صفحه 17 از 27 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 261

موضوع: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث

  1. #161
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گرگ هار

    گرگ هاری شده ام
    هرزه پوی و دله دو
    شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز
    می دوم ، برده ز هر باد گرو
    چشمهایم چو دو کانون شرار
    صف تاریکی شب را شکند
    همه بی رحمی و فرمان فرار
    گرگ هاری شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
    کرده چون شعله ی چشم تو سیاه
    تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم
    آه ، می ترسم ، آه
    آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق
    که تو خود را نگری
    مانده نومید ز هر گونه دفاع
    زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
    پوپکم ! آهوکم
    چه نشستی غافل
    کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی
    پس ازین دره ی ژرف
    جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه
    پشت آن قله ی پوشیده ز برف
    نیست چیزی ، خبری
    ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود
    جز فریب دگری
    من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پاک
    بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
    منشین با من ، با من منشین
    تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
    تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
    چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
    یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
    بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
    دردم این نیست ولی
    دردم این است که من بی تو دگر
    از جهان دورم و بی خویشتنم
    پوپکم ! آهوکم
    تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
    مگرم سوی تو راهی باشد
    چون فروغ نگهت
    ورنه دیگر به چه کار ایم من
    بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت
    منشین اما با من ، منشین
    تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر
    که شراری شده ام
    پوپکم ! آهوکم
    گرگ هاری شده ام
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #162
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شهابها و شب

    ز ظلمت ِ رمیده خبر می دهد
    شب رفت و با سپیده خبر می دهد سحر
    در چاه ِ بیم ، امید به ماه ِ ندیده داشت
    و اینک ز مهر ِ دیده خبر می دهد سحر
    از اختر ِ شبان ، رمه ی شب رمید و رفت
    وز رفته و رمیده خبر می دهد سحر
    زنگار خورد جوشن ِ شب را ، به نوشخند
    از تیغ ِ آبدیده خبر می دهد سحر
    باز از حریق ِ بیشه ی خاکسرین فلق
    آتش به جان خریده خبر می دهد سحر
    ازغمز و ناز انجم و از رمز و راز ِ شب
    بس دیده و شنیده خبر می دهد سحر
    نطغ ِ شَبَق مرصع و خنجر زُمُرّداب
    با حنجر ِ بریده خبر می دهد سحر
    بس شد شهید ِ پرده ی شبها ، شهابها
    و آن پرده های دریده خبر میدهد سحر
    آه ، آن پریده رنگ که بود و چه شد ، کز او
    رنگش ز ِ رخ پریده خبر می دهد سحر ؟
    چاووشخوان ِ قافله ی روشنان ، امید !
    از ظلمت ِ رمیده خبر می دهد سحر
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #163
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ییلاقی

    شور ِ شباهنگان،
    شب ِ مهتاب
    غوغای غوکان
    برکه ِ نزدیک
    ناگاه ماری تشنه ، لکی ابر
    کوپایه سنگی ساکت و تاریک

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #164
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آنک! ببین....

    اوصاف ِ این همیشه همان ، تا که بوده ام
    از بی غمان ِ رنگ نگر،این شنوده ام :
    بر لوح ِ دودفام ِ سحر ، صبح ِ آتشین
    شنگرف تا اقاصی ِ زنگار گسترد
    اما شنیده کی بَرَدَم دیده ها ز یاد
    کاین کهنه زخمِ زرد ، به هر روز بامداد
    سر واکند به مشرق و خوناب و زهر و درد
    تا مغرب ِ قلمرو ِ تکرار گسترد
    صبح است و باز می دمد از خاور آفتاب
    گفتند هر کسی نگرد نقش ِ خود در آب
    زین رو چو من به صبح، هزاران تفو فکن
    نفرت بر این سُتور ِ زر افسار گسترد
    برخیز تا به خون جگرمان وضو کنیم
    نفرین کنان به چهره ی زردش تفو کنیم
    کاین پیر کینه ، بهر چه تا بیکران چنین
    بیداد و بد ، مصیبت و آزار گسترد ؟
    آنک! ببین ، مهیب ترین عنکبوت زرد
    برخاست از سیاه و بر آبی نظاره کرد
    تذکار ِ رنگهای ِ اسارت ، به روشنی
    اینک به روی ِ ثابت و سیار گسترد...

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #165
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    به دیدارم بیا هر شب

    به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
    دلم تنگ است .
    بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند
    شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
    دلم تنگ است.
    بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
    در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال
    دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها
    و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
    بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
    بهشتم نیز و هم دوزخ
    به دیدارم بیا ، ای همگناه ، ای مهربان با من
    که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بی گناهیها
    و من می مانم و بیداد بی خوابی.
    در این ایوان سرپوشیده ی متروک
    شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
    که درخوابند آن نیلوفر آبی و ماهیها، پرستوها
    بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
    بیا ای روشنی ، اما بپوشان روی
    که می ترسم ترا خورشید پندارند
    و می ترسم همه از خواب برخیزند
    و می ترسم همه از خواب برخیزند
    و می ترسم که چشم از خواب بردارند
    نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را
    نمی خواهم بداند هیچ کس ما را
    و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
    پرستوها که با پرواز و با آواز
    و ماهیها که با آن رقص غوغایی
    نمی خواهم بفهمانند بیدارند.
    شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
    و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
    پرستوها و ماهیها و آن نیلوفر آبی
    بیا ای مهربان با من !
    بیا ای یاد مهتابی !
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #166
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    روز و شب

    روز آفاق ِ عاج خواند سرودی
    شب اقالیم ِ ابنوش شنفتند
    سایه در سایه سحرهای شبانه
    تن در امواج گیسوی تو نهفتند
    روزها طالع طلایی خود را
    همچو رازی کهن به روی تو گفتند
    این جدایان جاودان چه بسا شد
    در تو با هم ، چو نقش و آینه خفتند
    سِحر شب را به راز روی بسی من
    در تو ای طاق ، دیده ام که چه جفتند
    باز صبح است و روشنان پگاهی
    روی شستند و گرد آینه رُفتند
    باز اقالیم عاج خواند از آن دست
    که در آفاق آبنوس شِنفتند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #167
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دریغا

    بخندد بُت، چو قربانی پسین آب
    به شوق ِ رأفت قصاب نوشد
    دریغا! بیشه ی گرگان همیشه
    ز خون ِ دشت ِ میشان آب نوشد !

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #168
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شمعدان

    چون شمعم و سرنوشت ِ روشن ، خطرم
    پروانه ی مرگ پر زنان دور سرم
    چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
    خصم افکند آوازه که با تاج زرم !
    اکنون که زبان شعله ورم نیست ، چو شمع
    وز عمر همین شبیم باقی ست ، چو شمع
    فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
    پس بر سرم آتشین کجک چیست ، چو شمع ؟
    از آتش دل شب همه شب بیدارم
    چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
    از روز دلم به وحشت ، از شب به هراس
    وز بود و نبود خویشتن بیزارم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #169
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    این است که ...

    چون روشن روشنان فرو میرد
    تاریک شود جهان و خوف انگیز
    دیگر همه چیز رنگ ِ او گیرد
    او اهرمنی ستمگر و خیره ست
    او دشمن روشنی ست ، او دزدی
    بر گستره ی قلمروش چیره ست
    او چهره ی کائنات را چالاک
    تصویر کند به مسخ ِ کوبیکش
    چون هندسه ی جذام، وحشتناک
    در نوبت او که حکمها راند
    از خرد و بزرگ، از نو و کهنه
    هچیز به رنگ خود نمی ماند
    هر چیز که هست ، رنگ خود بازد
    یکرنگ چو شد جهان ، رود در خواب
    خواب است و سیاهی آنچه او سازد
    آری ، به شب سیاه خواب انگیز
    هر چیز که هست ، حکم شب دارد
    آری ، همه هر چه هست ، جز یک چیز
    این است که می ستایم آتش را
    آن روشن پاک ، زنده ی بیدار
    نستوه و بلند ، روح سرکش را
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #170
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آوار عید

    بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
    بر سر من عید چون آوار می آید فرود
    می دهم خود را نوید سال ِ بهتر ، سالهاست
    گرچه هر سالم بتر از پار می آید فرود
    در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
    می رسد وقتی به منزل ، بار می آید فرود
    رنگ راحت کو به عمر ، -این تیر پرتاب اجل- ؟
    می گریزد سایه ، چون دیوار می آید فرود
    شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم
    شب چو آید ، پرده خمّار می آید فرود
    بهر یک شربت شهادت ، داد یک عمرم عذاب
    گاه تیغ مرگ هم دشوار می آید فرود
    وارثم من تخت ِ عیسی را ، شهید ثالثم
    وقت شد، منصور اگر از دار می آید فرود
    بر سر من عید چون آوار می آید ، امید !
    بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 17 از 27 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/