صفحه 13 از 27 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 265

موضوع: اشعار و زندگی نامه ی استاد دکتر شفیعی کدکنی

  1. #121
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    در اقلیم بهار یک

    دورها : دور و نزدیک ها : گم
    ابرها : پاره پاره رها محو
    آب سرگرم ایینه داری
    درهم آمیخته با خزه ها
    آبی آب در جاری جوی
    از رها گشتن سنگ در آب
    نیمه ای خشک یا نیمه ای تر
    بال مرغابیان فراری
    شاخه در باد و تصویر در آب
    آب در جوی و جوبار در باغ
    باغ در نیم روز بهاری
    وین همه در شد ایند جاری


    در اقلیم بهار دو

    آفتابی که بدین سوی افق
    کوچیده ست
    جامه ای
    بر تن هر خشک و تری
    پوشیده ست
    بی گمان هیچ زبانی هرگز
    این همه واژه ندارد
    اینک
    شاعران حیران
    در ساحت رنگ و آواز
    کانچه در چامه نمی گنجد
    در جامه
    چه سان گنجیده ست ؟


    در اقلیم بهار سه

    آن سبزی نو برگ بیدبن بین
    آن سوی جنون می کشد نگه را
    می خواهم ازین راه بگذرم لیک
    زیبایی گل هاگرفته ره را
    نیماب تگرگی ست بر به سبزه
    یا هاله گرفته ست گرد مه را ؟

  2. #122
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    در اقلیم پاییز

    آن بلوط کهن آنجا بنگر
    نیم پاییزی و نیمیش بهار
    مثل این است که جادوی خزان
    تا کمرگاهش
    با زحمت
    رفته ست و از آنجا دیگر
    نتوانسته بالا برود

  3. #123
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    دو چهره درخت

    درخت پر شکوفه
    با دو چهره
    در برابر نسیم
    ایستاده است
    نخست : چهره ی پیمبری که باغ را
    به رستگاری ستاره می برد
    و چهره ی دگر
    حضور کودکی ست
    که شیر می خورد

  4. #124
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    بهار عاریتی

    خضری مگر گذشته ازین راه
    آه این چه معجزه ست
    کز دور سبز می زند و جلوه می کند
    تنوار خشک و پیر سپیدار پار
    شاید
    اما
    نه
    بی گمان
    این پیچکی ست رسته و بالیده
    و افکنده طیلسان بلندش را
    بر قامت نژند سپیدار

  5. #125
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    چند غزل
    چند غزل -حتی به روزگاران


    ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
    بیداری ستاره در چشم جویباران
    ایینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
    لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
    بازا که در هوایت خاموشی جنونم
    فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
    ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
    کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
    گفتی : به روزگاران مهری نشسته گفتم
    بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
    بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
    زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
    پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
    دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
    وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
    تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران

  6. #126
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    زمزمه یک

    هر چند امیدی به وصال تو ندارم
    یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
    ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
    در اینه ی چشم زلال تو ندارم
    می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
    جز عشق جوابی به سوال تو ندارم
    ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
    جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم
    از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
    با این همه راهی به وصال تو ندارم


    زمزمه دو

    نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
    نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن
    ای نگاه تو پناهم !‌ تو ندانی چه گناهی ست
    خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن
    تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی
    خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن
    دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
    لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن
    امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
    ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن
    سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست
    آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن


    زمزمه سه

    در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست
    جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست
    اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
    یارای سفر با تو و رای وطنم نیست
    این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ
    صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست
    بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند
    بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست
    دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار
    دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست
    بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست
    من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست
    در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا
    راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست
    تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز
    روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست

  7. #127
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array
    چند رباعی


    یک

    باد آمد و بوی نوبهاران با او
    ابر آمد و نرم باران با او
    خاموشی باغ را شکستند که صبح
    گل سر زد و گلبانگ هزاران با او

    دو

    شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب
    من بودم و جویبار و بیداری آب
    وین جمله مرا به خامشی می گفتند
    کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب

    سه

    لبخند سپیده در بهاران داری
    پویایی جویبار و باران داری
    نرمای نسیم و بوی گل خنده ی باغ
    داری همه را و بی شماران داری


    چهار

    رفتی تو و بی تو ذوق می نوشی نیست
    کاریم به جز سکوت و خاموشی نیست
    دانی تو و عالمی سراسر دانند
    گر از تو خموشم از فراموشی نیست


    پنج

    پر سوخته ی شرار پرهیز توام
    دیوانه ی چشم فتنه انگیز توام
    گنجایش دیگری ندارد دل من
    همچون قدح شراب لبریز توام


    شش

    با من سخن تو در میان آوردند
    گلبرگ بهار در خزان آوردند
    خاموش ترین سکوت صحراها را
    با نام تو باز در فغان آوردند

  8. #128
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    مجموعه زمزمه ها

    آرزو

    به جان جوشم که جویای تو باشم
    خسی بر موج دریای تو باشم
    تمام آرزوهای منی کاش
    یکی از آرزوهای تو باشم

  9. #129
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    زمزمه ها

    یک

    ای نگاهت خنده مهتاب ها
    بر پرند رنگ رنگ خواب ها
    ای صفای جاودان هر چه هست
    باغ ها گل ها سحر ها آب ها
    ای نگاهت جاودان افروخته
    شمع ها خورشید ها مهتاب ها
    ای طلوع بی زوال آرزو
    در صفای روشن محراب ها
    ناز نوشین تو و دیدار توست
    خنده مهتاب در مرداب ها
    در خرام نازنینت جلوه کرد
    رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها


    دو

    خنده ات ایینه ی خورشید هاست
    در نگاهت صد هزار آهو رهاست
    میوه ای شیرین تر از تو کی دهد
    باغ سبز عشق کو بی منتهاست
    برگی از باغ سخن هات ار بود
    هستی صد باغ و بارانش بهاست
    پ یش اشراق تو در لاهوت عشق
    شمس و صد منظومه شمسی سهاست
    در سکوتم اژدهایی خفته است
    که دهانش دوزخ این لحظه هاست
    کن خموش این دوزخ از گفتار سبز
    کان زمرد دافع این اژدهاست


    سه

    در نگاه من بهارانی هنوز
    پک تر از چشمه سارانی هنوز
    روشنایی بخش چشم آرزو
    خنده صبح بهارانی هنوز
    در مشام جان به دشت یاد ها
    یاد صبح و بوی بارانی هنوز
    در تموز تشنه کامی های من
    برف پک کوه سارانی هنوز
    در طلوع روشن صبح بهار
    عطر پک جوکنارانی هنوز
    کشت زار آرزوهای مرا
    برق سوزانی و بارانی هنوز


    چهار

    نای عشقم تشنه ی لبهای تو
    خامشم دور از تو و آوای تو
    همچو باران از نشیب دره ها
    می گریزم خسته در صحرای تو
    موجکی خردم به امیدی بزرگ
    می روم تا ساحل دریای تو
    هو کشان همچون گوزن کوه سار
    می دوم هر سوی ره پیمای تو
    مست همچون بره ها و گله ها
    می چرم با نغمه ی هی های تو
    مستم از یک لحظه دیدارت هنوز
    وه چه مستی هاست در صهبای تو
    زندگانی چیست ؟ لفظ مهملی
    گر بماند خالی از معنای تو


    پنج

    عمر از کف رایگانی می رود
    کودکی رفت و جوانی می رود
    این فروغ نازنین بامداد
    در شبانی جاودانی می رود
    این سحرگاه بلورین بهار
    روی در شامی خزانی می رود
    چوم زلال چشمه سار کوه ها
    از بر چشمت نهانی می رود
    ما درون هودج شامیم و صبح
    کاروان زندگانی می رود


    شش

    در شب من خنده ی خورشید باش
    ‌آفتاب ظلمت تردید باش
    ای همای پرفشان در اوج ها
    سایه ی عشق منی جاوید باش
    ای صبوحی بخش می خواران عشق
    در شبان غم صباح عید باش
    آسمان آرزوهای مرا
    وشنای خنده ی ناهید باش
    با خیالت خلوتی آراستم
    خود بیا و ساغر امید باش

  10. #130
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    262
    Array

    پیش فرض

    یک مژه خفتن

    دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
    وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
    تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
    من مست چنانم که شنفتن نتوانم
    شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
    گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
    با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار
    گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم
    دور از تو من سوخته در دامن شب ها
    چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
    فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
    چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
    ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
    دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم


    ***نکته*** : دوستان این شعر زیبا رو استاد بی بدیل آوراز ایران محمدرضا شجریان در آلبومی اجرا نموده است که زیبایی این شعر را چندین برابر نموده است .

صفحه 13 از 27 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/