه- مالش دل را گويند که از فرط ميل و هوس به چيزي حاصل گردد.
    قشقره- هياهو و غلغله را گويند.
    قل خوردن- غلتيدن است.
    قلپ- جرعه آب است.
    قلچماق- پهلوان است.
    قلدر- آدم قلچماق و گردن کلفت را گويند.
    قلفتي- خرابي و بيهودگي در عمل است.
    قلقلک - به معني خارش دادن است به طوري که خنده حاصل شود.
    قلمبه- چيز برآمده و حرف و کلمات غريب و عجيب را گويند.
    قماٌنينه- افاده و فيس و عجب و تکبر است.
    قنبرک- به معني چنبرک است که گرد نشستن باشد.
    قمصور- خراب و ويران را گويند (زرت فلان قمصور شد يعني به کلي از پا درآمد).
    قورت دادن- بلعيدن است.
    قورت انداختن- خودستايي نمودن است.
    قوقوسي- قسمتي از انار را گويند که به واسطه پرده اي از اقسام ديگر جدا باشد.
    قوله (قرض و-)- به همان معني قرض است.
    قيپ- به معني پر است, قوطي از سيگار قيپ است.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  3. #13
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    ک
    کاس کردن- کسي را از زور اصرار کردن و حرف زدن خسته نمودن است.
    کپ آمدن- حال مرغ است در موقعي که مي خواهد بچه بگذارد.
    کپه- به معني توده است.
    کپه گذاشتن- يعني خوابيدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخي استعمال مي شود
    چنانکه مي گويند بروو کپه مرگ بگذار.
    کپيدن- کپه گذاشتن است.
    کپره(کوره)- چرکي است که روي اشياء مي بندد.
    کتره اي (مخفف کلپتره اي)- به معني بيخودي و بيهودگي سخن است.
    کتک زدن- زدن است گويند فلاني را کتک سختي زدم و او کتک مفصلي خورد.
    کره شدن- خواب رفتن و بي حس شدن اعضاء را گويند.
    کش- به معني مرتبه و دفعه است.
    کشيده- سيلي و طپانچه است که بر صورت زنند.
    کلافه شدن- حالت گيجي و خفگي است که از حرارت حاصل شود.
    کلپتره اي- به همان معني کتره اي است.
    کلک زدن- حقه زدن و هرزگي کردن است.
    کلکي- آدم هرزه گرد را گويند.
    کل قاشوقي- به معني قاشوقي سخت است.
    کله- چيز بي دم و بي دسته را گويند.
    کند و کو- به معني سعي و تکاپو است.
    کنس- به معني خسيس است.
    کوتوله- به معني کوتاه است.
    کول- به معني پشت است.
    کولي- برکول و پشت آدم سوارشدن را گويند.
    کوم کردن- در يکجا بي صدا و ندا نشستن.
    کيپ- به معني قيپ است.
    کيس- به معني تا و چين است.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. #14
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    گ
    گاگول- آدم احمق و گيج را گويند.
    گر- سرکچل و بي مو را گويند.
    گس- مزه اي است شبيه به مزه پوست انار.
    گندلي- به معني گرد است.
    گود- عميق است.
    گه زدن- از ميدان دررفتن است.
    ل
    لات- شخص تهيدست و بي چيز و بي نوا باشد.
    لات و لوت- به معني لات است گويند فلاني لات و لوت و آسمان جل است.
    لاس- معاشقه است.
    لاس زدن- معاشقه کردن است.
    لاسي- کسي را گويند که از عشقبازي خوشش آيد.
    لاسيدن- لاس زدن است.
    لاش گذاشتن- اغراق نمودن است.
    لب و لباب- چاق و فربه و دلپذير است.
    لبو- چغندر است.
    لپ- گونه است.
    لت زدن- خدشه به کسي وارد آوردن است.
    لج کردن- لجاجت نمودن است.
    لجباز- لجوج است.
    لخت(-و پکر)- برخلاف چست و چابک است.
    لخم- گوشت بي پوست و بي استخوان را گويند.
    لش(-و لوش)- آدم بي غيرت و بي عار را گويند.
    لفت و ليس- کم کم از جايي چيزي به دست آوردن.
    لق(تق و-)- به معني لغزان و بي پايه و سست است.
    لک لک کردن- کاري را آهسته آهسته ادامه دادن است.
    لکنته- به معني خراب و ضايع و معيوب است.
    لم دادن- درجايي به راحتي تکيه دادن و افتادن است.
    لنگ- پا و قدم را گويند.
    لنگ کردن- با فتح لام به معني منزل کردن و توقف است در مسافرت و با کسر لام به معني
    زمين انداختن است.
    لنگه- به معني همتاست.
    لوچه- لبان و پوز را گويند.
    لو دادن- مشت کسي را بازکردن است.
    لوده- آدم الواط و خوشمزه را گويند.
    لوس- آدم بي معني و ازخود راضي را گويند.
    لول بودن- مست و گيج بودن است.
    لول زدن- لوليدن است.
    لوليدن- جنبيدن و غلتيدن است.
    له کردن-خردکردن است.
    ليز خوردن- سر خوردن و لغزيدن است
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  5. #15
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    م
    ماچ- بوسه است.
    ماسوندن- بناي کاري را محکم نمودن است.
    ماليده- اصطلاحي است در بازي که مي رساند بازي بايد مکرر شود.
    متلک- حرفهاي خوشمزه و نيشدار را گويند.
    محل- اعتناست گويند به فلاني محل سگ نگذاشتم.
    مشتي(مشهدي)- آدم خراج و دست و دلباز و خوش سر و وضع را گويند.
    مفنگي- آدم مدمغ و بي قوت را گويند.
    ملنگ- سرخوش و تردماغ است.
    من من کردن- به طور نارضايي و ترس آهسته سخن راندن است.
    ملس- مزه اي است بين ترشي و شيريني.
    ملندوغ- به معني دوغ است که آدم لوده و جلت باشد.
    مدخل زدن- تخمين نمودن است.
    موس موس کردن- تملق گفتن است براي به دست آوردن خاطر کسي .
    مول- فاسق و رفيق زن شوهردار را گويند.
    ن
    ناتو- به معني غدر و خيانت است.
    نارو- به معني ناتو است.
    ناقلا- آدم خدعه گر و باهوش را گويند.
    ناحق- آدم دم بريده و ناقلا است.
    نشگون- با دوانگشت بدن کسي را فشردن است.
    نشين- نشيمنگاه است.
    ننر- به معني لوس است.
    نه نه- مادر است.
    نوا- تقليد است.
    نيزه زدن- از کسي به گدايي و تردستي چيزي گرفتن است.
    نيزه باز- گداي تردست را گويند.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #16
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    و
    وا رفتن- متلاشي شدن و ازهم دررفتن است.
    والزاريات- به معني آشوب و شيون است.
    وازدن- ردکردن است.
    ور- به معني سو و طرف است.
    وراجي- پرگويي است.
    وراجي کردن- پرگويي و زياد حرف زدن است.
    ورپريدن- به معني مردن و درگذشتن است و درموقع نفرين استعمال شود.
    ورچلوزيدن- جوشيدن و نفخ کردن است مانند خاکي که سرکه بر آن ريزند.
    وررفتن- مشغول بودن و بازي کردن با چيزي است بدون آنکه نتيجه مطلوب حاصل گردد.گويند
    فلاني آنقدر به ساعت ور رفت که خرابش کرد.
    ورزدن- وراجي کردن است.
    ورقلنبيدن- بالا آمدن و نفخ کردن است.
    ور کشيدن- بالا کشيدن و درآويختن است.
    ولرم- نيم گرم است.
    ول کردن- رها کردن است.
    ول گفتن- مزخرف گفتن باشد.
    ولنگار- مزخرف گو است.
    ولنگاري کردن- مزخرف گفتن است.
    ولو- پاشيده و متلاشي باشد.
    وول وول کردن- جنبيدن و غلتيدن بي صداست.
    ويار- رغبت مفرط زنان آبستن است به چيزي.
    وير- رغبت مفرط و موقتي است.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  7. #17
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    ه
    هاج و واج- حيران ومتعجب .
    هوار- فرياد استمداد و سنگ و خاکي که از خرابي حاصل گردد.
    هول دادن- غفلتا کسي يا چيزي را به جلو راندن است.
    هولکي- با دستپاچگي و اضطراب.
    هول زدن- عجله کردن است.
    هو- دفعه و بار و مرتبه است گويند يک هو يعني غفلتا.
    هوزدن- با دست به روي دهن زدن و فرياد کشيدن است در موقع شادي و استهزاء.
    هتک- نشيمنگاه است.
    ي
    يکه خوردن- از تعجب جنبيدن است.
    يللي- از ادات بي اعتنايي و سرخوشي است.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/