در پشت لحظه های بی کسی یکی می خواند مرا
و در تاریکی شب های غم دستی می نوازد مرا
چه مهربانس این دست وچه ارامم میکند ان صدا
وقادرم می سازد که فریاد بکشم...دوست دارم خدا
در پشت لحظه های بی کسی یکی می خواند مرا
و در تاریکی شب های غم دستی می نوازد مرا
چه مهربانس این دست وچه ارامم میکند ان صدا
وقادرم می سازد که فریاد بکشم...دوست دارم خدا
خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابریست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابریست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش...
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
ای کبوتر به کجا ، قدر دگر تاب بیار
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض گلو میشکند
صبرکن گریه به زنجیر شود بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
صبر کن خواب تو تعبیر شود بعد برو
در دل من
در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم میخواهد بدوم
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دورها آواییست که مرا میخواند
چرا دنیا پر از حادثه های وارونه است؟
عاشق کسی میشی که عاشقی نمیدونه!
من به دنبال تو و به دنبال کس دیگه
هیچ کدوم از ما دوتا به اون یکی راست نمیگه...
من واسه چشمای نازنین تو یه دیوونه ام
من دوست دارم
من دوست دارم
اما علتش رونمیدونم...
حالا که میخوای بری
بذار نگاهت بکنم
چون یه بار دیگه میخوام این دل رو ساکت بکنم...
یه چیزی فقط بذار
یه چیزی فقط بذار روز تولدت
هدیه ام رو بیارم بدم دست خودت...
آدما فکر میکنند شاعرا خیلی غم دارند
کاشکی فقط این بود....
اونا خیلی چیزارو کم دارند...
عاشق کسی میشن که عاشقاش فراوونه....
بین انتخاب عشقش عمریه که حیروونه...اونیرو که دوست داری
چرا تو رو دوست نداره؟
شایدم دوست داره
ولی به روش نمیاره.......
می خواهم بمیرم
نه اینکه قلبم از کار بایستد
و تنم سرد شود
و با خاک یکسان شوم
میخواهم بمیرم
نه اینکه هیچ صدایی به گوشم نرسد
و هیچ خورشیدی بر من نتابد
و از دیدن ماه و ستارگان
کور باشم
میخواهم به مرگی کاملا غیر عادی بمیرم
مرگی شبیه بخار شدن آن
روییدن دانه
غروب خورشید
ابری شدم آسمان
می خواهم نیست شوم
تا در دنیای دیگر ظاهر شوم
دنیایی که هنوز آن را ننامیده ام
دنیایی که مزه ی آن را کاملا نچشیده ام
دنیایی شبیه عالم خیال
که در آن همه چیز عادی باشد
جز وحشت از نیستی
جز درماندگی
جز تنهایی......
آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره ، کجایی؟
خانه ام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است .
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم .
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره .
و همه دنیا خراب و خرد از باد است ،
و به ره ، نی زن که دایم می نوازد نی ، در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش.
/نیما/
آخه چه جور دلت اومد ، تنهام بذاری و بری
آخه مگه حرفی زدم ، زخم زبونی من زدم
آره همش بهونه بود ، مسئله یار دیگه بود
دلت هوایی شده بود ، کارم از کار گذشته بود
برو با یارت عزیزم ، رها کن این تن منو
الهی صد ساله بشه ، عشق قشنگت عزیزم
اما یه قول بهم بده ، یارتو تنها نذاری
که مثل من اسیر بشه ، آواره از خونه بشه
منم یه قول بهت میدم ، یه روز فراموشت کنم
قلبمو سنگیش بکنم ، عشقتو خاکستر کنم
اگه یه روز خواستی گلم ، کسیو نفرینش کنی
بگو که مثل من بشه ، زجر جدایی بکشه ......................
با پای برهنه از دریا می آمدم
تا انتهای غروب
وقتی که کفش هایم پر از دانه های شن بود
وقتی که صدف ها را به ارمغان تو عاشقانه چیدم
دریا پر از مهتاب بود
وقتی که چشم منتظرم ستاره ها را بدرقه میکرد
سپیده ی اندوه سر زد
و تنها مرغان سپید عاشق مرا می خواندند
وقتی که تو را میان خلوت ساحل
و
دریای مسافر
گم کردم..............
نمیدانم
این که اهل سرزمینت نبودم
این که از برکه نگاهت نمیبریدم
مرا از تو دور کرد
یا آن صاعقه
که رد نگاهم را پاک کرد
با تو حاضرم
تمام صحرا ها را دوست بدارم
و در حسرت قاصدکها
بین تمام ثانیه ها
مکث را از یاد ببرم
با تو
بی باک از تردید
شاید
ثانیه ای درنگ
اما با تو بیراه ام
بی کمان
راه به سوی آبادی دارد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)