صفحه 19 از 31 نخستنخست ... 915161718192021222329 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 306

موضوع: خواندنيهاي تاريخي ایران

  1. #181
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    نقش شيوخ خانقاه در دولت صفوي
    مقدمه:
    حكومت صفويان را شايد به جرائت بتوان اولين حكومت ايدئولوژيكي به حساب آورد كه بناي حكومت خود را بر باورهاي صوفي گرايانه قرار داده و از اين راه استفاده فرآوان بردند.رهبران اوليه نهضت صفويه و بعدها به ميزان كمتري ، پادشاهان بعدي ، در نزد طرفداران خودشان مقام والاي معنوي داشتند. آنها به عنوان مرشد كامل براي خود تصويري معنوي و خدايي ساخته بودند كه باعث مي شد پيروانشان نسبت به آنها سرسپردگي كامل داشته باشند. از طرف ديگر پادشاهان اوليه صفوي سعي نمودند از تشكيلات عظيمي كه بر اساس باورهاي صوفيانه در خانقاه و رباطها شكل گرفته بود ، به عنوان نيرويي منسجم و تشكيلاتي براي پيشرفت كارهاي تبليغاتي و حتي نظامي استفاده نمايند.(سيوري ص 30)
    در راس اين تشكيلات عظيم ، مقام معنوي خليفه الخلفا قرار داشت كه در نظر صوفيان از اهميت فراواني برخوردار بود. اين مقام معنوي كه بعدها وجودش در تشكيلات حكومت صفوي غير قابل انكار بود ، در طول دوران طولاني حكومت صفويان دچار حوادث و فراز و نشيب هاي گوناگوني شد.
    مي توان گفت كه اگر به ابتدا و انتهاي اين دوره بپردازيم ، مقام خليفه الخلفا در ابتداي كار صفويان از مقامهاي بسيار حساس و مهم به شمار مي رفت . ولي هر چه كه به انتهاي اين دوره نزديك مي شويم ، به خصوص در دوران آخرين پادشاهان ، از اهميت اين مقام كاسته مي شود. آنچه كه در اين تحقيق به دنبال پاسخگويي به آن هستيم ، جواب اين پرسشهاست كه:
    اهميت و مقام خليفه الخلفا در ابتداي كار صفويه چه بود؟
    موقعيت خليفه الخلفا در اواخر دوران صفويه در كجا قرار داشت؟
    سير تحولات و منحني تغييرات مقام خليفه الخلفا در دوران صفويه چگونه بود؟
    آنچه كه بيانش در اين جا سودمند به نظر مي رسد اين است كه منابع دوران صفويه اشاره چنداني به اين مقام نكرده اند و لذا منابع ما براي انجام اين تحقيق بسيار محدود بود. آنچه را هم در اين مورد مي بينيم به نحوي مربوط به تزلزل اين مقام در اواخر دوران صفوي است و لذا مي بايست با ديده احتياط به آن نگريست.

    خليفه الخلفا در ابتداي دوران صفوي

    بررسي منابع صفوي ، چنين استنباطي را ايجاد مي كند كه مقام خليفه الخلفا در ابتداي پيدايش و گسترش صفويه از مقامهاي مهم اين دولت بوده است . قبل از ايجاد حكومت و در آستانه سياسي شدن تشكيلات صفويه اين مقام و كلا خانقاه تحت امر او به عنوان محلي براي نظارت بر تشكيلات گسترده صفوي و انجام امور صوفيانه بود و خليفه الخلفا به عنوان نايب و استاد شاه محسوب مي شد. مينورسكي در اين باره مي گويد:
    «خليفه الخلفا به منزله نايب و استاد شاه به حساب آمده و بر اين اساس نمايندگاني را به ايالات مي فرستاد. شاه با اين منصب نه تنها بر قزلباشان صفوي نظارت مي كرد بلكه بر تشكيلات گسترده پيروان در قلمرو حكومت عثماني نيز تسلط داشت.» (مينورسكي ص 104)
    با شروع نهضت صفويه خليفه الخلفا ، يكي از اعضاي مهم گروه معروف اهل اختصاص بود. همانطور كه مي دانيم اهل اختصاص افرادي بودند كه نقش موثري در هدايت و رهبري جنبش صفوي از ابتدا تا زمان به سلطنت رسيدن شاه اسماعيل اول ايفا نمودند. اين گروه هفت نفره كه يكي از آنان خليفه الخلفا بود ، در تمامي مسايل و مشكلات اين دوره در كنار اسماعيل صفوي بودند و با كمك ها و تمهيدات خود زمينه شكل گيري و قدرت يافتن حكومت صفوي را فراهم آوردند. خواند مير در كتاب خود به عنوان مثال اشاره به يكي از اين تصميم گيري هاي مهم دارد:
    « آن حضرت ، شاه ، عزم سفر جزم كرده در خلوتي خاص با زمره اهل اختصاص مانند عبدي بيك تواچي و حسن بيك الله و خليفه الخلفا و غير ايشان از اعيان امرا قرعه مشورت در ميان انداخت و فرمود كه چون به سبب وفور سپاه و استعداد اهل خلاف و عناد توقف در اين ولايت از رعايت طريقه حزم دور است آيا روي توجه به كدام جانب آوريم؟ » (خواند مير ج4 ص448)
    آنچه كه از اين گفته ها مشخص مي گردد جايگاه مشورتي بسيار مهم خليفه الخلفا در دوران اوليه صفوي است. اما اين سوال مطرح مي گردد كه در اين دوران تنها وظيفه خليفه الخله ارائه مشورت بوده و يا به غير از جايگاه مشورتي ، در مقام عملي هم داراي جايگاهي بود است؟
    براي جواب به اين سوال بد نيست كه به عملكرد يكي از معروفترين شيوخ و خلفاي صفور در آن زمان بپردازيم. اين شخص پر آوازه نور علي خليفه روملو بود كه در سال 918 هجري قمري ، به امپراطوري عثماني اعزام شد. هدف از اين اعزام بنا به گفته نويسنده كتاب احسن التواريخ ، جمع آوري صوفيان اخلاص شعار بود. نويسنده در اين مورد مي گويد:
    «با رسيدن نور علي خليفه ، از صوفيان روم و مريدان آن مرز و بوم قريب سه چهار هزار سوار با خانه كوچ به وي ملحق شدند. در نبردي كه روي داد پيروزي با نور علي خليفه بود و در ارزنجان كه به تيول او مقدر بوده مستقر شد.» (حسن روملو ص 176)
    بر اساس استفاده از اين متن مي توان گفت كه مقام خليفه الخلفا تنها يك مقم مشورتي نبوده و گاها خليفه در حوزه هاي عملي حتي حوزه هاي جنگي هم وارد مي شد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #182
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    موقعيت خليفه الخلفا در ادوار مياني صفوي

    از زمان طهماسب صفوي به بعد كم كم در منابع رد پاي حضور خلفا و شيوخ خانقاه را در مقامهاي اجرايي و دولتي مي بينيم . حتي گاهي آنها را در مقام حكومت شهرها و نواحي كشور مشاهده مي كنيم. در كتاب احسن التواريخ اشاره به يكي از اين خلفا به نام صوفيان خليفه شده كه در زمان طهماسب حكومت شهر مشهد را داشت. ظاهرا در سال 941 كه ازبكان شهر هرات را مورد حمله قرار دادند از او در خواست كمك شد. خليفه مزبور پس از رفتن به شهر هرات ظلم و ستم را نسبت به مردم آنجه به حدي رسانيد كه طهماسب او را از سمت حكومت آنجا عزل كرد. حسن روملو در باره صفات او مي گويد:
    « اصلش از شهر سيواس بود ، چهار هزار و هشتصد ازبك را در جنگ به قتل آورده بود. در روز دوشنبه و سه شنبه و جمعه از ايام هفته ، دوازده من قند به جهت حلوا و چهل من عسل به جهت حلوا و دويست كله قند و دوازده گوسفند مع يراق و دو هزار دينار در راه دوازده امام صرف مي كرد.» ( حسن روملو ص 355)
    از ديگر عناويني كه در اين دوره در بين خلفا مي بينيم مقامهايي چون« ايشيك آقاسي» و «مهردار خاصه شريفه» مي باشد.همچنين در منابع، از مناصب و ماموريت هاي خلفاي وقت به ميزان زيادي سخن گفته شده است. اين گونه مناصب گرچه از طرفي مبين اين واقعيت است كه خلفا در دربار صفوي جايگاه بخصوصي داشته اند ، ولي از طرف ديگر اين موضوع را روشن مي كند كه در ادوار مياني حكومت صفويه كم كم از جايگاه رفيع و معنوي خلفا كم شده و مقامهاي تشريفاتي به آنان واگذار مي گرديد. حتي در كتاب خلاصه التواريخ به موردي برخورد مي كنيم كه يكي از خلفا به نام «كبه خليفه» را به مدد دارا بودن جثه بزرگ و قوي ، به سمت ايلچي گري به سوي ازبكان انتخاب كرده بودند:
    «كبه خليفه به صولت تمام و هيبت مالا كلام در مجلس سلاطين توران ،ابوسعيد،درآمد و تبليغ رسالت به جاي آورد،كتابت طهماسب بوسيده به دست خان داد.عبيد لئيم آن كتابت كريم را بعد از مطالعه شق فرمود. خليفه متهور اصلا بيم نكرده شمشير و معجر را بيرون آورده نزد عبيد خان بر زمين نهاد ... عبيد خان خواست كه شمشير بر خليفه زند ... چون كبه خليفه را آتش صوفي گري مشتعل شده بود سخنان درشت به روي عبيد خان گفت ... » (حسيني قمي ص 208)
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #183
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    شاه عباس و مقام خليفه الخلفا

    تا دوران شاه عباس همانگونه كه گفتيم مقام خليفه الخلفا يكي از مقامهاي رسمي و معنوي به حساب مي آمد و گرچه در سير نزولي بود ولي جايگاه خودش را تا حدود زيادي به عنوان يك موقعيت ويژه در دربار صفوي حفظ نمود.از دوران شاه عباس اول بنا به همان سياست ويژه اي كه اين پادشاه در كم كردن نفوذ سران قزلباش و خلفا داشت ، اين مقام به سطح بسيار پاييني نزول كرد و از آن پس آنها را در كارهايي همچون جاروب كشي ، نگهباني و دژخيمي مي بينيم.
    اما دليل اينكه عباس اول سعي نمود از نفوذ آنها كاسته و موقعيت اجتماعي و سياسي آنان را تنزل بخشد ، به حادثه اي برمي گردد كه در سال 998 براي او اتفاق افتاد. اين حادثه مربوط به زماني بود كه عباس به پادشاهي رسيده ولي پدرش محمد خدابنده هنوز در قيد حيات بود. گروهي از صوفيان طرفدار شاه محمد خدابنده شروع به تحريكاتي در جامعه كرده و محور تحريكات آنان بر اين مبنا بود كه با وجود زنده بودن پدر ، مقام مرشد كاملي به پسر نمي رسد به عنوان اعتراض حلقه ذكر برپا كردند. بنا به گفته نصرالله فلسفي شاه عباس براي اتمام اين قضيه آنها را به مجلس مناظره دعوت كرد. صوفيان جملگي حاضر شده و از ميان خودشان سه نفر نماينده براي صحبت انتخاب كردند. شاه در مجلس مباحثه پس از گفتن دو كلمه دست به شمشير برده و هر سه نفر را كشت و بقيه هم از ترس متفرق شدند.(فلسفي ص 239)
    مبارزه عباس اول با صوفيان و تضعيف مقام آنان به اين حد محدود نشد و حتي به دنبال بهانه هاي مختلفي مي گشت تا هر چند روزي گروهي از آنان را سياست كند. يكي از اين بهانه ها حادثه اي بود كه در زمان تصرف تبريز در زمان اسماعيل اول اتفاق افتاده بود. در آن زمان يكي از خلفاي صوفي به سوي دولت عثماني ميل نموده و طريقت صفوي را ترك گفته و به همراه پسرش به ترويج اطاعت از عثماني كرد. گرچه اين خليفه خائن كه نامش شاهوردي خان بود در همان زمان كشته شد ، ولي اين قضيه مستمسكي براي شاه عباس بود تا پس از گذشتن ساليان دراز بر اين حادثه ، مجددا دستور تحقيق در اين مورد صادر كند.در تاريخ عالم آراي عباسي در اين مورد مي خوانيم كه:
    « گرچه صوفيان خائن كه در آن وقت روسياهي كرده بودند و روي از مرشد كامل برتافته بودند، سزاي عمل يافته به ديار عدم شتافته بودند، اما جمعي از خليفه ها و صوفيان كه هنوز در قيد حيات بودند به قتل درآمده به جزاي عمل رسيدند و غرض اصلي آن بود كه من بعد آن طبقه از دايره صوفي گري خارج بوده و صوفي از نا صوفي متميز باشد.» (اسكندر بيك منشي ص881)
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #184
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مقام خلفا در نزد مردم

    علي رغم كاهش قدر و منزلت صوفيان در زمان عباس يكم،در نظر عامه مردم آنها همچنان مقام قدسي خودشان را حفظ كرده بودند و مردم به آنها اعتقاد داشتند. چنان كه زيادي غذاي آنها را به عنوان تبرك برداشته و آنرا به عنوان شفاي بيماريهاي خود به كار مي بردند. حتي در دربار هم با توجه به همه تخفيف هايي كه در مقام انها ايجاد گشته بود ، باز هم در جريان اعياد خلفا به همراه ديگر صوفيان حاضر شده و به تعارف شيريني و نبات مي پرداختند.
    گاهي مردم و حتي بزرگان براي طلب آمرزش و اعتراف به پيش همين خليفه الخلفا رفته و نزد آنها به اعتراف مي پرداختند.شيوه كار به اين شكل بود كه پيش او به زانو درآمده و او نيز به تكبر با عصايي كه در دست داشت به پشت آنها زده و به اين ترتيب گناهانشان را مي بخشيد

    نتيجه گيری
    اگر بخواهيم به صورت اجمالي و در چند جمله نتيجه بحث را بيان كنيم بايد گفت كه مقام خليفه الخلفا از صاحب منصبان عالي رتبه و موثر در رهبري نهضت صفوي در زمان اسماعيل يكم بود.به تدريجاين خلفا وارد عرصه كارهاي اجرايي شده و به مناصب مهمي حكومتي و گاه تشريفاتي دست پيدا نمودند. از زمان عباس اول كوشش زيادي در تحديد نفوذ آنها و تخفيف موقعيت آنها به عمل آمد و گرچه در عرصه دولتي كار با موفقيت رو برو شد ولي نفوذ آنها در بين توده مردم همچنان باقي بود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #185
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    تعامل علمی وفرهنگی ایران و اسلام

    در دوره ساسانیان تعاملی بین ایران وتمدن یونان و ایران و مصریان وجود داشته است. حتی در ایران دانشگاه هایی مثل جندی شاپور بویژه در دوره ساسانیان فعال بوده، در این دوره متن دینی، اوستا که بسیار می توانسته در شکل گیری فرهنگ گذشته ایران موثر باشد نیز وجود داشته است. اما شعرا و صاحب نظران و یا دانایان که به لحاظ علوم تجربی و یا علوم انسانی و یا علم و ادب و هنر توانسته باشند در سطح آفاق فرهنگ های دیگر مطرح شوند، به ندرت می توان سراغ داشت.
    بعد از این دو قرن سکوت ما بلافاصله با پیدایش و رویش حجیم دانشوران در تمام اقطار این سرزمین پربرکت مواجه هستیم، به عبارتی هرکجا که اسلام راه یافته باشد ، اعم از اینکه شهر استخر در جنوب باشد و یا سرزمین خراسان ویا سیستان و بلوچستان و یا آبادان و خوزستان و یا آذربایجان ، هر قسمتی که آیین نو ، به آن راه پیدا کرد، بلافاصله با استقبال شدید عامه مردم و گسترش دانش در میان توده ها، مواجه شده است . اینگونه بود که اسلام تمام ---------- ها و موانع و سنت های طبقاتی حاکم بر جامعه در دوره ساسانیان را در هم شکست و فضای جدیدی را برای هر نسلی و هر انسانی و هر جنسیتی فراهم ساخت تا بتوانند به صورتی مشتاقانه به دنبال دستاوردهای علمی باشند . از سده دوم به بعد با هزاران هزار مهاجرت علمی در سطح ایران مواجه هستیم که این دانشوران، از
    سرزمین های مختلف فلات ایران به هر کجا که مهد علمی وجود داشته و انسان متمحض در دانش ها دیده می شود مهاجرت کرده و قطعا ما تعدادی از ایرانیان را در این مکانها می بینیم که در آن سرزمین مشغول کسب دانش هستند و یا خودشان محور دانش ها قرار گرفته اند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #186
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● آثار به وجود آمده پس از اسلام

    بسیاری از پدید آوردندگان صحاح سته و همین طور پدید آورندگان متن های تاریخی و علم رجال و تراجم و همین طور پدیدآورندگان مکتوباتی که به مدیریت اجتماعی و فلسفه ---------- ربط پیدا می کرده و همین عقلانیتی که در جهان اسلام شکل یافته، حال اعم از اینکه تفسیری بر فلسفه یونان بوده یا اینکه از دستاوردهای پیشین فلسفه ایران زمین استفاده کرده مانند کاری که شیخ اشراق سهرودی انجام داد. همه آثاری است که پس از ورود اسلام به این سرزمین صورت گرفته که در تمام آنها هم ایرانیان نقش اول را ایفا کردند.

    ● هنر در ایران پس از اسلام

    در این دوره هنر فخیم سلطنتی که در کاخ ها و قصرها و کمی هم در معبدها جا خوش کرده بودند و عموما شادابی لازم را نداشت بلکه بسیار خشک تا حدی گریز پای از رویت واقعیت ها شکل گرفته بود. از حالت پراکندگی و بی روحی درآمده و شکلی توحیدی به خود گرفته بود. اینگونه است که ساخت هنر ایران بعد از اسلام صددرصد ساحت توحیدی است . معماری ، پیکرتراشی، کاشی کاری ، حجاری و گونه های دیگر هنر ، هرچه هست در ایران شکل پیدا کرده و تمام این هنرها ، خود را به، نگاه موحدانه تجهیز کرده اند، نگاه موحدانه ای که در عرفان اسلامی بسیار بر ان تاکید شده است . به همین دلیل است که ما می بینیم که نقوش هندسی بیش از هرجا ، در جهان اسلام، از ایران معماری اسلامی راه پیدا می کند و این نقوش که نمادین و رمزی هستند و رمز توحید را در خود حفظ
    کرده اند با بیان ریاضی و تلفیق ریاضیات با هنر و معماری، توانسته اند، مفاهیم بلند و کیهان شناسی اسلامی را در معماری منعکس کنند و در نتیجه انسان ایرانی در قلمرو و تفکرات اسلامی ، خصوصاً در عرصه های مختلف اعم از هنر، فلسفه، عرفان، ادبیات وعلوم تجربی و غیره خودش را تجربه کرده و در سایه این تجربه توانسته خود را به کمال برساند، کمالی که قبل از آن، هرگز از آن سراعی نداریم.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #187
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    تلفیق دانش و عمل

    به تعبیر برخی از جهانگردان سده های نخستین بعد از فروغ اسلام جنان دانش در داخل کشور ایران فراگیر می شود که به عنوان مثال برخی جهانگردان حمال هایی را در جنوب ایران در حین حمل بار مشاهده کرده اند که به بحث های عمیق کلامی و فلسفی مشغول بوده اند که چنین مسئله ای یکی از مختصات اسلام بود که دانش را با عمل اجتماعی ترکیب کرده و باعث فراگیری دانش در بین همه اقشار و طبقات جامعه شده است.
    منتهی ما نباید به این مقدار اکتفا کنیم ، بلکه باید توجه داشته باشیم که اسلام دینی است که با توجه به جنبه های فطری نه تنها می تواند خود را با شرایط اقلیم های مختلف هماهنگ کند بلکه بر حسب روند زمانی و مقتضیات مکان و زمان هم می تواند واکنش نشان بدهد و در نتیجه آخرین تجربه ای که ما در آستانه هزاره سوم توانستیم به عنوان ملتی که به فرهنگ خودش توجه دارد، نشان دهیم ، این بود که بار دیگر به سوی اسلام رویکرد داشتیم و تجربه جدیدی از تلفیق دیانت و سیاست، در آستانه هزاره سوم از خودمان نشان دادیم. این تلفیق جدید از خودآگاهی تاریخی، ملی و طبقاتی ما حکایت دارد و نشان می دهد که در ناخودآگاه مردم ایران، اسلام به عنوان آیینی موفق شناخته شده و مردم رمز موفقیت اجتماعی خود را در آیین اسلام جستجو می کنند و چنین امری نه بعنوان یک پدیده تاریخی و تمدنی مرده، بلکه بعنوان عاملی برای بازسازی تمدن جدید ایران و اسلام شناخته شده است . بنابر این اگر ما این توانایی را داشته باشیم که اسلام را به عنوان فلسفه حیات خودمان، نه در قالب ذهنیت و شعار، بلکه در قالب عمل از خود ساطع کنیم و نشان دهیم که به قابلیت درآوردن تز اسلام از تئوری به عمل را داریم و می توانیم آن را به حالت کاربرد و عمل در بیاوریم که در این صورت مشکل اساسی خود را پشت سر گذاشته ایم . مشکلی که امروزه نیز به چشم می خورد و به نظر می رسد که فاصله بعیدی بین خطابات اسلامی، نصوص قرآنی و فرهنگ سازی قرآنی و فرهنگی که متاسفانه در بین قشرهای نوپای جامعه در حال شکل گیری است، وجود دارد.
    در این راستا ما باید بیشترین توجه خود را در تعامل جدید بین اسلام و تمدن ایرانی در این نقطه جستجو کنیم که چگونه اسلام باید در بدنه جامعه اعمال شود تا جامعه دچار آسیب فرهنگی و روانی نشده و افسردگی بر جامعه حاکم نشود . بلکه بتوان همان شیفتگی هایی را به وجود آورد که بزرگان این قوم، افرادی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی در خود نسبت به ساحت قدسی قرآن احساس کرده اند . این ابعاد را زمانی ما می توانیم کشف کنیم که نگاه تطبیقی و مقایسه ای به آن داشته باشیم و به مرحله ای از خودآگاهی تاریخی مورد نظر عصر حاضر دست پیدا کنیم تا بتوانیم در سایه این بحثها، بحرانی را که در نسل جدید به چشم می خورد، از سر بگذرانیم.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #188
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ضرورت بررسی های تاریخی ؛بازسازی گذشته، راهنمای آینده
    اهمیت تاریخ و نقش آن در زندگی انسانها و جوامع بشری، موضوعی است که امروزه مورد توجه بسیاری از ملل متمدن با فرهنگهای مختلف و گوناگون قرار گرفته است. کاویدن تاریخ و دقت در آموزه های تاریخی، صحت این ادعا را به اثبات می رساند. قرآن کریم حدود ۱۳ بار فرمان می دهد که انسانها به تاریخ توجه کنند، صرف نظر از مراحل فراوانی که به امرتفکر، تحقیق و دقت در رویدادهای گذشته و الهام گرفتن از آنها می نماید تا در احوال و سرگذشت اقوام و امم مختلف کوشا باشند. لذا قرآن در تمام این ۱۳ مرتبه بشر را به مطالعه تاریخ فرا می خواند، یا آیات را با فعل امر آغاز می نماید و یا مفهوم و حالت ایجابی دارد. از جمله در سوره انعام آیه ۱۱ می فرماید: "ای رسول خدا! بگو در زمین سیر نمایید، سپس بنگرید که سرانجام دروغگویان چه بوده است." (۱)
    با عنایت به سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار(ع)، این نکته روشن است، توجه به تاریخ و عبرت گرفتن از آن همواره در مضامین، روایات و احادیث و سخنان آن بزرگواران وجود داشته است؛ از جمله حضرت علی(ع) در خطبه ۱۵۷ نهج البلاغه به صراحت می فرمایند: "ای بندگان خدا، روزگار بر آیندگان چنان می گذرد که بر گذشتگان گذشت، آنچه گذشت باز نمی گردد و آنچه هست جاویدان نخواهد ماند، پایان کارش با آغاز آن یکی است، ماجراها و رویدادهای آن همانند یکدیگرند و نشانه های آن آشکار است، گویا پایان زندگی و قیامت شما را فرا می خواند..." (۲)
    و سپس حضرتش می فرماید: "باید از تحولات تاریخ عبرت گرفت و حیرت کرد، باید این حیرتها و عبرتها را با حوادث روز تطبیق نمود و از این اجتهاد و انطباق بر دانایی و توانایی خویش افزود."
    آن کس که در پیچیدگیهای زندگی چراغ بینایی در چشم و فروغ فکر در مغز دارد، به حکمت معرفت نزدیک خواهد بود و با عشق به حکمت اندوزی هم انقلابهای تاریخ را فراموش نخواهد کرد.
    اهداف تاریخ نیز در نوشته های اندیشمندان بزرگ گذشته و عصر حاضر بارها تکرار شده است. یک نفر از این محققان می نویسد: "از مطالعه تاریخ، وقایع، حوادث و عادات و رسوم و ادیان و آداب ملل می توان دریافت چه چیزهایی باعث علو و ترقی انسان می شود و برعکس چه رشته پیشامدها و کارها و آداب دینی و اجتماعی باعث می گردد که یک قوم... تنزل کند." (۳)
    تاریخ، سبب آشنایی افراد با عقاید و ادیان می شود و می توان دردها و گرفتاریهایی را که در زندگی پیش می آید، از روی آن و توجه به تجارب گذشتگان رفع و درمان کرد. در واقع، با ذکر این دو فایده عمده، قدما می خواسته اند تاریخ را مرادف علم ادیان و در ردیف علم ابدان بخوانند. پیامبر اعظم(ص) نیز فرمودند: "علم دوتاست، علم ادیان و علم ابدان." (۴)
    در جهان معاصر، علم تاریخ از جمله روشها و فنون متداول در میان همه ملتها و نژادهاست. همه اقشار جامعه صرف نظر از خواص و عوام به دانستن آن علاقه مندند، اما نکته مهم در مطالعات تاریخی توجه به فلسفه تاریخ است که بیان کننده علل و عوامل ایجاد کننده رویدادهای مهم می باشد.
    ابن خلدون در این مورد اعتقاد دارد: "در بطن تاریخ، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل، علمی است درباره کیفیت وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها، به همین دلیل، تاریخ از خرد سرچشمه می گیرد و از جمله دانشهاست." (۵)
    همین پژوهشگر می افزاید که حقیقت تاریخ خبر دادن از اجتماعی انسانی است و اینکه چگونه از حوادث گذشته درس عبرت بگیریم و چراغی فرا روی ما باشد. (۶)
    استاد شهید مرتضی مطهری می نویسد: "علم تاریخ سه نوع است، علم به وقایع گذشته، تاریخ علمی که آن را به دو بخش تاریخ فردی و اجتماعی تقسیم می کند و نتیجه گیری می نماید که این علم اولاً جزئی و ثانیاً نقلی و ثالثاً علم به بودنهاست. به هر حال، اگر صرفاً به مسایل جزئی بپردازد ولی وقایعی را ذکر نماید که مفید فایده عموم مردم باشد، باز هم نافع و سودمند خواهد بود."
    سپس می افزاید: "تاریخ علمی، تاریخی است که به گذشته تعلق دارد؛ مثل همان نوع اول، به بودنها در گذشته هم تعلق دارد؛ ولی جزیی و فردی و شخصی نیست، بلکه کلی است و مسلماً مربوط به افراد نمی شود بلکه مربوط به جوامع است و ضوابط و قواعد و سنتی را که حاکم بر جوامع است بیان می دارد."
    مورخ مطالعه می نماید و اسرار و قوانینی را که بر جوامع گذشته حاکم بوده است، کشف می کند. این علم با اینکه به بودنها تعلق دارد، ولی فقط نقل وقایع گذشته نیست. وقایع گذشته برای او به صورت پرونده ای درآمده است، برای کشف یک سلسله ضوابط و قوانین کلی که حاکم بر جوامع گذشته بوده اند و اگر چه مورخ بر روی مسایل گذشته تحقیق می نماید، ولی قطعاً برای زمان حال نیز مفید می باشد، زیرا آن جوامع نیز یک روز زمان حال داشته اند و قهراً قابل تعمیم به زمان حال هم هست. این نوع تاریخ همان است که شاید بیش از هر نوع دیگری در قرآن بر روی آن تکیه شده است.
    نوع سوم، فلسفه تاریخ است. این تاریخ به حوادث و وقایع گذشته مربوط نیست به عبارت دیگر، تاریخ نه به معنای بودنهای جزیی و نه به معنای قوانین کلی بودنهای جماعات است، بلکه به معنی شدن و حرکت جوامع است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #189
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    قانون تحول و تکامل جوامع چیست؟

    جوامع تحت تأثیر چه عواملی تحول و تکامل یافته اند. در اینجاست که مسایل جدیدی مطرح می شود. عده ای می گویند، عامل جغرافیا، عده ای می گویند عامل فطرت و طبیعت انسانی و برخی می گویند عامل مشیت الهی فوق همه اینهاست و عده ای نیز می گویند جبر مادی تاریخ، تکامل ابزار تولید و... به این نظریات فلسفه تاریخ می گویند. (۷)
    با عنایت به مباحث طرح شده، اهمیت فلسفه تاریخ و آموزه های آن و دقت در حوادث تاریخی و حتی طبیعی و علمی، نقش آن در جهت تعالی بشر و جوامع انسانی روشن تر می شود.
    در واقع، این انسانها هستند که تاریخ را می سازند و نه آن دیدگاههای جبری و ماتریالیستی "اشاره به آیه شریفه که می فرماید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن قوم خود پیشگام گردند از خود آغاز کنند..."
    چون قصد داریم به موضوع حافظه تاریخی ملتها و انسانها نیز اشاره ای کنیم، پاسخ دادن به این سؤال اهمیت دارد و آن اینکه آیا می توان برای حرکت در تاریخ، قانون علمی داد؟ و مسیر و هدف آن را تعیین نمود تا با بهره گیری آن به موضوع عبرت آموزی و استفاده بهینه از حافظه تاریخی بیشتر توجه نمود؟
    بسیاری از پژوهشگران به این سؤال پاسخ منفی می دهند، زیرا قانون علمی را برای حوادثی می توان ارائه داد که تجزیه پذیر باشند و تکرارپذیر باشند. مجموعه تاریخ بشری، واقعه ای است که یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده و از ابتدای عالم تاکنون فقط یک مسیر خاص را طی کرده است. کلیت تاریخ به راههای گوناگون نمی رود و یک حادثه عیناً تکرار نمی گردد. به همین علت، یک قانون علمی برای کل تاریخ نمی توان ارایه کرد، اما می توان به این نتیجه رسید که اجزای تاریخ قابلیت این را دارند که مورد توجه قرار گیرند، آنگاه با کاویدن و مقایسه آنها، نکات ارزشمند و عبرت آموزی را می توان از آنها استخراج نمود.
    در قرآن کریم نیز می بینیم که در این کتاب بزرگ الهی یک فلسفه علمی برای کلیت تاریخ بیان نگردیده است، اما با عنایت به سنتهای تغییرناپذیر الهی که بر زندگی انسان و جهان حاکم است، قرآن به توصیف و پیشگویی آینده جهان و انسان پرداخته است؛ زیرا از دیدگاه قرآن و فرهنگ اسلامی، تاریخ به هر حال به سویی حرکت می کند که خداوند اراده می نماید. با توجه به اجزای تاریخ می توانیم تصمیمهای خردمندانه و برنامه ریزی مناسبی برای زندگی امروز و آینده داشته باشیم.
    ابن خلدون نیز در کتابش به موضوع هلاکت افرادی که غرق در رفاه و فساد هستند یا شکست یاوه گویان و ستیزه جویانی که با خدا درافتاده اند، اشاره می کند. او اعتقاد دارد حوادثی که تاریخ گذشته را به نمایش می گذارد، عین ویژگیهای حوادث روز است که نظر مورخ را به خود جلب کرده است. تاریخ در چشم انداز ظاهری خود جز اخبار روزگار و دولتها نیست، اما در باطنش بینش دقیق و ریزه کاریهای عالم وجود و اصول آن وجود دارد و عبارت است از آگاهی یافتن از کیفیت وقایع و ریشه های عمیق آن. بنابراین، تاریخ از لحاظ حکمت، اصیل و ریشه دار است. (۸)
    حال اگر به فرهنگ و تمدن انسانی اسلام که هنوز انسانیت از ثمرات آن بهره مند است توجه نماییم، این نکته را در می یابیم که کارنامه اسلام در قرنهای درخشان آن، کارنامه فرهنگ انسانی است. این نکته که اسلام در طی قرنهای متمادی موجد یک فرهنگ پیشرو بوده، چیزی است که از تاریخ فرهنگ انسانی به درستی برمی آید و به قول برخی از محققان، اسلام به اندازه کافی افتخارات راستین دارد که نیاز به گزافه گویی و ادعا نداشته باشد. (۹)
    این همه، با توجه رهبران دینی و اجتماعی به تاریخ و فرهنگ اسلامی و حافظه تاریخی ملتها به دست می آید. اگر به حماسه کربلا بنگریم و تأثیر آن را در قیامهای اسلامی و بویژه شیعی در طی تاریخ نظاره نماییم، در خواهیم یافت که هیچ گاه حافظه تاریخی عظمت شهادت امام حسین(ع) و تأثیر قیام او را از یاد نبرده است و انقلاب اسلامی ایران نیز خود تحت تأثیر همان عامل الهی بوده است، یا حوادثی چون ایستادگی ملت در مقابل استعمار، معطوف به رشادتها و شهادتهایی است که در حافظه تاریخ ثبت و ضبط است.
    پس هدف از توجه به حافظه تاریخی این است که وقایعی که در تاریخ یک جامعه، دور یا نزدیک به وقوع پیوسته، قابلیت کند و کاو، بررسی و عبرت گرفتن را دارد.
    هدف یک مورخ از یادآوری تاریخ و زنده نگهداشتن حافظه تاریخی، باید بازسازی گذشته باشد که هم به نوعی معقول باشد و هم قابل درک، هر چند نمی توان صد درصد به این مرحله از شناخت دست یافت؛ ولی می تواند راهنمای مناسبی برای جامعه ای بهتر و آینده ای درخشانتر باشد. (۱۰)
    ما، در جامعه خودمان هر روز شاهد مسایلی هستیم که کارکرد زمانی دارد و برای چند سال آینده بدون تأثیر خواهد بود. قطعاً اگر برنامه ریزان جامعه بویژه متفکران علوم اجتماعی و تاریخ به این مفهوم عنایت کنند، از این حافظه تاریخی بهره بیشتری می برند و بهتر می توان جامعه را از آسیبهای اجتماعی مصون نگه داشت. (۱۱)
    در پایان، ذکر این نکته ضروری است که (استفاده از حافظه تاریخی صرفاً در زمینه مسایل تاریخی یا تاریخ ---------- نیست؛ بلکه در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی و... نیز می باشد). حوادثی گاه تلخ در زمینه حوادث طبیعی و اجتماعی به وقوع می پیوندد که خسارتهای جانی و مالی فراوانی را به همراه دارد. در آغاز و در بحبوحه این ماجراها همه نگاهها متمرکز به این مهم است، ولی پس از گذشت زمانی نسبتاً کوتاه به دلیل اهمیت قایل نشدن به حافظه تاریخی و عوامل دیگر، به جای یادآوری معقول و بازسازی موضوع، فقط به ابراز همدردی و اقدامهای فوری و سطحی بسنده می شود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #190
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    زیر سقف حافظه
    زیر سقف حافظه دقت کرده اید؟ دو حرف را زیاد می شنویم.
    ۱) ما ملتی هستیم با تاریخ چند هزار ساله
    ۲) ما ملت، حافظه تاریخی نداریم. یعنی چه؟ هم تاریخ هزار ساله داشته باشی و هم حافظه نداشته باشی. پاسخ این تناقض را شاید بتوان در این سخن ژاک لوگوف، مورخ فرانسوی پیداکرد: « گذشته ، تاریخ نیست بلکه موضوع تاریخ است. چنانچه حافظه نیز تاریخ نیست ، فقط یکی از موضوعات تاریخ است. »( «حافظه و تاریخ») بنا بر این تعریف، همین حرف بالا را می توان به گونه ای دیگر فرمول بندی کرد: مثلاً اینکه، گذشته داریم اما تاریخ نداریم، یا اینکه حافظه داریم اما نام این حافظه را تاریخ نمی شود گذاشت و دست آخر اینکه هم تاریخ داریم و هم حافظه ، اما فرهنگ تاریخی ما مبهم است. بپرسیم تاریخ چیست، حافظه یعنی چه و فرهنگ تاریخی نیز.
    ● تاریخ ؟
    وقایع اتفاقیه و نیز شرح و فهم آن. شدن انسان و آگاهی به آن. مجموعه حوادث و اتفاقاتی که توسط آحاد زیست شده از یک سو و تبدیل این اتفاقات به موضوع شناخت از سوی دیگر. پس تاریخ «حکایت آنچه که بود» نیست بلکه ساخت و سازی است که متاثر از فاکتورهای ---------- -فرهنگی و اجتماعی ادوار متعدد و پی در پی سرانجام می یابد. به این معنا ما گذشته سرشار و غنی ای داریم اما هنوز تبدیل به موضوع شناخت نشده است. زیسته ایم اما آن زیست های متکثر را به تمامی تصاحب نکرده ایم.
    حافظه قابلیت جذب، حفظ و دفع و رد اطلاعات است، صفحه ای که اعمال بر آن نوشته می شود فعل و انفعالی ذهنی که امکان متصور شدن اشیا و حوادث را در غیبتشان ممکن می سازد. در همه حال گزینشی، سیال و در معرض دیالتیک یادآوری و فراموشی. حافظه ماده خام اولیه تاریخ است حافظه تاریخی ملتی می تواند شفاهی باشد، مکتوب باشد و یا نه این و نه آن ، بلکه در حال اهلی کردن ربط و رابطه ای وحشی.( تعبیر ژاک گودی) به این معنا، ما حافظه داریم اما گسسته است، نامتعین و در سایه –روشن و این همه به دلیل اینکه این حافظه، تبدیل به تاریخ که نگاه کلان دارد و ناظر بر کلیت تغییر است نشده است. حافظه دسته جمعی داریم اما حافظه تاریخی نه.
    و اما فرهنگ تاریخی(تعبیر برنارد گنهbernard Guenéeدر کتابی به نام« تاریخ و فرهنگ تاریخی در غرب قرون وسطی »). فرهنگ تاریخی ، نه تنها تولیدات تاریخی، نگارش تاریخ ،شناسایی منابع متکثر است بلکه رابطه ای است که هر اجتماعی در روانشناسی جمعی خود با گذشته اش برقرار می کند. فرهنگ تاریخی هر قوم در نتیجه بر می گردد به کیفیت رابطه میان حافظه و تاریخ یک قوم. میان امروز و دیروز، یا به عبارتی سهمی که برای دیروز در امروز خود قائل است: به حاشیه راندن گذشته، مشروعیت گرفتن از گذشته و یا فراموشی آن. آگاهانه باشد یا ناخودآگاه. نقش و جایگاه گذشته در زمان حاضر، چگونگی تعریف گذشته و اینکه چگونه و تحت چه شرایطی یاد آوری می شود؟
    احتمالاً پاسخ این وضعیت دو گانه ما-داشتن تاریخ و نداشتن حافظه- در همینجا یافت می شود. در موقعیتی که دیروز در امروز ما دارد، درچگونگی نسبتی که با گذشته تاریخی خود داریم و دست آخر در شکل پرداختن به آن.
    بر اساس شکل پاسخ به این سه مقوله- موقعیت گذشته، چگونگی برقراری نسبت با گذشته، شکل پرداختن به آن - تیپ جوامع را می توان شناسایی کرد. جوامع مدرن، جوامع سنتی و جوامع اقتدار گرا.
    ● آزادی بر فراز حافظه
    جوامع غربی از رنسانس به بعد- به خصوص از قرن هجدهم - آزادی را بر فراز حافظه نشاندند. در موقعیت و جایگاه گذشته تجدید نظر شد و بار ارزشی آن تقلیل یافت و نقش متولی گری آن منتفی می گشت. به عبارتی حافظه ای که بر محور یک خاطره دیروزی می چرخید به حاشیه رانده شد تا جا را بر خلاقیت باز کند، بر امر نو .
    ساحت های متکثر و در هم آمیخته زندگی اجتماعی، استقلال یافتند. ساحت هایی که دیگر مشروعیت خود را نه از دیروز که از اجماع عمومی آحاد و بر اساس قراردادهای جمعی می گرفتند. این قراردادها و مدل هایی که به دنبال داشتند دیگر با دغدغه تداوم تاریخی طراحی نمی شد و مصلحت عامه و اکثریت آراء، تنها ملاک حق و باطل به حساب می آمد. در چنین جوامعی اقتدار حافظه را، نه فراموشی آن که سر زدن اصول جهانشمول و نیز اراده عمومی، به زیر سوال کشاند. در ساحت های دیگر زندگی نیز ، حافظه جایگاه اصلی خود را از دست داد: در علم با رها کردن آگاهی های اسکولاستیکی و طبقه بندی های ارسطویی و نیز با کنار گذاشتن نمادهای قدیمی جهان . مشاهده، تجربه، علم و ذکاوت، رقبای جدید حافظه شدند. در هنر هم از قرن نوزدهم به بعد همین اتفاق افتاد. پشت کرد به سنت و رو کرد به ابداع. حافظه را فراموش نکرد، اما خلاقیت را ملاک گرفت. درفرهنگ که به معنای مردم شناسانه آن، متعلق به حوزه حافظه است، جوامع مدرن غربی اگرچه توانستند به تمامی فرهنگ اسلاف خود را تصاحب کنند و آن را در یک سری کدهای رفتاری منعکس سازند اما وجه ممیزه این فرهنگ در آغاز پذیرش اختلاط فرهنگی و کسب توانایی کنده شدن از فرهنگ اولیه خود نیز بود. اصحاب روشنایی به همین مباهات می کردند. کسانی که می توانند موانع و ناتوانایی های مربوط به محیط اولیه خود را رد کنند و در آن تحول ایجاد کنند. اگر چه امروز چنین مباهاتی پر توهم تلقی می شود اما همچنان این جوامع آزادی را بر فراز حافظه قرار می دهند و حافظه با مولفه های دیگری چون اراده اجماع، تعقل و خلاقیت، صرف می شود . می توان نتیجه گرفت که در این جوامع ، تاریخ – علم تاریخ- توانسته است از طریق فاصله گرفتن از گذشته و نیز شکل دادن به حافظه های موازی ( نه فقط حافظه های ---------- و یا مذهبی...) و در ارتباط قرار دادن آنها با یکدیگر، دیروز را موضوع شناخت کند، آن را تصاحب کند، به کارگیرد و دست آخر آن را آگاهانه و ارادی ، نادیده بگیرد تا راه را برای خلاقیت باز کند. تفاوت این نوع فراموشی حافظه با فراموشی حافظه در جوامع توتالیتر در همین وجه ارادی، آگاهانه و عمومیت یافته آن است و به اراده ---------- و یا قدرت مسلط مربوط نمی شود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 19 از 31 نخستنخست ... 915161718192021222329 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/