صفحه 12 از 27 نخستنخست ... 2891011121314151622 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 261

موضوع: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث

  1. #111
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    دریغا

    بخندد بُت، چو قربانی پسین آب

    به شوق ِ رأفت قصاب نوشد

    دریغا! بیشه ی گرگان همیشه

    ز خون ِ دشت ِ میشان آب نوشد !

  2. #112
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    شمعدان

    چون شمعم و سرنوشت ِ روشن ، خطرم
    پروانه ی مرگ پر زنان دور سرم
    چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
    خصم افکند آوازه که با تاج زرم !
    اکنون که زبان شعله ورم نیست ، چو شمع
    وز عمر همین شبیم باقی ست ، چو شمع
    فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
    پس بر سرم آتشین کجک چیست ، چو شمع ؟
    از آتش دل شب همه شب بیدارم
    چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
    از روز دلم به وحشت ، از شب به هراس
    وز بود و نبود خویشتن بیزارم

  3. #113
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    این است که ...

    چون روشن روشنان فرو میرد
    تاریک شود جهان و خوف انگیز
    دیگر همه چیز رنگ ِ او گیرد
    او اهرمنی ستمگر و خیره ست
    او دشمن روشنی ست ، او دزدی
    بر گستره ی قلمروش چیره ست
    او چهره ی کائنات را چالاک
    تصویر کند به مسخ ِ کوبیکش
    چون هندسه ی جذام، وحشتناک
    در نوبت او که حکمها راند
    از خرد و بزرگ، از نو و کهنه
    هچیز به رنگ خود نمی ماند
    هر چیز که هست ، رنگ خود بازد
    یکرنگ چو شد جهان ، رود در خواب
    خواب است و سیاهی آنچه او سازد
    آری ، به شب سیاه خواب انگیز
    هر چیز که هست ، حکم شب دارد
    آری ، همه هر چه هست ، جز یک چیز
    این است که می ستایم آتش را
    آن روشن پاک ، زنده ی بیدار
    نستوه و بلند ، روح سرکش را

  4. #114
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    آوار عید

    بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
    بر سر من عید چون آوار می آید فرود
    می دهم خود را نوید سال ِ بهتر ، سالهاست
    گرچه هر سالم بتر از پار می آید فرود
    در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
    می رسد وقتی به منزل ، بار می آید فرود
    رنگ راحت کو به عمر ، -این تیر پرتاب اجل- ؟
    می گریزد سایه ، چون دیوار می آید فرود
    شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم
    شب چو آید ، پرده خمّار می آید فرود
    بهر یک شربت شهادت ، داد یک عمرم عذاب
    گاه تیغ مرگ هم دشوار می آید فرود
    وارثم من تخت ِ عیسی را ، شهید ثالثم
    وقت شد، منصور اگر از دار می آید فرود
    بر سر من عید چون آوار می آید ، امید !
    بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود

  5. #115
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پارینه

    چون سبویی ست پر از خون ، دل بی کینه ی من
    این که قندیل غم آویخته در سینه ی من
    ندهد طفل ِ مرا شادی و غم راحت و رنج
    پر تفاوت نکند شنبه و آدینه ی من
    زندگی نامدم این مغلطه ی مرگ و دم ، آه
    آب از جوی ِ سرابم دهد ، آیینه ی من
    کهکشانها همه با آتش و خون ، فرش شود
    سر کشد یک دم اگر دود ِ دل از سینه ی من
    پر شد از قهقه دیوانگیش چاه ِ شغاد
    شکر ِ کاووس شه این است ز تهمینه ی من
    با می ِ ناب ِ مغان ، در خم ِ خیام ، امید !
    خیز و جمشید شو از جام سفالینه ی من
    شعر قرآن و اوستا ست ، کزین سان دم ِ نزع
    خانه روشن کند از سوز من و سینه ی من
    سال دیگر که جهان تیره شد از مسخ ِ فرنگ
    یاد کن ز آتش ِ روشنگر ِ پارینه ی من

  6. #116
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    مردُم! ای مردُم

    مردم ! ای مردم
    من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد
    نیم شبها و سحرها ، این خروس پیر
    می خروشد ، با خراش سینه می خواند
    گوشها گر با خروش و هوش با فریادتان باشد
    مردم ! ای مردم
    من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد
    و شنیدم دوش ، هنگام سحر می خواند
    باز
    این چنین با عالم خاموش فریاد از جگر می خواند
    مردم ! ای مردم
    من اگر جغدم ، به ویران بوم
    یا اگر بر سر
    سایه از فرّ ِ هما دارم
    هر چه هستم از شما هستم
    هر چه دارم ، از شما دارم
    مردم ! ای مردم
    من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد

    ________________________________________________

    نه همين غمكده، اي مرغك تنها قفس است
    گــر تــو آزاد نباشي همــه دنيــا قفس است

    60187146022645756403


    آرزوی من اینست ؛ خداوند هیچگاه شاهد لبخند ابلیس بابت اشتباهات من نباشد


    EmAd.M

  7. #117
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    دفتر اشعار مهدی اخوان ثالث

    مهدی اخوان ثالث
    (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
    اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بودهاست.


    پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ایران آمد و شناسنامه ایرانی گرفت، از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند.



    • مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
    • در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
    • از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
    • در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
    • اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
    • در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
    • در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
    • پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
    • در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
    • در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
    • در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
    • در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
    • از او ۴ فرزند بهجای مانده است.

    شاعری و سیاست

    مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.
    اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت. [۳]
    با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.





    سبک شناسی

    مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد مزین میکند.
    به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیامآوری روی آورده ـ(تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد)ـ و از نظر عقیدتی آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه پدید آوردهاست و در این راه گاه ایراندوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کردهاست.
    اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفتهاست: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را میشناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.»
    شعرهای اخوان در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.
    هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلان او و نسلهای بعد گذاشت.




    اخوان از نگاه دیگران

    من نه سبک شناس هستم نه ناقد.... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشتهام.... شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم... مهدی اخوان ثالث
    جمال میرصادقی، داستاننویس و منتقد ادبی در باره اخوان گفتهاست: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهانبینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.[۳]
    نادر نادر پور، شاعر معاصر ایران که در سالهای نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسلهای بعد گذاشت.
    نادرپور گفتهاست: «شعر او یکی از سرچشمههای زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونهای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - این سوگ گاهی به ایران کهن بر میگشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته میتوانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی میتوان مشاهده کرد.» [۳]
    اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازهای بوده و نه تقلید، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفتهام که میکوشم اعصاب و رگ و ریشههای سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم....»
    هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی میداند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی میگوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار میتوان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره. [۳]
    اسماعیل خویی، شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.
    به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفتهاست و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کردهاست. آقای خویی میافزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپرواز ترین خیالهای شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نماد گرایی میرسد.
    وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان میگوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر میآید و بر دل مینشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینهاست. [۳]
    غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن میگوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطورهای کهن و تصاویری گویا نقش کردهاست.


    شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شدهاست. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس میکند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداختهاست.
    درگذشت

    اخوان ثالث چند ماه پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران جان سپرد. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.



    کتاب شناسی


    • ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)
    • زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)
    • آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)
    • از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
    • منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
    • پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)
    • عاشقانهها و کبود (۱۳۴۸)
    • بهترین امید (۱۳۴۸)
    • برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
    • در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)
    • دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)
    • زندگی میگوید اما باز باید زیست... (۱۳۵۷)
    • ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)
    • گزینه اشعار (۱۳۶۸)


    سالشمار زندگی :
    1307 اسفند، تولد در مشهد.
    1326 خردادماه، پایان تحصیل دورهی هنرستان مشهد (رشتهی آهنگری).
    1326 شروع به کار در تهران، معلمی، لویزان، سلطنتآباد.
    1326 کار در پلشت ورامین، معلمی، سکونت در تهران.
    1329 ازدواج با ایران اخوان ثالث(خدیجه) اخوان ثالث، دختر عمویش.
    1330 چاپ اول ارغنون.
    1331 شروع زندگانی مشترک با همسرش «ایران خانم».
    1332 اواخر سال، شروع خدمت سربازی (بعد از 15 روز خدمت با پرداخت 500 تومان معاف شد).
    1333 تولد «لاله»، دختر اولش.
    1333 زندان سیاسی (لاله 11ماهه بود که از زندان آزاد شد).
    1335 چاپ اول زمستان.
    1336 تولد «لولی»، دختر دوم.
    1336 شروع به کار در رادیو.
    1338 تولد «توس»، پسر اول.
    1338 چاپ اول آخر شاهنامه.
    1342 تولد «تنسگل»، دختر سوم.
    1344 چاپ اول از این اوستا.
    1344 زندان به مدت شش ماه.
    1344 تولد «زردشت»، پسر دوم.
    1345 چاپ اول منظومهی شکار (که نوشتن آن مدتی قبل از تاریخ چاپ و انتشار شروع شده بود).
    1348 چاپ اول پائیز در زندان.
    1348 عزیمت به خوزستان (آبادان) و شروع به کار در تلویزیون آن شهر.
    1348 چاپ اول عاشقانهها و کبود.
    1348 چاپ اول بهترین امید (گزینهی اشعار و مقالات).
    1349 چاپ اول برگزیدهی اشعار، جیبی.
    1350 تولد «مزدکعلی» پسر سوم (علی، نام پدر اخوان بود که به مزدک ضمیمه شد.
    1353 درگذشت «لاله»، دختر اول (روز 26شهریور، در اثر افتادن در رودخانهی جلو سد کرج).
    1353 بازگشت از آبادان به تهران.
    1353 شروع به کار در تلویزیون ملی ایران.
    1354 چاپ اول آوردهاند که فردوسی... (کتاب کودکان).
    1355 چاپ اول درخت پیر و جنگل.
    1355 چاپ اول درحیاط کوچک پاییز در زندان.
    1356 شروع به تدریس ادبیات دورهی سامانی و ادبیات معاصر در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم.
    1357 چاپ اول بدعتها و بدایع نیمایوشیج.
    1357 چاپ اول دوزخ اما سرد.
    1357 چاپ اول زندگی میگوید اما باید زیست.
    1358 شروع به کار در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق).
    1360 آغاز دورهی بازنشستگی (بازنشاندگی؟) بدون حقوق از کلیهی مشاغل دولتی. این دوران تا آخر عمر اخوان ادامه یافت.
    1361 چاپ اول عطا و لقای نیمایوشیج.
    1368 چاپ اول ترا ای کهن بوم وبر دوست دارم.
    1368 چاپ اول گزینهی اشعار، انتشارات مروارید.
    1369 سفر به خارج از کشور (اولین و آخرین سفر) به دعوت «خانهی فرهنگ آلمان»، برگزاری شب شعر از تاریخ 4 تا 7 آوریل (16 تا 18 فروردین)، سفر به انگلیس، دانمارک، سوئد، نروژ، بازگشت به دانمارک، سفر به فرانسه به دعوت «انستیتوی ملی تمدنهای شرقی»، سفر مجدد از فرانسه به انگلیس و بازگشت به ایران.
    1369 ورود به ایران در تاریخ 29 تیرماه 1369.
    1369 ساعت 10/30 شب یکشنبه 4 شهریور ماه، فوت در «بیمارستان مهر» در تهران.
    1369 روز سه شنبه 6 شهریور ماه، انتقال جنازه به «بهشتزهرا» برای شست و شو.
    1369 دوازدهم شهریور، انتقال جنازه از سردخانهی بهشت زهرا به مشهد (توس) و دفن آن در جوار آرامگاه نیای بزرگش حکیم ابوالقاسم فردوسی، در باغ شهر توس


    ************************************************** *********************

    فهرست :

    1- بازگشن زاغان
    2- وداع
    3- آخر شاهنامه
    4- با همين دل و چشمهايم ، هميشه
    5-برف
    6- بي دل
    7-جراحت
    8-خزاني
    9-خفتگان
    10- دريغ

    11- دريچه ها
    12-رباعي
    13- ساعت بزرگ
    14- سر كوه بلند
    15- طلوع
    16-غزل 1
    17- غزل 2
    18-غزل 3
    19- قاصدک
    20-قصيده










    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #118
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آخر شاهنامه :

    1- بازگشن زاغان

    در آستان غروب
    بر آبگون به خاكستري گراينده
    هزار زورق سير و سياه مي گذرد
    نه آفتاب ، نه ماه
    بر آبدان سپيد

    هزار زورق آواز خوان سير و سياه
    يكي ببين كه چه سان رنگها بدل كردند
    سپهر تيره ضمير و ستاره ي روشن
    جزيره هاي بلورين به قير گون دريا
    به يك نظاره شدند
    چو رقعه هاي سيه بر سپيد پيراهن
    هزار همره گشت و گذار يكروزه
    هزار مخلب و منقار دست شسته ز كار
    هزارهمسفر و همصداي تنگ جبين
    هزار ژاغر پر گند و لاشه و مردار

    بر آبگون به خاكستري گراينده
    در آن زمان كه به روز
    گذشته نام گذاريم ، و بر شب آينده
    در آن زمان كه نه مهر است بر سپهر ، نه ماه
    در آن زمان ،ديدم
    بر آسمان سپيد
    ستارگان سياه
    ستارگان سياه پرنده و پر گوي
    در آسمان سپيد تپنده و كوتاه



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #119
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آخر شاهنامه :


    2- وداع
    سكوت صداي گامهايم را باز پس ميدهد
    با شب خلوت به خانه مي روم
    گلهاي كوچك از سگها بر لاشهي سياه خيابان ميدوند
    خلوت شب آنها را دنبال مي كند
    و سكوت نجواي گامهاشان را ميشويد

    من او را به جاي همه بر ميگزينم
    و او مي داند كه من راست ميگويم
    او همه را به جاي من بر ميگزيند
    و من ميدانم كه همه دروغ ميگويند
    چه ميترسد از راستي و دوست داشته شدن، سنگدل

    بر گزينندهي دروغها
    صداي گامهاي سكوت را ميشنوم
    خلوتها از با همي سگها به دروغ و درندگي بهترند
    سكوت گريه كرد ديشب
    سكوت به خانه ام آمد
    سكوت سرزنشم داد
    و سكوت ساكت ماند سرانجام
    چشمانم را اشك پر كرده است




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #120
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آخر شاهنامه:

    3- آخر شاهنامه

    اين شكسته چنگ بي قانون
    رام چنگ چنگي شوريه رنگ پير
    گاه گويي خواب مي بيند
    خويش را در بارگاه پر فروغ مهر
    طرفه چشم نداز شاد و شاهد زرتشت
    يا پريزادي چمان سرمست
    در چمنزاران پاك و روشن مهتاب مي بيند

    روشنيهاي دروغيني

    كاروان شعله هاي مرده در مرداب
    بر جبين قدسي محراب مي بيند
    ياد ايام شكوه و فخر و عصمت را
    مي سرايد شاد
    قصه ي غمگين غربت را

    هان، كجاست

    پايتخت اين كج آيين قرن ديوانه ؟
    با شبان روشنش چون روز
    روزهاي تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
    با قلاع سهمگين سخت و ستوارش
    با لئيمانه تبسم كردن دروازه هايش ،سرد و بيگانه

    هان، كجاست ؟

    پايتخت اين دژآيين قرن پر آشوب
    قرن شكلك چهر
    بر گذشته از مدارماه
    ليك بس دور از قرار مهر
    قرن خون آشام
    قرن وحشتناك تر پيغام
    كاندران با فضله ي موهوم مرغ دور پروازي
    چار ركن هفت اقليم خدا را در زماني بر مي آشوبند
    هر چه هستي ، هر چه پستي ، هر چه بالايي
    سخت مي كوبند
    پاك مي روبند

    هان، كجاست ؟

    پايتخت اين بي آزرم و بي آيين قرن
    كاندران بي گونه اي مهلت
    هر شكوفه ي تازه رو بازيچه ي باد است
    همچنان كه حرمت پيران ميوه ي خويش بخشيده
    عرصه ي انكار و وهن و غدر و بيداد است
    پايتخت اينچنين قرني
    بر كدامين بي نشان قله ست

    در كدامين سو ؟

    ديده بانان را بگو تا خواب نفريبد
    بر چكاد پاسگاه خويش ،دل بيدار و سر هشيار
    هيچشان جادويي اختر
    هيچشان افسون شهر نقره ي مهتاب نفريبد
    بر به كشنيهاي خشم بادبان از خون
    ماه ، براي فتح سوي پايتخت قرن مي آييم
    تا كه هيچستان نه توي فراخ اين غبار آلود بي غم را
    با چكاچاك مهيب تيغهامان ، تيز
    غرش زهره دران كوسهامان ، سهم
    پرش خارا شكاف تيرهامان ،تند
    نيك بگشاييم
    شيشه هاي عمر ديوان را
    ز طلسم قلعه ي پنهان ، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
    خلد برباييم
    بر زمين كوبيم
    ور زمين گهواره ي فرسوده ي آفاق
    دست نرم سبزه هايش را به پيش آرد
    تا كه سنگ از ما نهان دارد
    چهره اش را ژرف بخشاييم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 12 از 27 نخستنخست ... 2891011121314151622 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/