صفحه 12 از 22 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 220

موضوع: ::. دفاتر اشعار فرخ تمیمی .::

  1. #111
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عاشقانه 7سخت رهایی زمن نهان گرانبار
    اندوه این جدایی را
    ایا کدام تیغ دو نیمه تواند کرد
    که
    درین راه
    من گرانبار شایسته
    و تو سبکبار بایسته .
    هان ای نیام بیدار کدامین تیغ
    برین آخته شفاعت من کن
    که تمامی این اندوه حصّه ی من باد!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #112
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عاشقانه 8
    چه خوبی ای زرد پی « آشیل »
    که مرا به قله ی رفیع دوست رهنمون شدی
    چه رحمت باز یافته ای .
    چون از معبر باریک می گذشتم
    دریافتم
    که من
    نخستین مردی نیستم که برین شکوه ره می یابم
    اما چون به سختان باز پس می نگرم
    و معبد را ، فراز آشیانه عقاب می بینم .
    بر آستان معبد سجده می کنم .
    که :
    من نخستین مردی نیستم که برین شکوه ره می یابم .
    خدایا ،
    اما
    فرجامین زایر معبدم بشناس


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #113
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    از سرزمین اینه و سنگ او ، هر چه بود با عطش خویش
    گام مرا
    تا انتهای خاطره ی سنگ :
    - جمع بزرگ هسته و گردش -
    می برد .
    و در بُعد منظومه های ذهنم
    با هسته ،
    ذره ،
    گردش ،
    پیوند می خورد .

    و من
    تا خویش را در آینه ی سنگ
    با فرصتی به پهنه ی یک فصل ، بنگرم
    او :
    - سیال آن عطش -
    در زیر پوستم
    مدّ مدید شد .

    از ارتفاع شیری شبگیر
    رفتم ، تا دره های شام
    و درعبور ، زاویه ی باز روز و شب
    پشت حصار هستی
    خمیازه های ممتد خورشید را ،
    اندازه می گرفت .
    همواره گام من
    با شیب تند شب ، زاویه ای قائم می سازد
    و ذهن را ،
    در جست و جوی هستی
    تا انتهای خاطره ی سنگ ، می بَرَد .

    تا مرگ
    تا کمال رهایی
    باید گذشت
    از سرزمین آینه و سنگ .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #114
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    طرح
    هر واژه ، یک پرنده ی آزادست .
    اما به یاد ندارم
    کی ، کی ، کجا
    آویخته به شاخه ی فکرم
    آوار یک قفس را ،
    با گربه های مست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #115
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    هدیه
    به سر انگشت تو می اندیشم ، وقتی
    باغ ها را به تماشای شکوه آتش ، می خوانَد
    و سرانگشت تو
    ابهام اشارت را
    می شکوفاند
    آن دم که ، به سنگ
    حشمت خواندن و گفتن می آموزد.

    چشم من می شنود
    غنچه هایی که بر این پرده ، شکوفایی را ، می خوانَد
    می توانی تو و من می دانم
    با سرانگشت ظریف
    آنچه در من جاری است :
    - خون آهنگین را -
    بنوازی با عشق .

    می توانی تو و من می دانم
    می توانی که به من دوستی دستت را هدیه کنی.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #116
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پیشانی شکفته ی ...
    دشت بزرگ ،
    خورشید
    از مشرق بلند تو می تابد
    و گونه هات
    چون قله های برفی مغرور
    زرین صبح را به جلوه ی تابش می خوانَد
    و موج موج زنبور های زرد :
    - این اجتماع کوشش و تدبیر -
    پرواز عاشقانه خود را
    تا دره های مشرق آغاز می کنند .

    ای حشمت طلایی کندو
    با خانه های شش پر زربفت
    در مجمع الجزایر شیرینی عسل ،
    با رهنورد دشت
    با تک سوار عاشق بی تاب
    اینک اشارتی ...

    صبح طلا شکفته دلاویز
    تا امتداد « تبّت » :
    - بام رفیع خاک -
    تا جذبه های رفعت « کاتماندو »
    تا سرزمین آیه و ایمان
    تا بی گزند معبد « دالایی لاما » ی پیر
    که
    قصه ی نبوت می گوید
    هر چند
    این قصه را نهایت خود بی نهایتی است .

    رؤیای من
    ره می بَرَد
    تا مرزهای پاک تبسم
    - رنگین کمان نقره و مرجان -
    ای کعبه ی اطاعت
    از مُهر مِهر
    پیشانی مرا
    نقشی بزن
    نقشی یاد آور غرور و اطاعت

    و نکهت نهفته به شبگیر دشت را
    در زیر پوست
    در کوچه های تب زده ی خون
    نازل کن .

    بام رفیع :
    پیشانی شکفته ی بانوی محتشم
    تا کعبه اطاعت
    زایر
    با پای پر توان
    خواهد راند
    و
    خواهد خواند
    پیشانی شکفته ....


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #117
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    و این کلاف پنج بوسه ، برای پنج سر انگشت تو .

    می میرم این درنگ را
    از انگشتانت بوسه ی سرخ ، فرو می چکد
    و تو ، چون موسی ،
    از دریا خواهی گذشت
    نهی پای و برهنه بازو .
    تدبیر می جویم
    و این کلاف
    بر دیوار اتاقم تندیسی

    از
    « مبادا » ست .
    تو را می جویم ، چونین معجزه ی دستانت
    به بارگاهت
    که مرا بارده
    که هیچ چیز ، چیزی به زیبایی تو نیست
    و زیبایی تو ، هیچ چیز را نمی ماند
    مرا بخوان
    به تبرّک معجزه ات .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #118
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    در استوای آب
    به انقطاع راه می بُری ای سیم ماهی
    و به هنگام
    خطی که تا جهان می شکافد.

    هان ! دریای نقره
    در کدام مرجان ، پنهان می مانی
    گاه که وال ها در ژرفایند
    و زوبین ها آب سپار .

    در استوای آب می مانم و گوش ها ، تشنه ی ترّنُم .

    کدام رود ، به کدام دریا
    خطی که تا جهان می شکافد
    می فریبد ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #119
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پندار پشت به خنکای ریگزار
    آسمان مرا می نگرد
    و منقار ، در هوای پلکم که نمی جنبد .

    به تفأل می اندیشم
    تیز پران ، ابرها را ، اگر به مشرق برانند ،
    کدام دست نوازش
    کدام آتشپا
    مرا به جمله ی بی تاب ماندگان رانَد ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #120
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    منظره
    با آبشار می آیی و ،
    در ساکن نمی پایی .
    ای ارتفاع سبز
    ای منطق وسیع
    این مسافر لغزنده را
    درنگی در خون ، نیست
    بر بستر رودش فرو ریزد این لغزنده را
    که چون گَرد ارتفاع برخیزد
    هر فلس ، شتاب ذره دارد
    و من ، در کف دستم ، خواهم شمرد :
    شتاب های فلسی را


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 12 از 22 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/