صفحه 13 از 49 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 482

موضوع: •●♥ دل نوشته های یک عاشق شکست خورده ♥●•

  1. #121
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عشق تو کور کرد و کشت مرا


    فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته


    اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته


    رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم


    سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من


    وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور


    دلو سپردم من به تو غصه نخور


    گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات


    تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد


    میگفتی من برمیگردم خیلی زود


    دلو جونم همشون فدای یه تاره موت


    ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام


    آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام


    یه نامه همش دادی همون شده آب غذام


    نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام


    من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو


    فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو


    آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن


    دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن


    شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه


    می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه


    شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد


    فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد


    اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟


    این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟


    خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات


    دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات


    وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم


    یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم


    دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم


    دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم


    تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو


    زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #122
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    اشكي به چشم و در دلم آهي نمانده است
    ديگرا مرا ز عشق گواهي نمانده است

    در چشم بي فروغ من از رنج انتظار

    غير از نگاه مانده به راهي نمانده است

    در سينه سر چرا نكشم چونكه بر سرم

    جز سايه هاي بخت سياهي نمانده است

    در دوره اي كه عشق گناه است بر دلم

    جز جاي داغ مهر گناهي نمانده است

    نوري زمهر تو نيست به دلهاي دوستان

    لطفي دگر به جلوه ي ماهي نمانده است

    در باغ خشك دوستي اي باغبان عشق

    از گل گذشته برگ گياهي نمانده است

    شور و حلاوتي ز كلامي نديده ام

    شوقي و جذبه اي به نگاهي نمانده است

    حسرت كشي ببين كه دگر از وجود من

    جز ناله هاي گاه به گاهي نمانده است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #123
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    کاشی های کبود و رنگ پریده ی حوض
    به نبودت رنگ باخته اند
    و قناری کز کرده کنج قفس
    به نیامدنت عادت کرده است
    دیگر هرشب شعله ی فانوس را بالا نمیکشم
    که اگر تاریک باشد و بیایی
    پایت به ریسه های انتظارم نگیرد
    اینجا دیگر
    چشم براهی نیست
    همه به نیامدنت
    به قولهای بی انجامت
    عادت کرده اند
    زحمت فکرکردن به اینجاراهم نکن .....



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #124
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دلتنگي هايم

    با صداي تپش هاي

    قلب تو

    پايان مي يابند

    من

    خودم را

    لحظاتم را

    با صداي تو

    كوك كرده ام

    بيا

    تا كوكم تمام نشده!

    دوستت دارم...



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #125
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    چشمانی که تورا میجست

    در تاریکی محض مانده

    ای نور ِمطلق ِمعجزه آسا

    وقت طلوع دوباره است

    تندری باش و

    براین آسمان شب ِابدی بدرخش



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #126
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    آهاے هميشگےترينم

    تمام فعلهاے ماضيم را ببر

    چه در گذر باشے چه نباشے

    براے من

    استمرارے خواهے بود

    ....من هر لحظه تو را صرف مےکنم..



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #127
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    در شب تردید من برگ نگاه!

    می روی با موج خاموشی کجا؟

    ریشه ام از هوشیاری خورده آب:

    من کجا خاک فراموشی کجا.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #128
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    جایم را امشب
    زیر سقف باران و ستاره
    با ترنم های بید و مهتاب
    در هوای مهربان ِ بهار
    خواهم انداخت
    و چشمانم را
    به آسمان دلتنگی خواهم سپرد
    تا شهابی بگذرد و خواب تورا هدیه آورد
    بابوسه بر باد
    شمیم خوش گونه ی تورا به دنیای رویا خواهم برد
    و نگاه منتظرم را
    به طلوعی دیگر خیره خواهم کرد
    شاید با خورشید اینبار تو بیایی....



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #129
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ...
    تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
    تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
    پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
    تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
    و تو در پاسخ موج تمنای دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
    و من تنها برابی دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
    همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
    حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
    نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا شاید خطا کردم
    و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا تا کی برای چه
    ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
    و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
    و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
    و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
    تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
    و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
    و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
    کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
    و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبورت نخواهی برد
    هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد
    ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
    و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
    کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
    تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
    و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
    کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
    و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
    میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
    نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم عادت پروانگی مان باز
    برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #130
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    من مرده‌ام ، نشان كه زمان ايستاده است
    و قلب من كه از ضربان ايستاده است
    مانيتور كنار جسد را نگاه كن
    يك خط سبز از نوسان ايستاده است
    چون لخته‌يی حقير نشان غمی بزرگ
    در پيچ و تاب يك شريان ايستاده است
    من روی تخت نيست ، من اين‌جاست زير سقف
    چيزی شبيه روح و روان ايستاده است
    شايد هنوز من بشود زنده‌گی كنم
    روحم هنوز دل‌نگران ايستاده است
    اورژانس كو؟ اتاق عمل كو؟ پزشك كو؟
    لعنت به بخت من كه زبان ايستاده است
    اصلا نيامدند ببينند مرده‌ام
    شوك الكتريكی‌شان ايستاده است
    فرياد می‌زنم و به جايی نمی‌رسد
    فريادهام توی دهان ايستاده است
    اشك كسی به خاطر من در نيامده
    جز اين سِرُم كه چكه‌كنان ايستاده است
    شايد برای زل زدن‌ام گريه می‌كند
    چون چشم‌هام در هيجان ايستاده است
    ای وای دير شد بدن‌ام سرد روی تخت
    تا سردخانه يك دو خزان ايستاده است
    آقای روح! رسمی شد دادگاه‌تان
    حالا نكير و منكرتان ايستاده است
    آقای روح! وقت خداحافظي رسيد
    دست جسد به جای تكان ايستاده است
    مرگ‌ام به رنگ دفتر شعرم غريب بود
    راوی قلم به دست زمان ايستاده است:
    يك روز زاده شد و حدودی غزل سرود
    يادش هميشه در دل‌مان ايستاده است
    يك اتفاق ساده و معمولی‌ست اين

    يك قلب خسته از ضربان ايستاده است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 13 از 49 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/