صفحه 14 از 17 نخستنخست ... 41011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 164

موضوع: اشعار محرم

  1. #131
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل پانزدهم
    خودم را ازاول ، دوباره کشیدم
    نشستم برایت ستاره کشیدم
    کمی گریه کردم و پایین چشمم
    نشستم دو تا راه چاره کشیدم
    نشستم در این روضه های پر از نور
    بهشتی پر از استعاره کشیدم
    و آن دست هایی که سینه زنت بود
    شبیه هزاران مناره کشیدم
    به دنبال تو انبیاء را پیاده
    تو را روی نیزه سواره کشیدم
    و چندین شب بعد، در یک خرابه
    تو را روی دست ستاره کشیدم
    نمی شد بخوانی ؛ ولی روضه اش را
    فقط یک کمی با اشاره کشیدم
    قدش کوچکش خم شده بود و او را
    در آغوش یاس بهاره کشیدم
    دل علقمه خون شد آن لحظه که
    سرش معجری پاره پاره کشیدم

  2. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #132
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل شانزدهم
    اینجا محرم است و حرم بی مسیر نیست
    هر کس نرفت عاقبتش دلپذیر نیست
    یعنی که راه کرببلا از محرم است
    هر کس حرم نداشت مسیرش مسیر نیست
    با گریه اعتقاد من اینجا درست شد
    چشمی که گریه بر تو ندارد بصیر نیست
    باید نوشت روی پر و بال آسمان
    دستی که سینه می زند اینجا فقیر نیست
    هر کس که پیر می شود اینجا جوان تر است
    هر کس سپیده می زند اینجا که پیر نیست
    تا آسمان کرب و بلایش نمی برند
    هر کس در آستان شما سربزیر نیست
    بسیار دم گرفته ام اینجا ولی دمی
    مثل دم حسین و نعم الامیر نیست

  4. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #133
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل هفدهم
    هر کس که در این روزها باران ندارد
    روز قیامت چهره ای خندان ندارد
    هر کس به خاک کربلا سجده نکرده
    گل هم که باشد ریشه در گلدان ندارد
    از عرش مهمان می رسد هر جا که روضه است
    هر کس ندارد روضه ای؛ مهمان ندارد
    هر کس نشد خرج محرم ؛ پس از اینجا-
    کم می برد ؛ چون سفره ی احسان ندارد
    هر قطره اشکی قیمتش تنها حسین است
    اشکی در اینجا قیمت ارزان ندارد
    عاشق در اینجا عاشقی می بیند و بس
    آئینه که کاری به این و آن ندارد
    باید به روی زخم هایش گریه ها ریخت
    هر چند زخم کهنه اش درمان ندارد
    آن زخم کهنه داغ عباس است و اکبر
    زخمی که در دل رفته و پایان ندارد

  6. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #134
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل هجدهم
    دوباره روضه گرفتی و جانمان دادی
    مسیر کرببلا را نشانمان دادی
    شکسته بال ترین فطرس زمین بودیم
    ولی تو بال و پر آسمانمان دادی
    بدون آب و هوای بهشت می مردیم
    هوای روضه؛ هوای بهشتمان دادی
    اگر چه دیر رسیدیم روز عاشورا
    ولی برای رسیدن زمانمان دادی
    اگر چه دیر رسیدیم و سر به نیزه شدی
    به روی نیزه ولی سایبانمان دادی
    از آن همه عظمت عاجزانه لال شدیم
    ولی به گریه دوباره زبانمان دادی
    به دست گریه زینب اسیرمان کردی
    برای این همه ماتم توانمان دادی

  8. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #135
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیستم
    این کاسه های اشک دو تا چشمه شفاست
    این "آب گرم ِچشمه تنزیهی خداست "
    کم حرف می زنیم و فقط گریه می کنیم
    چون اشک صادقانه ترین گفتگوی ماست
    سرگرم دیدن " من و ما " هم نمی شویم
    در بین گریه ها سر ما گرم کربلاست
    اینجا حسینه است ؛هوایش بهشتی است
    اینجا نفس بکش که هوایش پر از خداست
    اینجا به روی عرش الهی نشسته ایم
    چون بال جبرییل خدا فرش این عزاست
    آقا! دو دست ما و سر زلف نیزه ات
    زلفی که روی دست خدا سمت ما رهاست
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  10. #136
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و یکم
    دوست دارم حسینه ها را
    گریه در زیر عرش خدا را
    شب به شب من زیارت نمودم
    بین این روضه ها کربلا را
    دوست دارم همیشه ببوییم
    عطر پیراهن این عزا را
    دوست دارم که گاهی ببوسم
    دست سینه زنان شما را
    دوست دارم دو چشمان خود را
    این دو تا صحن دارالشفا را
    عطر سیب و گلابش گرفته
    چشم و دست و سرو پای ما را
    بال و پر باز کن تا ببینی
    آسمانهای حاجت روا را
    این همه التماس ملک را
    این همه حاجت انبیا را
    کیست این اربا اربا که آقا
    پهن کرده برایش عبا را
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  11. #137
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و دوم
    یک عمر در عزای تو باران نوشته ایم
    اسم "هواللطیف" فراوان نوشته ایم
    اسم هو الطیف خدا را یکی یکی
    دور و بر حسینه ها مان نوشته ایم
    با دست خط گریه عزای حسین را
    یک عمر بر کتیبه ایمان نوشته ایم
    مومن دلش عزای حسین است و والسلام
    این را برای هر چه مسلمان نوشته ایم
    ما جمله " حسین و نعم الامیر" را
    روی کفن به دیده گریان نوشته ایم
    هر قطره می چکیم که پیدایتان کنیم
    بر روی پلکمان غم کنعان نوشته ایم
    این گریه این عبادت شیرین خویش را
    نذر کبوتران خراسان نوشته ایم
    سرهای ما اگر چه به نیزه نشد ولی
    در پای نیزه گریه فراوان نوشته ایم
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  12. #138
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و سوم
    یکسال پشت پای گناهم دویده ام
    یکسال در نبود تو حسرت کشیده ام
    حالا شکست خورده کرببلا منم
    حالا به سرزمین محرم رسیده ام
    با شانه ای که دست تو بر آن کشیده شد
    بار گناه این ور و آن ور کشیده ام
    ای روضه خوان مصیبت من را بخوان که من
    یکبارهم مصیبت خود را ندیده ام
    یعنی مصیبتی که هدف را ندیدم و
    مانند باد هرزه به هر سو دویده ام
    آقا تو فجر صادقی و من شبی دروغ
    با خود سیاه هستم و با تو سپیده ام
    حالا به اشک بر تو فقط پاک می شوم
    این را زچشمه های طهارت شنیده ام
    آقا چه شد که خواهرتان بال و پر شکست
    می گفت : ای حسین من ای سربریده ام !!
    در قتلگاه خواهر تو پیر پیر شد
    حالا ببین چقدر برایت خمیده ام
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  13. #139
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و چهارم
    پیراهن عزای تو "جوشن کبیر" ماست
    ذکر سلام بر تو" دعای مجیر" ماست
    پیراهنی که پرچم سیّار کربلاست
    بر شانه بلند ، ولی سر بزیر ماست
    ما را دراین لباس بهشتی کفن کنید
    زیرا پر از شمیم خوش و دلپذیر ماست
    ما از غبار روضه ، شفاها گرفته ایم
    فردا هم ، این لباس عزا، دستگیر ماست
    هرکس بر این لباس عزا طعنه می زند
    فردا برای یک نخ آن هم ،اسیر ماست
    روضه شروع شد؛ روضه ی جانسوز پیرهن
    آن پیرهن که سایه عرش حریر ماست
    جانم فدای پیرهن مثله مثله اش
    آن کشته فتاده به هامون امیر ماست
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  14. #140
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و پنجم
    این اشک های نشانه ی خیر کثیر ماست
    قطره به قطره اش بخدا دست گیر ماست
    ما از سر نیاز، بر او گریه می کنیم
    این گریه ها نشانه چشم فقیر ماست
    چشمان کور لذت گریه نمی برند
    نهر بهشت پای دو چشم بصیر ماست
    وقتی به روضه می روی آرام تر برو
    بال فرشته های خدا در مسیر ماست
    یک آسمان خضوع کن اینجا، که دست یار
    بر شانه های سر به کف و سر به زیر ماست
    در این بهشت نیت خود را زیاد کن
    هر کس زیاد شد ؛ اثرش در ضمیر ماست
    گودال قتلگاه پر از زخمهای یار
    گودال کهکشانی روز غدیر ماست
    گودال قتلگاه ولی یک کفن نداشت
    این سر که روی نیزه نشسته امیر ماست
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 14 از 17 نخستنخست ... 41011121314151617 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/