صفحه 14 از 53 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 521

موضوع: متن های زیبا

  1. #131
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض مانند خورشید

    این نور و گرمایی كه می روید ز خورشید
    در پهنه منظومه ما
    جان آفرین است
    هستی ده و هستی فزای هرچه در روی زمین است
    ما هیچ یك, مانند خورشید
    نوری و گرمایی كه جان بخشد به این عالم نداریم
    اما به سهم خویش و در محدوده خویش
    ما نیز از خورشید چیزی كم نداریم
    با نور و گرمای محبت
    نیروی هستی بخش خدمت
    در بین مردم می توان آسان درخشید
    بر دیگران تابید و جان تازه بخشید
    مانند خورشید!


    فریدون مشیری

  2. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #132
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عشق يعنی اشک حسرت ريختن


    1131432017458


    نمی دانم چه می خواهم خدايا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

    چه می جويد نگاه خسته من ، چرا افسرده است اين قلب پرسوز

    ز جمع آشنايان می گريزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش

    نگاهم غوطه ور در تيرگيها ، به بيمار دل خود می دهم گوش

    گريزانم از اين مردم كه با من، به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

    ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پيرايه بستند

    از اين مردم كه تا شعرم شنيدند ، برويم چون گلی خوشبو شكفتند

    ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا ديوانه ای بدنام گفتند

    دل من ای دل ديوانه من ، كه می سوزی از اين بيگانگی ها

    مكن ديگر ز دست غير فرياد ، خدا را بس كن اين ديوانگی ها

    از فروغ فرخ زاد





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. 2 کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. #133
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقي ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بي وفا باور ندارد

    دوست داشتن بهترين شکل مالکيت و مالکيت بدترين شکل دوست داشتن است

    اسمان را ستاره زيبا ميكند باغچه را گل عشق را محبت بيابان را چمن چشم را اشك و تو را عمل كردن دماغ زيبا ميكند

    اگه عشقم حقیره ! اگه جسمم کویره ! اگه همیشه تنهام ! اگه خالیه دستام ! هيچ خيال ني!!! برای تو عاشق ترین عاشق دنیام

    کاش ميشد روي قلب سرنوشت،لحظه هاي با تو بودن را نوشت

    زنان به خوبي مردان ميتوانند اسرار را حفظ كنند ولي به يكديگر مي گويند تا در حفظ آن شريك باشند

    عشق کلید شهر قلبهاست به شرط آنکه : قفل دلت هرز نباشه تا با هر کلیدی باز بشه !!!!!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. 2 کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. #134
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض زیبایی و خوبی

    هر چه زیبایی و خوبی كه دلم تشنه اوست

    مثل گل, صحبت دوست

    مثل پرواز, كبوتر

    می و موسیقی و مهتاب و كتاب,

    كوه, دریا, جنگل, یاس, سحر

    این همه یك سو, یك سوی دگر,

    چهره همچو گل تازه تو!

    دوست دارم همه عالم را لیك

    هیچ كس را نه به اندازه تو!

    فریدون مشیری

  8. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  9. #135
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دوست داشتن مثل پروانه است


    یه پروانه را با دستات می گیری.
    بدش می خوای ببینی زنده هست؟
    انگشتاتو باز کنی ....
    فرار میکنه.
    محکم بگیری....می میره.
    دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
    دوستت دارم به چشمانی كه رنگش رنگ شبهاست

    به آن نازی كه در چشم تو پیداست

    به لبخندی كه چون لبخند گلهاست

    به رخسارت كه چون مهتاب زیباست

    به گلهای بهار و عشق و هستی

    به قرآنی كه او را می پرستی

    قسم ای نازنین تا زنده هستم

    تو را من دوست دارم....میپرستم





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. 2 کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  11. #136
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    مادر


    آسمان را گفتم
    می توانی آیا
    بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
    روح مادر گردی
    صاحب رفعت دیگر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    کهکشان کم دارم
    نوریان کم دارم
    مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
    ***
    خاک را پرسیدم
    می توانی آیا
    دل مادر گردی
    آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    بوستان کم دارم
    در دلم گنج نهان کم دارم
    ***
    این جهان را گفتم
    هستی کون ومکان را گفتم
    می توانی آیا
    لفظ مادر گردی
    همهء رفعت را
    همهء عزت را
    همهء شوکت را
    بهر یک ثانیه بستر گردی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    آسمان کم دارم
    اختران کم دارم
    رفعت وشوکت وشأن کم دارم
    عزت ونام ونشان کم دارم
    ***
    آن جهان راگفتم
    می توانی آیا
    لحظه ای دامن مادر باشی
    مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    باغ رنگین جنان کم دارم
    آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم
    ***
    روی کردم با بحر
    گفتم او را آیا
    می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
    پای تا سر همه مادر گردی
    عشق را موج شوی
    مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    بیکران بودن را
    بیکران کم دارم
    ناقص ومحدودم
    بهر این کار بزرگ
    قطره یی بیش نیم
    طاقت وتاب وتوان کم دارم
    ***
    صبحدم را گفتم
    می توانی آیا
    لب مادر گردی
    عسل وقند بریزد از تو
    لحظهء حرف زدن
    جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
    گفت نی نی هرگز
    گل لبخند که روید زلبان مادر
    به بهار دگری نتوان یافت
    دربهشت دگری نتوان جست
    من ازآن آب حیات
    من ازآن لذت جان
    که بود خندهء اوچشمهء آن
    من ازآن محرومم
    خندهء من خالیست
    زان سپیده که دمد از افق خندهء او
    خندهء او روح است
    خندهء او جان است
    جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
    روح نورم من اگر, روح و روان کم دارم
    ***
    کردم از علم سوال
    می توانی آیا
    معنی مادر را
    بهر من شرح دهی
    گفت نی نی هرگز
    من برای این کار
    منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
    قدرت شرح وبیان کم دارم
    ***
    درپی عشق شدم
    تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
    دیدم او مادر بود
    دیدم او در دل عطر
    دیدم او در تن گل
    دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
    دیدم او درپرش نبض سحر
    دیدم او درتپش قلب چمن
    دیدم او لحظهء روئیدن باغ
    از دل سبزترین فصل بهار
    لحظهء پر زدن پروانه
    در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
    بلکه او درهمهء زیبایی
    بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
    همه جا پیدا بود
    همه جا پیدا بود


  12. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  13. #137
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اندكي شبيه دريا شده ام
    همين دريايي كه در حوض خانه ي همسايه است
    دهانم طعم آبي گرفته
    پاهايم جلبك بسته
    و در دلم هزار ماهي بي نام و نشان آشيانه كرده
    باز هم نيستي
    غروب چهارشنبه
    و كسي ناشناس واژه هاي علاقه را سر مي برد
    و كنج آواز مردگان مي اندازد
    نمي دانم
    شايد آخر دنياست
    كه عقربه ها به بن بست رسيده اند
    كاش بيايي
    سر بر شانه ات بگذارم
    و عريان ترين حرف هايم را
    شبيه هق هق پرنده هاي پر شكسته
    يادت بياورم
    هيچ لازم نيست دلهره ي آيينه
    از روييدن باد را به رخم بكشي
    من آن قدر طعم گس آيينه را چشيده ام
    كه محرم ترين آشناي باران شده ام
    آه ، عزيزم ، رايحه ات پيچيده
    بگو كجاي سه شنبه اي
    هنوز اما خيلي صبورم
    كه مي نشينم و از ته آيينه برايت انار مي چينم
    تا كي بگويم برگرد
    و تو بادبادكي را كه ته دريا به جلبك ها گير كرده
    بهانه بياوري براي نيامدنت
    اصلا بگذار طعم خاكستري شب رابچشم
    بگذار آن قدر شبيه دريا شوم
    كه تو ديگر به چشم نيايي
    بگذار بميرم ...



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  14. 2 کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. #138
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض آتش سوزنده

    از خود نمی پرسی : چرا

    این خسته را آزردمش؟


    با خود نمی گویی ؟- چرا ،


    این مرغک پر بسته را


    در دام غم افسردمش؟


    اما چرا،


    عشق تو را،


    من سالها در سینه پنهان داشتم


    وین راز دردآلود را ،


    در دل نهفتم- آه- تا جان داشتم


    این آتش سوزنده را، آخر کجا می بردمش؟



    فریدون مشیری


  16. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. #139
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    بر سرمای ِدرون

    همه لرزش دست و دل ام از آن بود
    که عشق پناهی گردد،
    پروازی نه ؛ گریزگاهی گردد.
    آی عشق آی عشق
    چهره یِ آبی ات پیدا نیست.
    *
    و خُنکای ِ مر همی
    بر شعله یِ ِ زخمی
    نه شور شعله
    بر سرمای درون.

    آی عشق آی عشق
    چهره ی ِ سرخ ات پیدا نیست.

    احمد شاملو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  18. #140
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    واحه ای در لحظه
    به سراغ من اگر می آیید،
    پشت هیچستانم.
    پشت هیچستان جایی است.
    پشت هیچستان رگ های هوا،پر قاصد هایی است
    که خبر می آرند،از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک.
    روی شن ها هم،نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
    به سر تپه ی معراج شقایق رفتند.
    پشت هیچستان ،چتر خواهش باز است:
    تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
    زنگ باران به صدا می آید.
    آدم اینجا تنهاست
    و در این تنهایی،سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است.
    به سراغ من اگر می آیید،
    نرم و آهسته بیایید،مبادا ترک بردارد
    چینی نازک تنهایی من.
    سهراب سپهری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 14 از 53 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/