فصل چهل و نهم - شرح مقاومت لرزه آور غزه
اینک میرسیم بجنگ سوریه ولی آنچه من راجع باین جنگ خواهم گفت مختصر خواهد بود.
زیرا من یک مرد جنگی نیستم که بتوانم بفهمم که تفاوت یک جنگ از لحاظ فنون نظامی با جنگهای دیگر چیست؟
در نظر من تمام جنگها شبیه بهم است چون در تمام آنها بلاد ویران میشود و خانهها میسوزد و مردم را بقتل میرسانند و شیون زنها و اطفال روح را افسرده میکند.
چون این حوادث و مناظر در تمام جنگها تکرار میشود اگر بخواهم شرح جنگ طولانی سوریه را که سه سال طول کشید بدهم سرگذشت من یک نواخت خواهد گردید.
همین قدر میگویم که بسیاری از قراء سوریه ویران شد و در باغها درختهای میوهدار را قطع کردند که بتوانند سهلتر میوه آنها را بخورند و شهرهای بزرگ کم جمعیت گردید.
وقتی هورمهب وارد سوریه شد متوسل بحیلهای گردید که ذکر آن ضروری میباشد و او بعد از ورود به سوریه سربازان را آزاد گذاشت که در قراء اموال مردم را غارت کنند و زنهاشان را به اسارت بگیرند تا این که سربازها بدانند که در جنگ سوریه استفادههای شایان خواهند کرد و خیلی تفریح خواهند نمود. ولی بعد از اینکه سربازها قدری خوشگذرانی کردند هورمهب جلوی آنها را گرفت و مستقیم بطرف غزه رفت.
ورود قوای هورمهب به نزدیکی غزه مصادف با رسیدن فصل سرما شد.
ارتش هاتی وقتی دید که هورمهب قصد دارد که وارد غزه شود با سرعت قوای خود را نزدیک آن شهر متمرکز کرد تا اینکه راه را بر هورمهب ببندد. و قشون هاتی میدانست که چون مقابل غزه یک جلگه وسیع قرار گرفته میتواند بوسیله ارابههای خود در اندک مدت قوای مصر را از بین ببرد.
به مناسبت رسیدن فصل زمستان ارتش هاتی مجبور شد که برای تامین علیق اسبهای خود از سوداگران سوریه علف خشک خریداری نماید و بعد از اینکه علیق را به اسبها خورانیدند اسبها دچار مرض شدند و فضول آنها سبز رنگ و مایع گردید و بسیاری از اسبها مردند و ارابههای هاتی و قشون سوریه (قشون آزیرو پادشاه سوریه) بدون اسب ماند.
لذا قشون هاتی و سوریه نتوانستند از ارابههای خود برای جلوگیری از هورمهب استفاده موثر کنند و هورمهب که از حیث ارابهها بر خصم مزیت داشت بزودی ارابههای آنان را از بین برد و بعد به پیاده نظام پرداخت و قشون پیاده هاتی و سوریه نیز مقابل غزه درهم شکست.
آنقدر سربازان هاتی و سوریه و مصری در آنجا کشته شدند و لاشهها روی زمین ماند که بعد آن سرزمین را بنام دشت استخوانها خواندند.
وقتی قشون هاتی و سوریه مقابل شهر غزه شکست خورد هورمهب اردوگاه آنها را مورد چپاول قرار داد و امر کرد که علیق اردوگاه مزبور را بسوزانند تا اینکه بمصرف خوراک اسبها نرسد و آنوقت من فهمیدم که علیق مزبور که از طرف قشون سوریه و هاتی از سوداگران سریانی خریداری شد مسموم بوده و زهر را با علفهای خشک مخلوط کرده بودند.
هنوز من نمیدانم که هورمهب با چه حیله توانست که علافان سوریه را وادارد که علف خشک مسموم را به ارتش سوریه و هاتی بفروشند تا اینکه اسبهای آنها از بین برود و ارابهها بدون اسب بماند.
پس از اینکه قشون خصم مقابل غزه شکست خورد هورمهب درصدد بر آمد که وارد شهر غزه که کنار دریا و بندر است بشود.
در همان موقع نیروی دریائی مصر که از تانیس براه افتاده بود با وضعی بد وارد غزه گردید.
زیرا کشتیهای جنگی مصر بعد از اینکه نزدیک غزه رسیدند مجبور شدند که با کشتیهای جنگی هاتی و سوریه بجنگند تا اینکه راه خود را باز کنند. و بعد از پیکار عدهای از کشتیهای مصری غرق شدند و بقیه سفاین خواستند که زودتر خود را به بندر غزه برسانند تا اینکه از حملات بعدی سفاین خصم مصون باشند ولی فرمانده نظامی بندر غزه بندر را بر روی آنها نگشود و گفت من نمیدانم که آیا شما مصری هستید یا اینکه برای فریب ما علائم کشتیهای جنگی مصر را تقلید کردهاید.
فرمانده شهر غزه که بر حوضه بندری آنهم حکومت میکرد بقدری ظنین بود که حتی دروازه شهر را بروی هورمهب نگشود و هورمهب مجبور شد که مدت یکروز پشت حصار غزه توقف کند تا اینکه فرمانده ساخلوی غزه باو اجازه ورود بدهد و بعد از اینکه فرمانده مزبور با ورود هورمهب موافقت کرد گفت که وی باید قشون خود را در خارج از شهر بگذارد و خود به تنهائی وارد شهر شود و پس از اینکه رسیدگی شد و محقق گردید که وی هورمهب میباشد آنوقت با ورود سربازانش بشهر موافقت خواهیم کرد.
روزی که دروازههای شهر تسخیرناپذیر غزه بروی هورمهب گشوده شد و وی وارد شهر مزبور گردید در مصر هنوز یکروز عید است و اختصاص به سخمت الهه جنگ دارد و در این روز اطفال مصر با گرزهای چوبی و نیزههای نئین با یکدیگر پیکار میکنند و خود را ببازی جنگ غزه مشغول مینمایند.
بیشک هرگز شهری مانند غزه در قبال خصم ایستادگی نکرده و هیچ سردار جنگی که در شهری محصور میباشد مانند فرمانده نظامی غزه مقابل دشمن ایستادگی ننمود.
لذا لازم است که من اسم این فرمانده را در این سرگذشت بنویسم گو اینکه وقتی من سفیر مصر بودم و با آزیرو پیمان صلح بستم او بمن اجازه ورود به شهر از راه دروازه را نداد و مرا در زنبیلی که بسته به طناب بود به بالای حصار بردند و وارد شهر کردند.
این مرد موسوم به روژو بود و سربازانش وی را گاوسر میخواندند چون هم از حیث جسم شبیه بیک گاو نر بود و هم از حیث روحیه و اخلاق و من هیچ مرد را ندیدم که مثل روژو بدگمان و یک دنده باشد.
در آنروز که موافقت کرد هورمهب وارد شهر شود با اینکه محقق شد که هورمهب فرمانده ارتش مصر میباشد و قشون هاتی را در صحرای سینا و قشون سوریه و هاتی را مقابل غزه شکست داده باز نمیخواست که اجازه ورود سربازان او را صادر نماید و میگفت که شاید اینها سربازان سوریه و هاتی باشند که لباس سربازان مصری را در بر کردهاند.
بعد از اینکه قشون مصر وارد شهر غزه گردید همه خوشوقت بودند غیر از روژو.
زیرا آن مرد که مدت چند سال در آن شهر محصور بود گرچه از هورمهب کسب دستور میکرد ولی عادت داشت که در مقر فرماندهی خود رئیس مطلق باشد و کسی برایش دستور صادر نکند.
ولی آمدن هورمهب مانع از این میگردید که وی بتواند در آینده بدون داشتن مافوق در شهر غزه فرمانروائی نماید.
من تصور میکنم که روژو ملقب به گاوسر قدری دیوانه بود و خیلی لجاجت داشت ولی بدون آن دیوانگی و لجاجت نمیتوانست مدت چند سال در قبال حملات قوای هاتی و سوریه مقاومت نماید و غزه را از دست ندهد.
روژو گاوسر سوابق جنگی قابل تحسین نداشت و از این جهت او را فرمانده ساخلوی نظامی غزه کردند که از مصر دور کنند و از شکایتها و لجاجتهای دائمی وی آسوده شوند چون غزه یکی از نقاطی بود که هر وقت کسی مورد عدم تمایل قرار میگرفت و میخواستند که او را از مصر دور نمایند به غزه میفرستادند.
ولی بعد از اینکه آزیرو در سوریه شورید و غزه مقاومت کرد معلوم شد که روژو یکمرد جنگی قابل تحسین است و شکی وجود ندارد که اگر غزه دارای یک حصار مرتفع و حصین نبود روژو نمیتوانست در آن مقاومت نماید.
حصار غزه را با سنگهای بزرگ ساخته بودند و میگفتند که این حصار را در ازمنه قدیم غولها ساختهاند.
حتی سربازان هاتی که هر قلعه را ویران میکردند و به تصرف در میآوردند نتوانستند که بر آن حصار غلبه کنند.
ولی چون ارتش هاتی از فنون نظامی برخوردار بود توانست یک نقب زیر یکی از برجهای آن حصار حفر کند و آن برج را فرو بریزد.
غزه قبل از اینکه محاصره آن شروع شود دو شهر داشت یکی شهر قدیم در اراضی حصار و دیگری شهر جدید که در خارج از حصار بوجود آمده بود.
وقتی شورش آزیرو شروع شد روژو امر کرد که شهر جدید را در خارج حصار ویران نمایند. وی برای رعایت مصلحت نظامی این امر را صادر نکرد زیرا در آنموقع هنوز آزیرو بفکر تصرف غزه نیفتاده بود. بلکه برای اینکه با مشاورین خود مخالفت کند این امر را صادر نمود.
مشاورین وی گفته بودند که شهر جدید در خارج حصار ممکن است که اولین منطقه مقاومت ما بشود ولی روژو برای اینکه با آنها مخالفت نماید فرمان انهدام شهر را صادر نمود.
سکنه شهر وقتی شنیدند که روژو امر کرده که خانههای آنان را ویران کنند و شهر جدید را از بین ببرند شوریدند و از آزیرو کمک خواستند. لیکن قبل از اینکه آزیرو بکمک آنها بیاید روژو سکنه شهر جدید را قتل عام کرد و این جلوگیری از شورش آنقدر بیرحمانه بود که تا پایان جنگ غزه کسی جرئت نکرد که از اطاعت امر روژو گاوسر سرپیچی نماید.
هیچکس نمیدانست که با روژو چگونه باید رفتار کند و اگر یکی از سربازان خصم سلاح خود را تسلیم میکرد و به روژو میگفت مرا ببخشید و از خون من درگذرید روژو بانگ میزد این مرد را بقتل برسانید زیرا او بجای اینکه به عدالت من پناه ببرد به بخشایش من پناه برد و این موضوع ثابت میکند که مرا عادل نمیداند. ولی اگر سربازی تسلیم میشد لیکن درخواست بخشایش نمیکرد روژو میگفت این مرد را بقتل برسانید زیرا مقابل من گستاخی میکند و مرا به هیچ میشمارد.
وقتی زنها و اطفال نزد او میآمدند و گریهکنان درخواست عفو شوهران و پدران خود را که سربازان سوریه بودند میکردند بروژو میگفت اینها را بقتل برسانید زیرا اینان نمیدانند همانطور که حکم آسمان نسبت به زمین تغییر ناپذیر است حکم من هم نسبت به سریانیها که بضد مصر شوریدهاند تغییر نميکند.
هیچکس نمیدانست که با آنمرد چگونه رفتار کند و چگونه حرف بزند که سبب عدم رضایت نشود و او هر حرف را طوری تعبیر میکرد که گوئی قصد داشتهاند باو ناسزا بگویند یا وی را فریب بدهند و برخلاف حکم او رفتار نمایند.
مردم فقط از یک چیز او اطمینان داشتند و آن این که وقتی امری صادر میکرد میباید اجراء شود و هیچ عذر را برای عدم اجرای امر و تاخیر اجرای آن نمیپذیرفت.
شهر غزه بدواٌ از طرف آزیرو پادشاه کشور آمورو که بعد از شوریدن علیه مصر پادشاه سراسر سوریه شد و سوریه را از چنگ مصر بدر آورد مورد حمله قرار گرفت.
ولی حمله آزیرو علیه غزه نسبت به حمله قشون هاتی مانند بازی کودکان نسبت به جنگ مردان بود.
زیرا قشون هاتی روزها و شبها مواد مشتعل و کوزههای پر از مارهای سمی و لاشه اموات و اسیران مصری را بداخل شهر پرتاب میکرد و اسراء وقتی درون شهر بزمین میرسیدند بر اثر شدت سقوط کشته میشدند و این در صورتی بود که بدیوار بلند شهر تصادف ننمایند و با استخوانهای در هم شکسته پای دیوار نیفتند.
وقتی ما وارد غزه شدیم دیدیم خانهای که سقف داشته باشد وجود ندارد و ریزش سنگ و مواد مشتعل سقف تمام خانهها را ویران کرده یا سوزانیده بود و معدودی از سکنه شهر در زیر زمینها زندگی میکردند و آنها زنها و پیرمردهای لاغر اندام بشمار میآمدند که سالها یک وعده غذای سیر نخورده بودند.
روژو تمام مردها و اطفال ذکور شهر را از آغاز محاصره مامور مرمت حصار کرد و از هر ده مرد و طفل ذکور 9 نفر از آنها مردند. و آن قسمت از سکنه شهر که زنده بودند وقتی ما را دیدند بجای ابراز مسرت ناسزا گفتند و خاک بر سر پاشیدند.
هورمهب گفت که بآنها گندم و گوشت بدهند ولی این طعام سبب شد که عدهای از آنها بر اثر خوردن غذای سیر فوت کردند چه معده آنها که سالها به غذای کم عادت کرده بود نمیتوانست غذای سیر را تحمل نماید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)