صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دلم ز پاس نفس تار می‌شود، چه کنم

    وگر نفس کشم افگار می‌شود، چه کنم


    اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار

    جهان به دیده‌ی من تار می‌شود، چه کنم


    چو ابر، منع من از گریه دور از انصاف است

    دلم ز گریه سبکبار می‌شود، چه کنم


    ز حرف حق لب ازان بسته‌ام، که چون منصور

    حدیث راست مرا دار می‌شود، چه کنم


    نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من

    ز نازکی به دلم بار می‌شود، چه کنم


    توان به دست و دل از روی یار گل چیدن

    مرا که دست و دل از کار می‌شود، چه کنم


    گرفتم این که حیا رخصت تماشا داد

    نگاه پرده‌ی دیدار می‌شود، چه کنم


    نفس درازی من نیست صائب از غفلت

    دلم گشوده ز گفتار می‌شود، چه کنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما از امیدها همه یکجا گذشته‌ایم

    از آخرت بریده ز دنیا گذشته‌ایم


    از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست

    کز آرزوی وسوسه فرما گذشته‌ایم


    گشته است در میانه روی عمر ما تمام

    ما از پل صراط همین جا گذشته‌ایم


    عزم درست کار پر و بال می‌کند

    با کشتی شکسته ز دریا گذشته‌ایم


    از نقش پای ما سخنی چند چون قلم

    مانده است یادگار به هر جا گذشته‌ایم


    ما چون حباب منت رهبر نمی‌کشیم

    صد بار چشم بسته ز دریا گذشته‌ایم


    صائب ز راز سینه‌ی بحریم با خبر

    چون موج اگر چه تند ز دریا گذشته‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما نقش دلپذیر ورق‌های ساده‌ایم

    چون داغ لاله از جگر درد زاده‌ایم


    با سینه‌ی گشاده در آماجگاه خاک

    بی‌اضطراب همچو هدف ایستاده‌ایم


    بر دوستان رفته چه افسوس می‌خوریم؟

    با خود اگر قرار اقامت نداده‌ایم


    پوشیده نیست خرده‌ی راز فلک ز ما

    چون صبح ما دوبار درین نشاه زاده‌ایم


    چون غنچه در ریاض جهان، برگ عیش ما

    اوراق هستیی است که بر باد داده‌ایم


    ای زلف یار، اینهمه گردنکشی چرا؟

    آخر تو هم فتاده و ما هم فتاده‌ایم


    صائب زبان شکوه نداریم همچو خار

    چون غنچه دست بر دل پر خون نهاده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم

    عکس خورشیدیم در آب روان افتاده‌ایم


    ناامید از جذبه‌ی خورشید تابان نیستیم

    گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده‌ایم


    رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار

    در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم


    نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت

    مرغ بی‌بال و پریم از آشیان افتاده‌ایم


    بر نمی‌دارد عمارت این زمین شوره‌زار

    ما عبث در فکر تعمیر جهان افتاده‌ایم


    از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم

    گر چه در آغوش بحر بیکران افتاده‌ایم


    چهره‌ی آشفته حالان نامه‌ی واکرده‌ای است

    گر چه ما در عرض مطلب بی‌زبان افتاده‌ایم


    کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر

    از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده‌ایم؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما گل به دست خود ز نهالی نچیده‌ایم

    در دست دیگران گلی از دور دیده‌ایم


    چون لاله، صاف و درد سپهر دو رنگ را

    در یک پیاله کرده و بر سر کشیده‌ایم


    نو کیسه‌ی مصیبت ایام نیستیم

    چون صبحدم هزار گریبان دریده‌ایم


    روی از غبار حادثه درهم نمی‌کشیم

    ما ناف دل به حلقه‌ی ماتم بریده‌ایم


    دل نیست عقده‌ای که گشاید به زور فکر

    بیهوده سر به جیب تامل کشیده‌ایم


    امروز نیست سینه‌ی ما داغدار عشق

    چون لاله ما ز صبح ازل داغدیده‌ایم


    از آفتاب تجربه سنگ آب می‌شود

    ما غافلان همان ثمر نارسیده‌ایم


    صائب ز برگ عیش تهی نیست جیب ما

    چون غنچه تا به کنج دل خود خزیده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما رخت خود به گوشه‌ی عزلت کشیده‌ایم

    دست از پیاله، پای ز صحبت کشیده‌ایم


    مشکل به تازیانه‌ی محشر روان شود

    پایی که ما به دامن عزلت کشیده‌ایم


    گردیده است سیلی صرصر به شمع ما

    دامان هر که را به شفاعت کشیده‌ایم


    صبح وطن به شیر مگر آورد برون

    زهری که ما ز تلخی غربت کشیده‌ایم


    گردیده است آب دل ما ز تشنگی

    تا قطره‌ای ز ابر مروت کشیده‌ایم


    آسان نگشته است بهنگ، ساز ما

    یک عمر گوشمال نصیحت کشیده‌ایم


    بوده است گوشه‌ی دل خود در جهان خاک

    جایی که ما نفس به فراغت کشیده‌ایم


    صائب چو سرو و بید ز بی‌حاصلی مدام

    در باغ روزگار خجالت کشیده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما گر چه در بلندی فطرت یگانه‌ایم

    صد پله خاکسارتر از آستانه‌ایم


    درگلشنی که خرمن گل می‌رود به باد

    در فکر جمع خار و خس آشیانه‌ایم


    از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را

    در زندگی، به خواب و به مردن، فسانه‌ایم


    چون صبح، زیر خیمه‌ی دلگیر آسمان

    در آرزوی یک نفس بی‌غمانه‌ایم


    چون زلف، هر که را که فتد کار در گره

    با دست خشک، عقده گشا همچو شانه‌ایم


    آنجاست ادمی که دلش سیر می‌کند

    ما در میان خلق همان بر کرانه‌ایم


    ما را زبان شکوه ز بیداد یار نیست

    هر چند آتشیم، ولی بی‌زبانه‌ایم


    گر تو گل همیشه بهاری زمانه را

    ما بلبل همیشه بهار زمانه‌ایم


    صائب گرفته‌ایم کناری ز مردمان

    آسوده از کشاکش اهل زمانه‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم

    در کاسه سرنگونی، همچشم با حبابیم


    با محتسب به جنگیم، از زاهدان به تنگیم

    با شیشه‌ایم یکدل، یکرنگ با شرابیم


    آن‌جاکه میکشانند، چون ابر تر زبانیم

    آن‌جاکه زاهدانند، لب خشک چون سرابیم


    در گوش عشقبازان، چون مژده‌ی وصالیم

    در چشم می‌پرستان، چون قطره‌ی شرابیم


    با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم

    بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم


    آنجاکه گل شکفته است، شبنم طراز اشکیم

    آنجاکه خار خشک است، چشم تر سحابیم


    چون می به مجلس آید، از ما ادب مجویید

    تا نیست دختر رز، در پرده‌ی حجابیم


    در پله‌ی نظرها، هرگز گران نگردیم

    ما در سواد عالم، چون شعر انتخابیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم

    موج ریگ خشک را آب روان پنداشتیم


    شهپر پرواز ما خواهد کف افسوس شد

    کز غلط بینی قفس را آشیان پنداشتیم


    تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت

    چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم


    بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد

    دار خون آشام را دارالامان پنداشتیم


    بیقراری بس که ما را گرم رفتن کرده بود

    کعبه‌ی مقصود را سنگ نشان پنداشتیم


    نشاه‌ی سودای ما از بس بلند افتاده بود

    هر که سنگی زد به ما، رطل گران پنداشتیم


    خون ما را ریخت گردون در لباس دوستی

    از سلیمی گرگ را صائب شبان پنداشتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم

    از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم


    این باده زیاد از دهن ساغر ما بود

    مخمور ز لعل لب دلدار گذشتیم


    جایی که سخن سبز نگردد، نتوان گفت

    چون طوطی ازان آینه رخسار گذشتیم


    خاری نشد آزرده به زیر قدم ما

    چون سایه‌ی ابر از سر گلزار گذشتیم


    از خرقه‌ی تزویر نچیدیم دکانی

    مردانه ازین پرده‌ی پندار گذشتیم


    شد دست دعا خار به زیر قدم ما

    از بس که ازین مرحله هموار گذشتیم


    صائب چو گران بود به رنجور عیادت

    از دیدن آن نرگس بیمار گذشتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/