صفحه 12 از 43 نخستنخست ... 2891011121314151622 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

    ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت


    در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد

    با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت


    کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل

    شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت


    نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود

    تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت


    دیده‌ام می‌جست و گفتندم نبینی روی دوست

    خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت


    ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین می‌نمود

    کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت


    سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق

    اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

    یار دل برده دست بر جان داشت


    دیده در می‌فشاند در دامن

    گوییا آستین مرجان داشت


    اندرونم ز شوق می‌سوزد

    ور ننالیدمی چه درمان داشت


    می‌نپنداشتم که روز شود

    تا بدیدم سحر که پایان داشت


    در باغ بهشت بگشودند

    باد گویی کلید رضوان داشت


    غنچه دیدم که از نسیم صبا

    همچو من دست در گریبان داشت


    که نه تنها منم ربوده عشق

    هر گلی بلبلی غزل خوان داشت


    رازم از پرده برملا افتاد

    چند شاید به صبر پنهان داشت


    سعدیا ترک جان بباید گفت

    که به یک دل دو دوست نتوان داشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چو ابر زلف تو پیرامن قمر می‌گشت

    ز ابر دیده کنارم به اشک تر می‌گشت


    ز شور عشق تو در کام جان خسته من

    جواب تلخ تو شیرینتر از شکر می‌گشت


    خوی عذار تو بر خاک تیره می‌افتاد

    وجود مرده از آن آب جانور می‌گشت


    اگر مرا به زر و سیم دسترس بودی

    ز سیم سینه تو کار من چو زر می‌گشت


    دل از دریچه فکرت به نفس ناطقه داد

    نشان حالت زارم که زارتر می‌گشت


    ز شوق روی تو اندر سر قلم سودا

    فتاد و چون من سودازده به سر می‌گشت


    ز خاطرم غزلی سوزناک روی نمود

    که در دماغ فراغ من این قدر می‌گشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دلی که دید که پیرامن خطر می‌گشت

    چو شمع زار و چو پروانه در به در می‌گشت


    هزار گونه غم از چپ و راست دامنگیر

    هنوز در تک و پوی غمی دگر می‌گشت


    سرش مدام ز شور شراب عشق خراب

    چو مست دایم از آن گرد شور و شر می‌گشت


    چو بی‌دلان همه در کار عشق می‌آویخت

    چو ابلهان همه از راه عقل بر می‌گشت


    ز بخت بی ره و آیین و پا و سر می‌زیست

    ز عشق بی‌دل و آرام و خواب و خور می‌گشت


    هزار بارش از این پند بیشتر دادم

    که گرد بیهده کم گرد و بیشتر می‌گشت


    به هر طریق که باشد نصیحتش مکنید

    که او به قول نصیحت کنان بتر می‌گشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آن را که میسر نشود صبر و قناعت

    باید که ببندد کمر خدمت و طاعت


    چون دوست گرفتی چه غم از دشمن خون خوار

    گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت


    گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید

    تعذیب دلارام به از ذل شفاعت


    از هر چه تو گویی به قناعت بشکیبم

    امکان شکیب از تو محالست و قناعت


    گر نسخه روی تو به بازار برآرند

    نقاش ببندد در دکان صناعت


    جان بر کف دست آمده تا روی تو بیند

    خود شرم نمی‌آیدش از ننگ بضاعت


    دریاب دمی صحبت یاری که دگربار

    چون رفت نیاید به کمند آن دم و ساعت


    انصاف نباشد که من خسته رنجور

    پروانه او باشم و او شمع جماعت


    لیکن چه توان کرد که قوت نتوان کرد

    با گردش ایام به بازوی شجاعت


    دل در هوست خون شد و جان در طلبت سوخت

    با این همه سعدی خجل از ننگ بضاعت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت

    که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت


    باد بوی گل رویش به گلستان آورد

    آب گلزار بشد رونق عطار برفت


    صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم

    چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت


    بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را

    که مرا در حق این طایفه انکار برفت


    در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال

    به سرت کز سر من آن همه پندار برفت


    آخر این مور میان بسته افتان خیزان

    چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت


    به خرابات چه حاجت که یکی مست شود

    که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت


    به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید

    دلش از دست ببردند و به زنار برفت


    پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند

    نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت


    تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی

    که به پهلو نتوانی به سر خار برفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عشق در دل ماند و یار از دست رفت

    دوستان دستی که کار از دست رفت


    ای عجب گر من رسم در کام دل

    کی رسم چون روزگار از دست رفت


    بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

    کاندر این غم هر چهار از دست رفت


    عشق و سودا و هوس در سر بماند

    صبر و آرام و قرار از دست رفت


    گر من از پای اندرآیم گو درآی

    بهتر از من صد هزار از دست رفت


    بیم جان کاین بار خونم می‌خورد

    ور نه این دل چند بار از دست رفت


    مرکب سودا جهانیدن چه سود

    چون زمام اختیار از دست رفت


    سعدیا با یار عشق آسان بود

    عشق باز اکنون که یار از دست رفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت

    غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت


    خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد

    مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت


    دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود

    سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت


    به دم سرد سحرگاهی من بازنشست

    هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت


    الغیاث از من دل سوخته ای سنگین دل

    در تو نگرفت که خون در دل خارا بگرفت


    دل شوریده ما عالم اندیشه ماست

    عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت


    بربود انده تو صبرم و نیکو بربود

    بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت


    دل سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد

    سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت

    با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت


    عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد

    مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت


    عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد

    جورت در امید به یک بار برگرفت


    شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد

    صوفی طریق خانه خمار برگرفت


    با هر که مشورت کنم از جور آن صنم

    گوید ببایدت دل از این کار برگرفت


    دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم

    نتوانم از مشاهده یار برگرفت


    سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها

    این بار پرده از سر اسرار برگرفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

    چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت


    یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم

    پرده برانداختی کار به اتمام رفت


    ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت

    سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت


    مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق

    خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت


    عارف مجموع را در پس دیوار صبر

    طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت


    گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی

    حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت


    هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت

    آخر عمر از جهان چون برود خام رفت


    ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان

    راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت


    همت سعدی به عشق میل نکردی ولی

    می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 12 از 43 نخستنخست ... 2891011121314151622 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/