کوتاه اما عاشقانه...

[tina]

وخدا از گل مو جودی ساخت.

از روح خود در ان دمید و زنده اش کرد.

انسانش نامید.

رسم عاشق شدنش اموخت.

و ای کاش نمی ساخت... نمی دمید... و نمی اموخت.

[tina]

بند كفشم را مى بندم
همه چيز را فراموش مى كنم
مى روم سرم را به ديوارهاى بلند مى كوبم
و از اتاق هاى كوچك ياد مى گيرم
كه فكرهاى بزرگ نكنم

[tina]

عاقبت يك روزمغرب مشرق مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق ميشود
شرط مي بندم زماني كه نه دور است ونه دير
مهرباني حاكم منطق مي شود

[tina]

عاشق شده است سنگ سویش نزنید
هی شانه ی عقل را به مویش نزنید
دکان روانشناسی اش را بسته
دیوانه شده ولی به رویش نزنید

[tina]

جویند همه هلال و من ابرویت
گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این 12 ماه تمام
یک ماه مبارک است آن هم رویت...

[tina]

برف هم که نباشم

آب مي‌شوم

زير تابشت

[tina]

صدای عقربه ها
ماه هاست که
در سرم می کوبد
من همچنان در فکر توام
چرا باطری ساعت تمام نمی شود؟

[tina]

فراموش کردن تو
هنر میخواهد
و من
بی هنرترین انسانم!!

[tina]

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،

چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !

[tina]

برای وصف خاطرات

کلمان را یکی یکی مزه کرد

همه تلخ بود!