صفحه 108 از 208 نخستنخست ... 85898104105106107108109110111112118158 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,071 تا 1,080 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1071
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 163

    تاريخ: 20/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و معاونين وزارت كشور و استانداران سراسر كشور

    ناسازگارى بين ارگان‏ها باعث تزلزل و آسيب كشور مى‏گردد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من در طول اين مبارزه از قبل 15 خرداد 42 تا وقتى كه بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم براى اينكه مى‏ديدم ما مقابل هستيم با يك دستگاه جبار و ظالم و اجنبى‏ها، و ما مكلف هستيم كوشش كنيم براى اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت براى اينكه ما به تكليف خودمان عمل كرده بوديم و پيش خدا مسؤوليت نداشتيم. بعضى از آقايانى كه در پاريس پيش من مى‏آمدند، اظهار مى‏كردند كه نمى‏شود اين كار را انجام بگيرد. شما مثلاً بخواهيد بعضى از اينها را اجازه بدهيد بعضى از اينها بيايند و فلان. و بعد از رفتن شاه هم من به آنها مى‏گفتم كه ما يك تكليفى داريم و داريم عمل مى‏كنيم. كسانى كه تكليف عمل مى‏كند، دنبال اين نيستند كه ببينند آيا غلبه مى‏كنند يا مغلوب مى‏شوند. ما غلبه كنيم، خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم كه حضرت امير (ع) هم مغلوب شد در جنگ با معاويه، امام حسين هم كشته و مغلوب شد اما تكليف را عمل كردند و ما هم تكليف را انجام مى‏دهيم. من در تمام طول اين مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر و اينها بود نگرانى نداشتم، لكن حالا نگرانم. در وقتى كه جمهورى اسلامى بنا داشتيم كه تحقق پيدا بكند، بحمدالله خيلى چيزهايش هم تحقق پيدا كرد، لكن نگرانى من از داخل خودمان است از دو جهت كه يك جهتش سبك است و جهت ديگر سنگين. اين جهت سبك آن كارهائى كه مخالفين، توطئه‏ها و دسته‏بندى‏هائى كه مخالفين دارند، اين چيز مهمى به نظر من نيست، آنچه مهم است اين ناسازگارى‏هائى كه در ارگان‏هاى اسلامى است، مملكتى اسلامى و تا به هنگامى كه همكارى همه طبقات به هر كجا كه بروى با هم توافق ندارند و مرتباً دعوت به توافق مى‏كنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند، اين موجب نگرانى است براى اينكه اين اسباب اين مى‏شود كه كشور به حال تزلزل باقى بماند و اگر يك مدتى به حال تزلزل باقى بماند، آسيب از خودش پيدا مى‏شود و از داخل آسيب مى‏بيند و محتاج به اين نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند، ما خودمان به جان هم مى‏افتيم و خودمان را از بين مى‏بريم. آنچه كه الان موجب نگرانى است اين است كه ما از يك طرف دستمان بسته است براى اينكه ما بخواهيم انگشت بگذاريم روى افراد، بگوئيم اين خرابكار است يا آن خرابكار است، يك افرادى هستند كه ما نمى‏توانيم بگوئيم اينها خرابكار هستند و اشتباه‏

    صحيفه نور ج 12 صفحه 164

    كارند و نمى‏شود كه ما اشخاصى كه، از استاندارهائى كه در اطراف هستند يا وزرائى كه در فلان وزارتخانه هستند يا اشخاصى ديگر و اينها را بگوئيم كه نه ما با اينها مبارزه كنيم. اينها از خودمان هستند. ما قبلاً مبارزه مى‏كرديم، مبارزه يا شكست است يا پيشرفت كه ما هر دويش را برده‏ايم، اما حالا ديگر مبارزه نداريم، ما با هم بايد حالا سازش بكنيم تا اينكه اين مملكتى كه اينطور در هم و برهم است و از همه اطراف به آن هجوم است، خودمان اين را پيش ببريم. لكن مع الاسف آدم مى‏بيند كه به هر جا دست مى‏گذارد اختلاف است. اختلاف بين استاندار با كسان ديگر، ژاندارمرى با كسان ديگرى، ارتش، پاسدار، چه و چه، همه بنگاه‏هائى است كه با هم اختلاف دارند و ممكن است كه بسيارش از روى اشتباهات باشد، لكن اشتباه بزرگتر اين است كه اين اشتباه را رفع نكنند كه مطلب واضح اين است كه ما اگر چنانچه به اين حال باقى بمانيم، نمى‏توانيم اين مملكت را اداره بكنيم و هيچ كسى نمى‏تواند، تا يك نظامى در كار نباشد و يك هماهنگى بين حوزه و بين استان‏ها نباشد، اين مطلب پيش برده نمى‏شود و مع الاسف اين معنا تاكنون درست بين مردم، بين آقايان، بين عرض مى‏كنم كه بين سردمدارها و دولتمندها، اينها تا حالا، به طور دقيق شناخته حتى نشده است و اگر شده است عمل به آن نشده است.

    بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند

    اين مسأله نيست كه شما حالا بگوئيد فرض كن فلان وزارتخانه‏اى يك اشكال دارد. هر وزارتخانه‏اى كه برويد الان در داخل آن يك افرادى و اشخاصى هستند كه با هم سازش ندارند. بين اين وزارتخانه‏ها و وزارتخانه ديگر هم ممكن است همين طور باشد، همه دستگاه‏ها الان در هم و بر هم است و اين را بايد كى درست كند، به غير از اين است كه بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند؟ مثلاً فرض بفرمائيد شماها كه در شهرستان‏ها هستيد، در استان‏ها هستيد بايد كوشش كنيد كه اين استانى كه هستيد آنجا را درستش كنيد ذهنتان را متوجه نكنيد كه يك جاى ديگر خراب است. اگر بنا باشد كه ذهن آدم متشتت بشود، شمائى كه استانداريد برويد و بگوئيد كه در فرض كن در فلان وزارتخانه‏اى كجا هم يك همچو اشكالاتى هم هست، شما كار خودتان را هم مى‏توانيد انجام بدهيد. بايد وزارتخانه‏ها را اشخاصى كه در آن وزارتخانه هستند اداره كنند. فرض كنيد بعد انشاءالله مجلس تحقق پيدا كند، به وسيله مجلس بايد اينطور مسائل حل بشود. انشاءالله اميد است كه حل بشود انشاءالله لكن اين مسأله است كه بايد هر كسى مثلاً يك كسى كه خانه‏اش، يك اختلافاتى در داخل خانه خودش است اگر بنا باشد كه اين آدم آنجا را كار نداشته باشد برود سراغ همسايه‏ها كه ببيند كه همسايه‏ها چطور هستند، اين نمى‏تواند اداره كند. اين كسى كه در خانه‏اش اختلاف است بايد تمام همش را، اين اختلاف خانه‏اش را بردارد و بعد اگر هم يك جاى ديگر هم خرابكارى است كار صحيحى است كه برود آنجا هم امر به معروف كند. شما آقايان استانداران اگر چنانچه كه يك استانى كه به منزله خانه خودتان است، تمام توجه‏تان

    صحيفه نور ج 12 صفحه 165

    را متوجه خودتان بكنيد كه اولاً خود استاندارى چه اشخاصى در آن است اشخاصى همه اشخاص صحيحند يا غير صحيح، شما خودتان مى‏توانيد آن اشخاص را تغيير بدهيد. شما به عنوان اينكه در وزارت نفت مثلاً يك كسى خراب است، نبايد از كارى كه خودتان الان در استاندارى خودتان هست كوتاهى كنيد و برويد سراغ آن. شما هم همه‏تان، هر فردى در هر مقامى كه هست، ملاحظه كنيد آن محلى كه هست، آن همان مثل خانه خودتان، اول داخل همان استاندارى چه جورى است، آنها را تصفيه كنيد بعد جاهاى ديگر كه تحت نظارت شماست، مثل فرماندارها و اينها كه هستند، اينها را شما بايد وادار كنيد به اينكه درست بكنند و مسائلى هم كه در فرض كنيد در وزارتخانه‏ها مى‏گذرد، آقاى كنى در وزارت كشور هستند. ايشان آن وزارتخانه را ببيند كه چه جور مى‏شود اصلاحش بكنند و يك كسى هم كه در وزارتخانه ديگرى است، باز او هم دنبال آن بگردد و اصلاح بكند. اگر هر كسى كه در هر محلى است همان محل را اصلاح بكند، مملكت عبارت از همين جامعه است، اگر اين جامعه هر كدام در هر محلى كه هستند در صدد اين باشند كه اصلاح بكنند كار را و همان محلى كه خودشان هستند اصلاح بكنند، جامعه اصلاح مى‏شود.

    با حفظ تفاهم و برادرى از شكست نهضت جلوگيرى كنيد

    در هر صورت آنچه موجب نگرانى است آن است كه جمهورى اسلامى شكست بخورد. ما قبلاً با طاغوت مقابل بوديم طاغوت ما را شكست مى‏داد، بسيار خوب خيلى از جاها طاغوت غلبه كرده است و حالا هم در عالم، طاغوت باز غالب است اما جمهورى اسلامى و جايى كه ما ادعاى اين را داريم كه اين اسلام درش است، احكام اسلام در آن است، اين بخواهد شكست بخورد به واسطه اشخاصى كه خودى هستند، فرق نمى‏كند بين فرض كنيد روحانيون همه سرتاسر مملكت، اگر روحانيون سرتاسر مملكت خداى نخواسته يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد، دادگاه همه مملكت آنها يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد و يا اينكه وزارتخانه و همه جا اگر اينطور باشد، آنوقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زديم. آنچه موجب نگرانى است ما خودمان، فرض كنيد كه ما فعاليت خودمان و اسلام را به هم بزنيم، تا حالا داد مى‏زديم جمهورى اسلامى، حالا كه جمهورى اسلامى اركانش هم تحقق پيدا كرده است، محتوايش را ما نتوانيم اسلامى بكنيم، علاوه بر اين هى به همش بزنيم، هر كسى يك طرف را بگيرد، آن از آن طرف بكشد، هر كس هر وقت صحبت مى‏كند به ضد ديگرى صحبت بكند، آن يكى اگر صحبت كند، بر ضد ديگرى صحبت بكند، اين يك مملكت آشفته مى‏شود. همه گناه را به گردن ديگرى مى‏گذارند. نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسؤول هستيم پيش خدا كلكم راع و كلكم مسؤول همه ما بايد مراعات بكنيم و راع بكنيم و همه ما مسؤول هستيم از اين كارى كه مى‏كنيم. نبايد من بگويم كه همه گناه‏ها گردن كس ديگر است و او هم بگويد كه گردن يك كسى ديگر است. خير بايد همه ما اعتراف بكنيم كه رشيد نيستيم، رشد نداريم. اين مردم، اين توده مردم، مردمى بودند كه ريختند و كارها را انجام دادند، حالا

    صحيفه نور ج 12 صفحه 166

    به عهده شماهاست، به عهده همه‏ماست كه اينكه اينها گرفتند ما نگهش داريم. توده كه ديگر نمى‏تواند مملكت را اداره كند، توده راه افتاد همه كارها را توده مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقايان كه در راس امور هستيد، اينها حالا بايد نگاهش داريد، اين يك امانت الهى است كه بايد ماها نگهش داريم. اگر بنا باشد كه ما هر كدام در محلى كه هستيم هر يكى طرفدار يكى ديگر و طرفدارش مخالف باشد، هر قدرتى بايد از ديگرى اطاعت نكند، از تهران گرفته تا سرحدات اينطور باشد، يك مملكت هرج و مرجى است كه مستوجب يك قيمى است، بعد هم براى ما يك قيم معين بكنند. اگر ما خودمان رشيد باشيم و حالائى كه ما پيروز شديم، نسبت به اين مسائلى كه تا حالا بوده است اگر بنا باشد كه ما رشد نداشته باشيم كه اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم كه آن چيزى كه امانت دست ماست حفظ بكنيم، اگر همچو رشدى نداشته باشيم كه مساوى با قيم هستيم و دنيا مى‏گويد اينها قيم مى‏خواهند و يك وقتى يك قيم مى‏خواهند، فرقى نمى‏كند يا آمريكا باشد يا شوروى. ما بايد از اول متوجه اين معنا باشيم كه خودمان هستيم، خودمان را گم نكنيم كه اگر انسان نيست ديگر، يك كس ديگر بايد ما را اداره كند. شماها بايد اداره كنيد، شماها كه در استان‏ها هستيد و آقايان ديگر هم هستند در استان‏ها، استان‏ها را بايد شماها اداره كنيد و شماها اداره كنيد. استان‏ها را درستش بكنيد و با قدرت درستش بكنيد. اين نقصى كه پيدا مى‏كند و عرضه مى‏كند به مجلس، درست مى‏كند اينها را. در هر صورت آنچه موجب نگرانى بزرگ است اين است كه يك وقت نهضت ما شكست بخورد. شكست شخص چيزى نيست، كشتن شخص چيزى نيست، اما نهضت را ما كارى بكنيم كه با اعمال ما اين نهضت ما به هم بخورد!! ما بايد يك كارى بكنيم. هر كس به كشورش اعتقاد دارد، به ديانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز بايد اين را حفظش بكند و اختلافات جزئى كه بين افراد است، اين را كنار بگذارد و اينطور نباشد كه تمام هم ما صرف اين شود كه او را كنار بزنيم و خودمان جلو بيائيم، اين نباشد. همه ما هممان اين باشد كه صرف اين شود كه اگر كسى هم خلاف كرد، برادرانه به او بگوييد و حالى كنيد كه اين كار شما غلط بوده است، اگر باورش نيامد و ديديد آدم صحيح نيست، بايد آنوقت به مقامات گفته شود تا جلويش را بگيرند.

    در هر صورت اين مرا نگران مى‏كند و من مدت‏هاست كه براى اين جهت نگرانم و به همه آقايان اين نگرانى را گفته‏ام و ما نمى‏توانيم با اشخاصى كه داخل خود جمعيت ما هستند مبارزه كنيم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت خواهيم كرد. منظور، مبارزه كنيد، ما نبايد مبارزه با خودمان بكنيم، بايد با هم تفاهم كنيم و با هم برادر باشيم. همه اهل يك مملكت و يك ملت و همه ما ارادت به اسلام داريم، اينطور نباشد كه هر كدام بگويد ما اسلامى هستيم و ديگران نيستند. نخير، همه ما اگر كارهائى كه محول به خودمان است آن را به طور صحيح انجام ندهيم، ما اسلامى نيستيم، ما طاغوت هستيم. عين همان بود كه كارها را بر خلاف مملكت خودش انجام مى‏داد. حالا هم اگر بنا باشد هر كدام در يك محلى بر خلاف مصلحت كشور خودمان آنچه در تهران، آنچه در شهرستان است اگر بنا باشد اينطور باشد بايد ما كمر ببنديم به نابودى آن. نابودى كه نهضت ما نابود نشود. خودمان نابود بشويم اشكال ندارد،

    صحيفه نور ج 12 صفحه 167

    نهضت ما نابود نشود.

    كوشش كنيد يك كشور اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيد تا پيروز باشيد

    در هر صورت من اميدوارم كه مسائلى كه داريد خودتان كوشش كنيد براى رفعش و انشاءالله وقتى كه مجلس به كار افتاد مسائل در مجلس برود و از مجلس ساير جاها الهام بگيرد و قواى انتظامى اجرا بكند تا انشاءالله همه مسائل حل بشود. اميدوارم كه حل بشود مسائل. در هر صورت حالا من همه‏اش را روضه‏خوانى نكنم. اين را به شما عرض بكنم كه شما، اين توده جمعيت سى و چند ميليونى، آنها قيام كردند و يك قدرت بزرگى را شكستند و قدرت‏هاى ديگر هم نتوانستند هيچ كارى بكنند با اينكه همه به فكر اين هستند كه اينجا را چه بكنند.

    دنيا ما را پيروز دانست و الان هم اين امريكائى كه دارد عربده مى‏كشد ديگران الان دارند توى دهنش مى‏زنند و از هيچ نترسيد كه شما پيروزيد انشاءالله و اميدواريم كه با همان پيروزى جلو برويد، هر كسى نتواند در اين مملكت به شماها تعدى بكند. يك مملكت اسلامى باشد، محتوايش اسلامى باشد. كوشش كنيد محتواى آن را اسلامى كنيد. كار نداشته باشيد كه فرض كنيد بندر كجا يك مسأله اسلامى نيست. شما همان‏ها را اسلامى كنيد. اگر ما هر كدام هر جا كه هستيم آنجا را تصحيح كنيم، همه جا درست مى‏شود. انشاءالله اميدوارم كه با قدرت، شماها پيش برويد و مملكت هم مال خودتان است بتوانيد آن را اصلاحش بكنيد و مصلحتش را در جهت، خودتان هستيد، ديگر يك آقا بالا سر نيست كه بيايد و به شما بگويد كه اين كار را بكنيد و مملكت هم مال خودتان و مملكت خانه خودتان و خانه خودتان را بايد اصلاح بكنيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1072
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 156

    تاريخ: 15/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى

    نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مى‏بينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقه‏اى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مى‏گذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبى‏ها مواجه مى‏شوند با شدت و كوبندگى مواجه مى‏شوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.

    من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مى‏كردند و سركوب مى‏كردند ملت را، سركوب مى‏كردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مى‏كردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مى‏فرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصب‏ها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبى‏ها وارد شدند در تهران، صاحب منصب‏ها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگان‏ها را رها كردند، سربازها را من مى‏ديدم كه توى كوچه‏ها، توى خيابان، سرخود دارند مى‏گردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مى‏كرد، غافله شترهائى عبور مى‏كردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مى‏افتاد از رويشان، اينها حمله مى‏كردند كه بخورند و صاحب منصب‏هايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمى‏توانيم ما بيان كنيم

    صحيفه نور ج 12 صفحه 157

    مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مى‏فرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودى‏ها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.

    ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد

    من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مى‏كنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقه‏ام باز مثل اينكه هست كه مى‏ديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مى‏كند، آنطور سركوب مى‏كنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمى‏كرد، از اين طرف نگاه مى‏كرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبى‏هاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مى‏ترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخى‏اش الان هم وقتى فكر مى‏كنم در ذائقه‏ام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبى‏ها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مى‏كردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مى‏شدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مى‏شود بين آنها معروف شده بود كه اين عرب‏ها آدم را مى‏خورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مى‏كرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مى‏خواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.

    تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى

    اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكده‏ها و دانشگاه‏ها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را

    صحيفه نور ج 12 صفحه 158

    شرافتمند مى‏كند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مى‏شويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مى‏رويم و آبرومنديم اقدام مى‏كردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مى‏ديدند، ايرانى‏ها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمى‏توانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همه‏شان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مى‏خواستند، مى‏خواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.

    ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند

    اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مى‏گيريد و خود شما مانع مى‏شويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجه‏دارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمى‏روند و جلوگيرى مى‏كنند براى اينكه متحول شده‏اند اين جوان‏هاى ما، ارتش‏هاى ما متحول شده‏اند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شده‏اند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مى‏ماند كه اينها مى‏ديدند كه اگر چنانچه صاحب منصب‏ها مى‏ديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدان‏ها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانه‏تان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مى‏شوند و مردم براى آنها تظاهر مى‏كنند و اينها هم براى مردم تظاهر مى‏كنند، اين يك چيز تازه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكى‏تان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا

    صحيفه نور ج 12 صفحه 159

    خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمى‏توانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مى‏بيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمى‏تواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مى‏بيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مى‏كند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مى‏كنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمده‏ايد با هم صحبت مى‏كنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشى‏ها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مى‏شود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مى‏ماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزى‏تان را ديديد و ديديد كه به همه قدرت‏هائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و الله‏اكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مى‏رفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايين‏هايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مى‏خواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمى‏داند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مى‏گذارند، احترام به ملت مى‏گذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مى‏فهمند كه ما چه كرده‏ايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.

    پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند

    بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليم‏شان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد

    صحيفه نور ج 12 صفحه 160

    برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشده‏ايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورى‏هاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرت‏ها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مى‏خواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشه‏هاى فاسدى كه بين مردم افتاده‏اند و مى‏خواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.

    مسلمين بايد در مقابل آسيب‏ها يد واحده باشند

    مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همه‏شان مثل دست واحد مى‏مانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مى‏شود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئه‏ها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مى‏رويم ولو اينكه از خارج هم به ما حمله‏اى نشود و نمى‏شود، اين آسيب، آسيب مهم است.

    از وسوسه‏هائى كه در داخل مى‏شود غفلت نكنيد

    و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مى‏كنند و آن تهديداتى كه از خارج مى‏كنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسه‏هايى كه در داخل واقع مى‏شود، در داخل مثلاً پادگان‏ها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مى‏شود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مى‏كند، نظام از دست گرفته مى‏شود.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 161

    لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب

    ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مى‏زنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمى‏تواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مى‏آيند به جوان‏ها از راه دلسوزى مى‏گويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مى‏ماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مى‏ماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بى‏تفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيب‏پذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصب‏ها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجه‏هاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مى‏شوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمى‏تواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمى‏شود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافق‏ها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همه‏تان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مى‏شود و واجب است اين. اين

    صحيفه نور ج 12 صفحه 162

    جوان‏هاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مى‏آيند با آنها صحبت مى‏كنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مى‏گيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مى‏گيرد، اين الهام از اشخاصى مى‏گيرد كه مى‏خواهند و نمى‏توانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مى‏ايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبى‏هايى كه مى‏خواستند ايران را و مى‏خواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مى‏كنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبان‏ها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همه‏تان هست. و من دعا مى‏كنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرف‏هايى كه در خارج و داخل گفته مى‏شود هراس نداشته باشد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1073
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 177

    تاريخ: 23/3/59

    فرمان امام خمينى در مورد تشكيل ستاد انقلاب فرهنگى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مدتى است ضرورت انقلاب فرهنگى كه امرى اسلامى است و خواست ملت مسلمان مى‏باشد، اعلام شده است و تاكنون اقدام مؤثر اساسى انجام نشده است و ملت اسلامى و خصوص دانشجويان با ايمان متعهد نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئه‏گران كه هم اكنون گاه گاه آثارش نمايان مى‏شود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خداى نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتى انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژيم فاسد كار فرمايان بى‏فرهنگ، اين مركز مهم اساسى را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند كه از دستاوردهاى دانشگاه‏ها به خوبى ظاهر مى‏شود كه جز معدودى متعهد و مؤمن كه عليرغم خواست دانشگاه‏ها در خدمت كشور و اسلام بودند، ديگران جز ضرر و زيان چيزى براى كشور ما بار نياوردند و ادامه اين فاجعه كه مع الاسف خواسته بعضى گروه وابسته به اجانب است، ضربه‏اى مهلك به انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى وارد خواهد كرد و تسامح در اين امر حياتى، خيانت عظيم بر اسلام و كشور اسلامى است. بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمد جواد باهنر، مهدى ربانى املشى، حسن حبيبى، عبد الكريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسى و على شريعتمدارى مسؤوليت داده مى‏شود تا ستادى تشكيل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بين اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و دانشجويان متعهد با ايمان و ديگر قشرهاى تحصيلكرده، متعهد و مؤمن به جمهورى اسلامى دعوت نمايند تا شورائى تشكيل دهند و براى برنامه‏ريزى رشته‏هاى مختلف و خط مشى فرهنگى آينده دانشگاه‏ها، بر اساس فرهنگ اسلامى و انتخاب و آماده‏سازى اساتيد شايسته متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشى اسلامى اقدام نمايند. بديهى است بر اساس مطالب فوق دبيرستان‏ها و ديگر مراكز آموزشى كه در رژيم سابق با آموزش و پرورشى انحرافى و استعمارى اداره مى‏شد، تحت رسيدگى دقيق قرار گيرد تا فرزندان عزيزم از آسيب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفيق آقايان را در اين امر مهم مسئلت مى‏نمايم و عظمت اسلام و كشورهاى اسلام را خواهانم.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1074
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 142

    تاريخ: 14/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى

    جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اول من دعا مى‏كنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوان‏هاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مى‏رود، هر قدمى كه برمى‏دارد بر جلو، دشمن‏ها كه هر قدمى يك شكست مى‏خورند بيشتر مجهز مى‏شوند. در قدم‏هاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگل‏هاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروه‏هائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مى‏شد. حالا كه همه قدم‏ها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بى‏استثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.

    و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مى‏تپد و مى‏خواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مى‏آيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكده‏ها، دانشگاه‏ها، حتى دبستان‏ها و دبيرستان‏ها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مى‏آيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشش‏شان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسه‏هاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجى‏ها و ساواكى‏ها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروه‏هاى منحرف كه همه در يك

    صحيفه نور ج 12 صفحه 143

    صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاه‏ها، در دانشكده‏هاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.

    نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران

    اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاه‏هاى جبار قدرت‏هاى بزرگ از آن مى‏ترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مى‏ترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرى‏هائى كه مى‏خواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديده‏اند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرت‏ها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرت‏هاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحه‏هاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.

    آنها مى‏توانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچه‏هاى كوچك 7 ساله و 6 ساله‏اى كه تازه يك صحبتى مى‏توانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 ساله‏اى كه افتاده‏اند و ديگر نمى‏توانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشت‏ها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مى‏توانست يك چنين معجزه‏اى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتاده‏اى مثل چاپلق و بوربور (طرف‏هاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مى‏شود مردم دنبال آخوندشان مى‏افتند و راهپيمائى مى‏كنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارى‏هائى كه داشتند از گرفتارى‏هاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوان‏هاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعه‏هائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارى‏ها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوان‏ها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه

    صحيفه نور ج 12 صفحه 144

    كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مى‏ترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مى‏آمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مى‏گفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازه‏اى نمى‏داد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدان‏ها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمى‏توانستند يك كلمه‏اى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخست‏وزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمى‏شود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمى‏آيد كه به اين معجزه‏آسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال

    اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوف‏ها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينى‏ها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمى‏كرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمى‏كرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مى‏ترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همه‏مان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستان‏ها مى‏بستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزه‏ها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقت‏ها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مى‏كنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مى‏زنند و جمهورى اسلامى را مى‏خواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوق‏الطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مى‏كند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ

    صحيفه نور ج 12 صفحه 145

    هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مى‏كند بر ضد شماها و باز زورش نمى‏رسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مى‏تواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟

    همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مى‏زند و هى مخالفت مى‏كند، هى ارعاب مى‏كند هى ماها را مى‏ترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأت‏هائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مى‏گويند كه اين بيخود دارد مى‏گويد، ياوه مى‏گويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مى‏گويد، ما از اول مى‏دانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطق‏هايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانى‏ها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مى‏كرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمى‏داند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبث‏ها هر جور تشبثى كه مى‏توانست بكند كرد، قتل عام‏ها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مى‏تواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطق‏هايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مى‏مانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.

    اين هم يك حقه‏اى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوه‏سرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچه‏اى كه چشم‏هايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوه‏گوئى اينها را ديده‏اند ديگر اينها باور نمى‏شود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجه‏تان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مى‏دهد انشاءالله.

    هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو

    پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مى‏شد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضه‏اى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مى‏شد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مى‏ايستاد و مع‏الاسف اينها مى‏گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مى‏خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى‏كرد، مى‏دانست كه اين مى‏خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مى‏گويند روحانيون هيچ

    صحيفه نور ج 12 صفحه 146

    نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضت‏ها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوه‏اش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مى‏خواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.

    اينها سال‏هاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مى‏دادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسأله‏اى بود كه در گوش‏ها خواندند هى تمام رسانه‏ها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمى‏شود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانه‏ها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مى‏ديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپى‏ها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مى‏بينند كه اينها درست مى‏كنند. اينها ديده‏اند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقه‏اى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمى‏توانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مى‏ترسند، اينها خودشان را شكست خورده مى‏بينند و چون مى‏بينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مى‏ترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمى‏توانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مى‏ريختند و عمامه‏اش را مى‏خواستند بردارند و يا برمى‏داشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشه‏اى بود كه مى‏ديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مى‏آيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مى‏كنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى

    صحيفه نور ج 12 صفحه 147

    ما را ببرند و جوان‏هاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.

    اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مى‏آمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مى‏شد و مى‏گفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفس‏ها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مى‏كرد و چرا مى‏گفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مى‏شد، سركوبى مى‏كردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كرده‏اند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمى‏كند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مى‏كشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مى‏كنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مى‏گويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمى‏شود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرف‏هاى زمان رضاخان دارد زمزمه مى‏شود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمه‏ها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مى‏شود به آخوند مى‏گويد، به آخوند مى‏زند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.

    من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزه‏ها، مسجدها را خالى كرده‏اند، اينطور كه به من اطلاع مى‏دهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مى‏رفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مى‏شد، در نماز جمعه بسيج مى‏كردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مى‏بينيد خوب آقائى در مسجد مى‏خواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دسته‏اى كه اصل نماز را نمى‏خواهند و مى‏خواهند بازى درست كنند يك دسته‏اى جلو مى‏آيند و مى‏آيند آن طرف مى‏ايستند، يك مردكه‏اى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مى‏ايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مى‏ايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مى‏ايستند و نماز مى‏خوانند، اين نماز است؟ اينها مى‏خواهند نماز بخوانند؟ اگر مى‏خواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مى‏خواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مى‏كشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مى‏خوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مى‏خواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 148

    نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسان‏سازى است

  5. #1075
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 168

    تاريخ: 20/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع مديران صندوق‏هاى قرض الحسنه سراسر كشور

    شريف ترين روز، از ازل تا ابد، بعثت پيامبر گرامى اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين عيد سعيد بزرگ را به همه ملت ايران و تمام مسلمين و شما آقايان حاضر تبريك عرض مى‏كنم.

    زمان‏ها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان يك موجود سارى متحرك است، متعين و هيچ فرق ما بين قطعه‏اى با قطعه‏اى ديگر نيست. شرافت زمان‏ها يا نحوست زمان‏ها به واسطه قضايائى است كه در آنها واقع مى‏شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه‏اى است كه در آن زمان واقع مى‏شود، بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثه‏اى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده. حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است، بعثت انبياء بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ، لكن حادثه‏اى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثه‏اى بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيت‏هاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف، و همچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفين جهان عرض مى‏كنم.

    فقط انسان نامتناهى در كمال و بينش و صفات، قادر به برداشت صحيح از اسلام است

    از اسلام و بعثت رسول اكرم برداشت‏هاى مختلفى است به حسب آن چيزهائى كه در برداشت كننده موجود است. انسان‏ها مختلفند در ديد خودشان و به واسطه اختلاف در ديد، اختلاف در برداشت‏ها هم مى‏شود. برداشت از رسول اكرم به حسب ديده‏هاى مختلفى كه در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف ديدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همين اختلاف مختلف است و برداشت از احكام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر ديدى محدود به حدود آن كسى است كه آن ديد را دارد. انسان يك موجودى است محدود

    صحيفه نور ج 12 صفحه 169

    لكن قابل حركت الى غير متناهى و ديد انسان موجود محدود است مگر آنكه ديد انسان غير متناهى باشد. انسان غير متناهى در كمال، غير متناهى در جلال و جمال، ديد غير متناهى دارد و او مى‏تواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اكرم و از عالم، برداشت صحيح بكند. از انسان بزرگ كه گذشت، از انسان كامل كه گذشت، تمام ديدهايى كه در بشر هست، در انسان‏ها هست، همه محدود است و برداشت صحيح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اكرم و نه از انسان به طورى كه هست مى‏توانند برداشت كنند. محدود نمى‏تواند غير محدود را در حيطه بياورد مگر خودش هم غير محدود بشود. انسان كامل غير محدود، انسان كاملى كه در همه صفات غير محدود است و ظل ذات اقدس الهى است، اين مى‏تواند از اسلام آنطور كه هست برداشت كند و از انسان آنطور كه هست و از بعثت آنطور كه هست و از قرآن آنطور كه هست و از عالم آنطور كه هست. ديگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب كمالشان برداشت‏هايى دارند لكن محدود است، بايد خودشان سير بكنند و مراتب كمال را يكى پس از ديگرى به آن برسند و به اندازه كمالى كه پيدا مى‏كنند از اين حقايق و منجمله از بعثت برداشت به حسب آن مقدار از كمال كه دارند بكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم انسان كاملى است كه در راس مخروطه اين عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسماء و صفات. و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمى‏شود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسان‏ها را كه ابتدائاً يك موجود ضعيف ناقص هست لكن قابل اينست كه ترقى كند، انسان را مترقى كند. ابعاد انسان ابعاد همه عالم است و اسلام براى تربيت انسان در همه ابعاد است برداشت‏هاى مختلفى كه از اسلام شده است به حسب نظرهاى مختلفى كه صاحب نظرها داشتند و بينشى كه داشتند بسيار اختلاف هست و هيچ كدامش نرسيده است به حدى كه اسلام را بشناسد يا انسان را بشناسد يا رسول اكرم را بشناسد يا عالم را بشناسد همه‏شان در يك سطح محدود هستند، چه بسا اشخاصى كه خيال مى‏كنند كه پيغمبر اكرم كه آمده است يا ساير انبيائى كه خداى تبارك و تعالى فرستاده است، براى اين است كه مردم را از اين ظلم‏ها و بى‏عدالتى‏ها و امثال اين نجات بدهد و مأموريت همين است كه عدالت ايجاد كند در اجتماع و در افراد و مأموريت به همين قدر بيشتر نيست. چه بسا اشخاصى كه اقتصاد را در يك مطلب با اهميتى تلقى مى‏كنند و ماموريت انبيا را محدود به اين بكنند كه اينها آمده‏اند مردم را به يك شكم سير و يك زندگى رفاه برسانند و همين است ماموريت انبيا. و چه بسا اشخاصى كه به حسب ديد عرفانى كه دارند بعثت انبيا را محدود مى‏كنند به اينكه براى بسط معارف الهى است و غير از اين بعثت چيزى نيست. و همين طور فلاسفه يك طور فكر مى‏كنند، فقهاى اسلام، ملت‏ها يك طور فكر مى‏كنند، روشنفكرها يك طور فكر مى‏كنند و مومنين هم هر كدام به يك نحو فكرى دارند و همه قاصرند از رسيدن به آنچه كه هست. اين روايتى كه وارد شده است من عرف نفسه فقد عرف ربه اين به ما مى‏فهماند كه انسان آنطور موجودى است كه اگر چنانچه شناخته بشود،

    صحيفه نور ج 12 صفحه 170

    شناسائى خدا با اوست. به هيچ موجودى اين مطلب صادق نيست. رب انسان را كسى نمى‏تواند بشناسد الا اينكه خودش را بشناسد و خودشناسى كه دنبالش خداشناسى است حاصل نمى‏شود مگر براى اولياء خدا. و گمان نبايد بشود كه اسلام آمده است براى اينكه اين دنيا را اداره بكند يا آمده است فقط براى اينكه مردم را متوجه به آخرت بكند يا آمده است كه مردم را آشناى به معارف الهيه بكند. محدود كردن هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربى انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان كه قرآن است غير محدود است، نه محدود به عالم طبيعت و ماده است، نه محدود به عالم غيب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چيز است.

    نوع انسان در خسارت است مگر آنان كه در حصار ايمان و تربيت انبيا وارد مى‏شوند

    مى‏گويند اول سوره‏اى هم كه به پيغمبر وارد شده است اقرا باسم ربك است نگفته است اقرا باسم الله، نگفته است اقرا باسم الناس، فرموده است اقرا باسم ربك، يعنى رب رسول، يعنى آن كه تربيت كرده است رسول اكرم را، يعنى خداى تبارك و تعالى به تمام اسماء و صفات، با تمام اسماء و صفات. اينكه رب رسول اكرم است، انسان كامل است، ذات مقدس حق تعالى با تمام اسماء و صفات است و اسماء و صفات حق تعالى احاطه بر تمام موجودات دارد و با يك تعبير ديگر همه موجودات ظهور اسماء و صفات الهى هستند. و خداى تبارك و تعالى كه امر مى‏فرمايند كه اقرا باسم ربك يعنى به اين اسمى كه تمام اسماء و صفات در آن است و مربى به تمام معناى تربيت در عالم طبيعت، تربيت در عالم ماوراى طبيعت، تربيت‏هاى مناسب با عالم مجردات، با عالم جبروت، با تمام عوالم، اين رب رسول است و پيغمبر هم مأمور است كه قرائت بكند و اول چيزى كه به او حسب اين روايت امر شده است، امر به قرائت است و تعليم و تربيت. كانه مى‏خواهد بفرمايد كه آن ربى كه رب تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو بايد قرائت كنى و تربيت كنى مردم را به آن راه، همان راه رب رسول، آن هم رب رسول خاتم. پيغمبر مأمورند كه مردم را دعوت كنند به رب رسول، به رب رسول اكرم و رب رسول خاتم. و قرآن براى همين آمده است و اسلام براى همين آمده است كه تربيت كند انسان‏ها را كه اگر تربيت برايشان نباشد، از همه حيوانات درنده‏تر و موذى‏تر است. انسان يك چنين موجودى است كه اگر در تحت تربيت واقع نشود، هيچ حيوانى در عالم، هيچ موجودى در عالم به خطرناكى اين موجود نيست و به موذيگرى اين موجود نيست. همه انبيا كه آمدند، براى تربيت اين موجودند كه اگر سر خود باشد عالم را به هم مى‏زند و مع الاسف انبيا هم موفق نشدند به اينكه مأموريت خودشان را تحقق بدهند.

    والعصر ان الانسان لفى خسر عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى سلام الله عليه باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدى و در عصر ما حضرت مهدى سلام الله عليه است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، اينكه فشرده همه عوالم است، يك نسخه‏اى است، نسخه تمام عالم. همه عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره است و خدا

    صحيفه نور ج 12 صفحه 171

    به اين عصاره قسم مى‏خورد و مى‏فرمايد كه ان الانسان لفى خسر انسان در خسارت است، انسان شقى است الا الذين امنوا يعنى الا آن اشخاصى كه تحت تربيت واقع شده اند. نه اسلموا، آمنوا. غير مومن‏ها، غير اشخاصى كه در تحت تربيت انبيا عظام واقع شدند و در اين زمان در تحت تربيت رسول اكرم واقع شده‏اند، همه‏شان خسارت دارند، در زيان و خسر هستند، مستثنى فقط مومنينند كه مومنين البته داراى اين صفات هم هستند و عملوا و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اين استثناست، ما بقى همه ما ديگر در خسران هستيم و اسلام آمده است كه اين همه خسارتمندها را، همه اين ناقص‏ها را بياورد در اين جمعيت مومنين. اسلام نيامده است كه جنگ بكند، اسلام نيامده است كه كشورگيرى بكند، نيامده است كه فتح بكند، اسلام و ساير اديان حقه آمده‏اند كه مردم را از اين خسران بيرون كنند و وارد كنند در اين حصار ايمان و مع الاسف موفق نشدند، كوشش خودشان را كردند و موفق نشدند الا مقدارى. اين مقدار از كمال هم كه در انسان‏ها در عالم هست به تبع انبياست، اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم، الا نادرى، همه‏شان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مى‏افتادند. حالا هم مى‏بينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند. حالا هم كه شما در دادگسترى‏هاى عالم و در محكمه‏هاى قضائى همه جا مراجعه كنيد، مومن‏ها پرونده‏اى اينجا ندارند پرونده مال آنهائى است كه ايمان ندارند، پرونده‏هاى قتل و پرونده‏هاى در مى‏زدى و فحشا و امثال ذالك مال آنهائى است كه ايمان به اسلام يا ايمان به خدا ندارند. اين مقدار هم توفيق زيادى است كه گروه‏هاى زيادى از انسان را تربيت كردند ولو همين مقدار از تربيت و اگر اين تربيت نبود، همه كارتر بودند و همه هيتلر بودند. تربيت‏هاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى باز يك مقدار زيادى توفيق حاصل شده لكن باز توفيقى كه آنها مى‏خواستند نشده است، اين كه انبيا مى‏خواستند باز نشده، پيغمبر غصه مى‏خورد براى اينكه دعوت مى‏كند و اجابت كم مى‏شود.

    فلعلك باخع نفسك و يكى از غصه‏هاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طورى كه تعليم اقتضا مى‏كند. پيغمبر مى‏خواست همه مردم را على ابن ابيطالب كند ولى نمى‏شد و اگر بعثت هيچ ثمره‏اى نداشت الا وجود على ابن ابيطالب و وجود امام زمان سلام الله عليه اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بعث مى‏كرد براى ساختن يك چنين انسان‏هاى كامل، سزاوار بود لكن آنها مى‏خواستند كه همه آنطورى بشوند آن توفيق حاصل نشد. اسلام يك قوانينى است كه انسان مى‏خواهد درست كند، قرآن هم كتاب انسان سازى است مى‏خواهد انسان درست كند، پيغمبر هم از اول كه مبعوث شد تا آخر وقتى كه از دنيا تشريف بردند در صدد اين بود كه آدم درست كند، در فكر اين بود. تمام جنگ‏هائى كه در اسلام واقع شده براى اين بوده است كه اين جنگلى‏ها و وحشى‏ها را وارد كنند در حصار ايمان، قدرت طلبى توى كار نبود و لهذا در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ، حضرت امير سلام الله عليه، اولياى بزرگ در سيره آنها مى‏بينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين

    صحيفه نور ج 12 صفحه 172

    انسان‏ها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمى‏كردند، مى‏رفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مى‏تواند انسان درست كند، مع‏الاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، اميرالمومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار، گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومت‏ها، حكومت اسلامى اينطورى نيست، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهراً مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمده‏اند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند، اين قدرت‏هاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند. اين يكى از كارهائى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است. كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب، كمال مطلق است. انبيا مى‏خواهند كه همه مردم بشوند مثل اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لكن نمى‏شود، توفيق پيدا نمى‏كنند. اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيله‏اى است براى كمال، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مى‏كنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد، يكى شمشير مى‏كشد و ظل الله است، ظل خداست، يكى شمشير مى‏كشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مى‏كند با آن كه براى خدا فعاليت مى‏كند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبياء يا اولياء بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمى‏شناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است. مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت همه پوچ.

    روش پسنديده قرض‏الحسنه باعث از ميان رفتن ربا و حركت آفرين است

    در اعمالى كه ما انجام مى‏دهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مى‏دهيد و آن تكفل صندوق‏هاى قرض‏الحسنه است، گاهى عمل، خوب عملى است، نماز ديگر از اعمال بسيار بزرگ است لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مى‏دهد، جهنم مى‏رود، با نمازش جهنم مى‏رود. صندوق قرض‏الحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلاً چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد، براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پول‏هايى كه مردم به صندوق قرض‏الحسنه مى‏دهند اينها يك امانت‏هائى است دست صندوقدارها. من هيچ يك از آقايان را هم مى‏شناسم بله بعضى آقايان را مى‏شناسم نمى‏دانم كه اين بعضى آقايان واردند يا من باب اتفاق آمدند اينجا، لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمى‏شناسم - شما همه خودتان مى‏شناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مى‏شناسد

    صحيفه نور ج 12 صفحه 173

    يعنى نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمال خودش مى‏داند دارد چه مى‏كند، شماها هم مى‏دانيد كه در اين امانت آيا چه مى‏كنيد؟ آيا به اين طورى كه رضاى خداست عمل مى‏كنيد؟ و انشاءالله اميدوارم عمل بكنيد و اگر خداى نخواسته قصورى در اين امر داريد، جبران كنيد، كار بسيار خوبى است، مسؤوليتش هم بسيار زياد است. كار هر چه بزرگتر باشد مسووليت هم به حجم آن بزرگ است.

    قرض‏الحسنه از اعمال بسيار خوبى است و بهتر از همين‏طور پول دادن است و نكته‏اش هم، شايد يكى از نكته‏هايش هم اين باشد كه در قرض‏الحسنه، فعاليت دنبالش هست، در مجانى، شايد گدا درست كردن باشد، از اين جهت اين يك فعاليتى ايجاد مى‏كند، آن كسى كه قرض مى‏كند و موظف است كه بدهد اين به فعاليت مى‏افتد كه در وقت خودش بتواند قرضش را ادا كند و بعد هم مازادى كه پيدا كرده است ادامه بدهد به كار خودش لكن آن كسى كه نشسته كنار كوچه و از مردم چيزى مى‏خواهد، آن هيچ وقت در فكر اين نيست كه يك كارى بكند براى اينكه مطالبى ندارد، كسى نمى‏آيد از او مطالبه كند كه اين كه گرفتى بده. قرض بسيار اهميت دارد و قرض‏الحسنه بسيار اهميت دارد و در كمتر جاهائى است كه به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهميت داده شده باشد و او را مطرود كرده باشد و نكته‏اش هم اين است كه اگر ربا رواج بگيرد، فعاليت كم مى‏شود، يكى از نكاتش در مقابل كار نيست اين سودى كه مى‏برد، اين توى خانه‏اش نشسته و عياشى مى‏كند و پولش دارد مى‏زايد، يك همچو چيزى را كه بخواهد ربا بگيرد آدم و تحميل بكند به مسلمين، اين از يك طرف يك ظلمى است به حسب آيه شريفه كه تعبير ظلم كرده است و از يك طرف ديگر بيكارى درست مى‏كند، اين پول بايد راه بيفتد و كار انجام بگيرد از آن و رزق پيدا بكند. اينها پول را همين طور مى‏گذارند آنجا دست يك كسى و مى‏خواهند اين پول بزايد برايشان بدون كار و اين در جامعه فساد بزرگى است و اين را ظلم گفته است قرآن شريف لا تظلموا و لا تظلموا و آنطور تشبيه كرده است فاذنوا بحرب من الله اين اهميت زياد دارد و به همان اندازه‏اى كه قرض به ربا محكوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همين طور قرض دادن مطلوب است. و شما تكفل به يك امر بسيار بزرگى كرديد و انشاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از مملكت اسلامى كوچ مى‏كند لكن توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق سير، محاسبه آدم است، نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه، آخر شب هم كه مى‏رود از منزل خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مى‏خواهد بكند، بازرسى مى‏كند، خودش را بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است. شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد و ببينيد با اين صندوق چه عمل كرديد، آيا اين بيچاره‏اى كه آمده است قرض بگيرد با تلخى با او روبرو شديد؟ خيلى اين اهميت دارد ممكن است كه يك نفر آدم هم قرض بدهد، جان هم بدهد، قرض‏الحسنه بدهد لكن ترشروئى كند يعنى قلب اين قرض گيرنده را آزرده كند يعنى قلب محل تجلى خداست، قرض كه مى‏دهيد با خوشروئى، زود عملش را انجام بدهيد هى مثل ادارات دولتى نباشد، زود كار را

    صحيفه نور ج 12 صفحه 174

    انجام بدهيد با خوشروئى، با بشاشت، با احترام. آن كه آمده است قرض مى‏كند خوب يك نقيصه‏اى در خودش مى‏بيند، به واسطه اين نقيصه شايد يك خجالتى براى خودش خيال بكند و حالا آنكه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد لكن خوب يك احساس حقارتى ممكن است بكند، شما با اعمالتان رفع كنيد اين را، شمائى كه متكفل قرض‏الحسنه دادن هستيد، با خوشروئى و عمل خوب اين نقيصه‏اى كه آن آدم در خودش مثلاً مى‏بيند و حقارتى كه شايد در خودش مى‏بيند، شما آن را رفع كنيد، اين از قرض الحسنه دادن بهتر است حسنه او قرض‏الحسنه دادن بالاتر است. دلجوئى از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال ديگر محتمل است بسيار بزرگتر باشد و شما در حالى كه آن عبادت را انجام مى‏دهيد كه متكفل شديد براى يك عبادتى كه قرض الحسنه بدهيد و صندوق را باز كنيد به روى اشخاص احتياج دار، اين مطلب، اين عبادت بزرگ را هم انجام بدهيد، اين عبادت بزرگ كه دلجوئى از يك نفر انسان، از يك نفرى كه ممكن است از خود شما شريفتر باشد و شما نمى‏دانيد، ممكن است از خود شما ايمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نيستيد، دلجوئى از او از آن كار ديگرتان، بالاتر است و اگر كسى صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پيش خدا مطرود است اين صدقه است اصلاً مطرود است. بايد انسان در فكر اين باشد كه خودش را مهذب كند، تهذيب كند خودش را. و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند باشند از صفات بد.

    با مشت گره كرده، نهضت را تا رسيدن به مطلوب حفظ نمائيد و اخيراً عرض مى‏كنم كه سستى در اين نهضت نكنيد، شما بين راه هستيد و اين راه با قدرت، با تصميم و با ارادت، با مشت محكم به پيش ببريد اين نهضت را و مادامى كه مشت شما گره كرده است آسيبى به شما نخواهد رسيد. مشت خودتان را باز نكنيد. رفتن دنبال اينكه فلان كار را كى انجام خوب مى‏دهد، كى انجام بد مى‏دهد و من چه مى‏خواستم به من نرسيد، من خانه مى‏خواستم به من نرسيده، اين مشت گره كرده را باز كردن است. مشت خودتان را پيش خداى تبارك و تعالى باز نكنيد. به همانطورى كه در اول نهضت گره كرده بوديد مشت را و هيچ اعتنا نداشتيد به اينكه به يك منصبى برسيد و جوان‏ها را زن‏ها دادند و هيچ نظرى نداشتند كه برايشان يك چيزى بشود، براى خدا بود و شما هم همه براى خدا عمل مى‏كرديد، اين را حفظش كنيد، اين مشت گره كرده را همين طور گره كرده نگه داريد و در مقابل قدرت‏هائى كه هست، از آن قدرت‏ها نترسيد، اينها قدرت‏هائى هستند كه پيش آن قدرتى كه شما اتكال به آن داريد هيچ نيست، هيچ نيست، اينهمه كوشش هم كه دارند مى‏كنند و از همه اطراف دارند كوشش‏ها مى‏كنند براى اينكه اين جمهورى اسلامى را نگذارند به محتواى حقيقى خودش برسد موفق نمى شوند، ملت ما تصميم خودش را گرفته است. اگر چهار نفر هم پيدا بشوند كه بر خلاف مسير ملت هستند اينها چيزى نيستند، اينها قابل ذكر اصلاً نيستند و با اين همتى كه ملت ما كرده است و الان هم بحمد الله محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پيروزى را انشاءالله با تمام

    صحيفه نور ج 12 صفحه 175

    حدودش، با تمام وجودش ادراك مى‏كنيم. شما بناى بر اين داشته باشيد كه اين نهضت را پيش ببريد، پيش بردن نهضت براى آن اشخاصى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند اين است كه كار كنند، از كارشان ندزدند، آنهائى هم كه در صحراها و در محل زراعت كار مى‏كنند كار كنند و ملت ما هم به اين كشاورزها كه زحمت كشيدند از قرارى كه مى‏گويند بسيار زياد امسال كار كردند لكن ممكن است نتوانند خودشان جمع بكنند يا شياطين نگذارند كه اينها جمع بكنند بايد كمك بكنند، اين نهضت بايد اينطور پيش برود. اگر شما توانستيد كه زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اينها را درست بكنيد، اين نهضت را تا يك حدودى پيش برديد. و من اميدوارم كه اين نهضت، يك نهضت نفسانى هم باشد، روحانى هم باشد و همانطورى كه كارهاى زراعى و ديگر كارها انجام مى‏گيرد مجاهده با نفس هم انجام بگيرد و همانطورى كه در اول نهضت تحول بزرگى براى ملت ما حاصل شد، اين تحول محفوظ باشد و رو به كمال برود. از هيچ بوقى نترسيد. اينها همه اين حرف‏هائى را كه آقاى كارتر مى‏فرمايند، اينها يك بوقى است، يك طبل ميان تهى است، دنيا اينها را محكوم كرده است، دنيا الان، دنياى آزاد و بيدار دنبال شماست، نهضت شما پيش دنيا معجزه است اين نهضت را با همين بعد اعجازيش حفظ كنيد و با اتكال به خداوند و وحدت كلمه پيش برويد و من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولى عصر سلام الله عليه هست. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و ملت ما را به پيش ببرد و كسانى كه با ما مخالف هستند تأديب كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1076
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 178

    تاريخ: 24/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از زحمت‏هاى طاقت فرساى شما آقايان و خواهران مطلع شدم. آنچه كه از دست من بر مى‏آيد اين است كه به شما خواهران و برادران دعا كنم اميد آن دارم كه همه در درگاه خداى تبارك و تعالى روسفيد باشيد و خدمت‏هاى شايان شما كه با رنج و با فعاليت‏هاى زياد انجام گرفته، مورد نظر خداى تبارك و تعالى و امام عصر عليه السلام باشد. آنچه كه اين زحمت‏ها و رنج‏ها را آسان مى‏كند و تسليت به انسان مى‏دهد اين است كه اينها براى خداست. آنهائى كه سال‏هاى طولانى براى خدمت به طاغوت با ملت ما آن كردند كه همه مى‏دانيد آنها زندگى‏هايشان بر فرض اينكه خيلى مرفه و طاغوتى بود لكن هم در دنيا مارك طاغوت و خيانت به جبين‏هايشان زده شد و هم در پيشگاه خدا كه مى‏روند به جزاى خودشان مى‏رسند. جزاى بعضى از اشخاص در اينجا اصلاً امكان ندارد، مثل نصيرى و امثال او كه هزاران خانه را بى‏صاحب كرده‏اند و هزاران پدر و مادر را بدون جوان.

    من اميدوارم كه اين زحمت كه جوانان مى‏كشند، نظير همان جوان‏هائى كه در صدر اسلام زحمت مى‏كشيدند كه دنبال اين نبودند از مردم اجرتى بگيرند. گاهى همين لشكرهائى كه در صدر اسلام بودند، آنقدر فقير بودند كه شبانه روز با يك خرما در حال جنگ زندگى مى‏كردند و گاهى هم از اين بدتر مى‏شد، ولى خدمت مى‏كردند براى اسلام و اسلام را عظمت و گسترش دادند و حالا نوبت ماهاست، پاسدارهاى ما و شما آقايان هم از اينكه در اينجا جبرانى نمى‏شود ابداً افسرده نباشيد، اعمالى كه براى خداست جبران ندارد جز آنچه خدا مى‏دهد. يك عمل صالحى كه براى خدا باشد همه اين دنيا هم جبران آن نيست.

    الان كشور مال خود شماهاست و آقا بالاسر نداريد. در ظرف اين پنجاه سال همه ما در اسارت بوديم و همه ديديم از اولى كه رژيم منحوس آمد روى كار، من ياد دارم كه چه تلخى‏هائى از اين رژيم به ملت شريف ما رسيده است. مأمورهاى آنوقت اصلاً از انسانيت به دور بودند، از يك حيوان جنگلى هم بدتر. در آنوقت مملكت از ما نبود فقط نوكرى در اينجا گذاشته بودند، - مثل اينكه هم اكنون يك نوكرى در عراق و يك نوكرى هم در مصر دارند - كه هر كار مى‏خواستند انجام مى‏داد و ملت ما را به فقر و فلاكت مى‏كشيد و تمام ثروت اين ملت را به جيب آمريكائى‏ها و انگليسى‏ها و ديگران مى‏ريخت.

    (امام در پايان سخنانشان از زحمات اين گروه تشكر كرده و موفقيت آنان را خواستار شدند).

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1077
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 179

    تاريخ: 25/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و مديران واحدهاى مختلف صداى جمهورى اسلامى

    راديو و تلويزيون بايد تحت نظارت سه قوه اداره بشود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مركزى كه پنجاه و چند سال است تحت سيطره يك حكومت جائر و به وسيله سازمان امنيت و امثال اينها اداره مى‏شد و افراد هم منتخب خود اينها بوده است حالا به زودى بشود كه يكدفعه برگردد به صورت اسلامى. البته من هم مى‏دانم كه خوب شده است لكن نه به آن خوبى كه اسلام مى‏خواهد و بايد به طور جدى پاكسازى بشود يعنى در مركزى كه مركز تبليغات اسلامى است و مهمترين مركز تبليغات است نبايد اشخاصى باشند كه بر خلاف مسير اسلام و از ريشه‏هاى سابق آن رژيم باشند. و راديو و تلويزيون به طورى كه در قانون اساسى‏مان هست اين بايد تحت نظارت مجلس و دولت و قواى اجرائيه، با نظارت همه اينها اداره بشود. مجلس باز راه نيفتاده است به طورى كه حالا بتواند مستقيماً در امور دخالت كند. از اين جهت يك قدرى بايد شما تأمل كنيد تا انشاءالله مجلس استقرار پيدا كند و به كار مشغول بشود و اين مركز را مجلس و ساير قوائى كه بايد اداره كنند يعنى بايد نظارت كنند، آنها نظارت كنند. و الان هم بايد اشخاصى كه متكفل هستند و خصوصاً آن كه سرپرست است بايد به خط اسلام باشد و اگر چنانچه انحرافى براى يكى از اينها يا خود سرپرست خداى نخواسته يا آنهائى كه در مراكز حساس اين مركز هستند پيدا بشود، هيچ اشكال ندارد كه بايد كنار برود و من او را كنارش مى‏كنم. لكن بايد يك قدرى باز تحمل كرد و شما هم مشغول مطالعه باشيد براى افرادى كه لايق نيستند به جاى اينها مطالعه كنيد افرادى كه لايق هستند پيدا بكنيد تا وقتى كه بناست شروع بشود به كار و بعداً شروع بشود به پاكسازى اين مركز - كه از امور لازم است - ديگر اينطور نباشد كه گفته بشود افراد متخصصى هستند كه ما نداريم به جاى او كسى بگذاريم. افرادى باشند كه به جاى اشخاصى كه اگر خداى نخواسته انحرافى دارند گذاشته بشود و انشاءالله اصلاح مى‏شود اين امور. البته انقلابى به اين بزرگى نمى‏شود كه يكدفعه متحول شود به يك جو سالم، اين بايد به تدريج اين جو سالم پيش بيايد و من اميدوارم كه با كوشش كسانى كه در اينجا هستند و اسلامى هستند و متعهد، با كوشش آنها اين اداره بشود و خوب اداره بشود و با پيدا شدن اين و تحقق مجلس شورا حتماً با نظارت مجلس و نظارت ديگران كه در قانون تعيين شده اينهمه اشكالات رفع بشود. و هيچ اشكالى نيست كه بايد اين رفع بشود و من از اولى كه اين نهضت رو به چيز شد و

    صحيفه نور ج 12 صفحه 180

    استقرارى پيدا كرد، از اول راجع به راديو و تلويزيون هميشه اين مطلب را مى‏گفتم كه اينجا بايد اصلاح بشود و با اصلاح اين، خيلى از امور اصلاح مى‏شود چنانكه با فساد اين، خيلى از امور فاسد مى‏شود. حالا هم شما كوشش كنيد كه در هر مركزى كه هستيد خدمت خودتان را به طور اسلامى انجام بدهيد و اشخاصى كه اسلامى نيستند يادداشت كنيد كه وقتى كه بنا شد انشاءالله به طور جدى عمل بشود و اشخاص نالايق كنار بروند، داشته باشيد افرادى كه به جاى آنها بگذاريد. من اميدوارم كه انشاءالله زودتر اصلاح بشود اين امور و البته يك قدرى هم صبر لازم است در امور و همچو نيست كه فقط در راديو و تلويزيون اينطور باشد، همه نهادها يك همچو آشفتگى‏هائى الان در آن هست كه بايد با تدريج درست بشود و من اميدوارم كه انشاءالله به تدريج اين امور همه درست بشود و مطابق دلخواه اسلام و احكام اسلامى باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد شما و اين خدمتى است كه يك خدمت ارجمندى است كه بايد همه بكنيد و انشاءالله آنجا را تصفيه كنيد به طورى كه يك بنگاه اسلامى بشود به همين معنا.

    (آنگاه يكى از مسؤولين در مورد پخش سرودهائى كه از صدا و سيماى جمهورى اسلامى پخش مى‏شود نظر حضرت امام خمينى را جويا شد. امام در پاسخ فرمودند:)

    اين جور سرودهائى كه مهيج است و سرودهائى كه مفيد است، اشكال ندارد. از جمله سرودى كه درباره آقاى مطهرى ساخته شده است اشكالى ندارد.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1078
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 181

    تاريخ: 26/3/59

    پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار (سوم شعبان)

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    روز مبارك سوم شعبان المعظم، روز پاسدار است و روز تحقق پاسدارى از اسلام، از حقيقت، از مكتب الهى، روز تولد بزرگ پاسدارى كه با خون خود و فرزندان و اصحابش مكتب را زنده كرد، مكتبى كه مى‏رفت با كجروى‏هاى تفاله جاهليت و برنامه هاى حساب شده احياى ملى گرايى و عروبت با شعار لا خبر جاء و لا وحى نزل محو و نابود شود و از حكومت عدل اسلامى يك رژيم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا كشاند كه ناگهان شخصيت عظيمى كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل محمد مصطفى و سيد اولياء على مرتضى تربيت و در دامن صديقه طاهره بزرگ شده بود قيام كرد و با فداكارى بى‏نظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را بوجود آورد كه كاخ ستمكاران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد. سلام و صلوات خداوند بر روان پاك آن حضرت و خاندان و اصحابش كه ما را ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت فرمود. حال اى ملت اسلام و امت محمد! بر ماست كه از امام بزرگمان پيروى كنيم و با فداكارى از انقلاب اسلامى پاسدارى كنيم و براى ادامه اين مكتب عزيز كه رهائى مستضعفان جهان و سركوبى مستكبران است، از هواهاى نفسانيه كه ميراث شيطان است بر حذر باشيم و توطئه دشمنان كشور اسلام را كه ايجاد يأس و سستى است، در نطفه خفه كنيم. و اى پاسداران عزيز! كه از متن ملت مسلمان متعهد بپا خاسته ايد و از انقلاب اسلامى و نهضت مقدس پاسدارى كرديد و با فداكارى و خون پاك برادران جانباز مجاهد خود، انقلاب را به ثمر رسانديد و با همت بزرگ خود و ملت غيور و قواى نظامى و انتظامى متعهد، ايران عزيز را از لوث رژيم منحط شاهنشاهى پاك و دست جنايتكار اجانب را از كشور اسلامى قطع كرديد، بهوش باشيد كه دشمن در كمين است و طرفداران شيطان بزرگ و رژيم غاصب، دست‏اندر كار توطئه.

    اينجانب در روز ولادت سيد شهيدان و پاسدار عظيم الشان اسلام و حضور شهداى انقلاب تذكراتى مى‏دهم، باشد كه گوشه‏اى از تكليف اسلامى خود را ادا نموده و به شما خيانت نكرده باشم:

    1- ممكن است در بين شما پاسداران عزيز در سرتاسر كشور، افرادى خيانتكار نفوذ كرده باشند و با كشيدن بعضى از جوانان پاكدل متعهد، به انحراف از قبيل سرپيچى از احكام دادگاه‏هاى انقلاب و عدم رعايت انضباط و مقررات و اقدام به مصادره اموال و بازداشت اشخاص بدون مجوز

    صحيفه نور ج 12 صفحه 182

    قانونى، شما را در بين ملت به غير از آنچه هستيد جلوه دهند و زحمات طاقت فرساى شما عزيزان را در پيشگاه ملت هدر دهند و بايد بداند اشخاصى كه دعوت به هرج و مرج مى‏كنند، دشمنان شما و انقلاب اسلامى هستند و در صورتى كه به چنين اشخاصى برخورديد، به دادگاه‏ها معرفى نمائيد تا با موازين اسلامى و قانونى آنان را مجازات كنند.

    2- لازم است از فرماندهان خود اطاعت كنيد كه عدم مراعات انضباط سربازى و پاسدارى موجب تضعيف قواى مسلح است و كسانى كه شما را به اين نحو اعمال دعوت مى‏كنند در صدد تضعيف شما هستند و اگر آگاهانه عمل كنند، از دشمنان انقلاب و اسلام هستند و لازم است آنان را معرفى نمائيد تا قاطعانه با آنان برخورد شود.

    3- مراعات هماهنگى با ساير قواى نظامى و انتظامى و ارگان دولتى، از وظايف حتمى شما پاسداران محترم و ساير قواى مسلح است و اطاعت از فرمانده كل قوا كه نماينده اينجانب است، از وظايف شرعى و اسلامى شما و همه قواى مسلح است.

    4- من مى‏دانم كه شما عزيزانم از طبقه محروم و حقوق شما ناچيز است، ناچار شما دلاوران كه خود را به آب و آتش زديد و انقلاب را پيروز كرديد و ادامه داديد، براى دريافت حقوق و رسيدن به زرق و برق دنيا نبود و اكنون نيز نيست و براى خداوند و در خدمت اسلام بوده و هست، توجه به وضع سربازان صدر اسلام كه گاهى با يك دانه خرما روز خود را به سر مى‏بردند و با دشمن به جنگ بر مى‏خاستند و اجر خود را از خداى تعالى مى‏خواستند، همه سختى‏ها را جبران مى‏كند.

    5 - آقاى رئيس جمهور و دولت، لازم است در تقويت قواى مسلح خصوصاً پاسداران انقلاب، كوشش كنند و نقيصه و كمبود آنان را جبران نمايند و شوراى انقلاب و پس از آن مجلس شوراى اسلام بودجه نيروهاى مسلح خصوصاً پاسداران را به طور شايسته تصويب، كه تقويت اينان حافظ استقلال كشور و ادامه نهضت است. 6- كميته‏ها تا موقعى كه محل احتياج هستند و ضرورت اقتضا مى‏كند بايد باشند ولى تصفيه آنها لازم است و كسانى كه بر خلاف مقررات اسلامى عمل مى‏كنند بايد اخراج شوند.

    7- اينجانب همانطور كه در ارتش بعضى از آقايان را منصوب نموده‏ام تا گزارشاتى از ارتش در سراسر كشور تهيه و هر هفته اينجانب را از آنچه در آنجا مى‏گذرد مطلع سازند، در سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى هم اشخاصى را تعيين خواهم كرد تا با اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول ارتش و اين ارگان‏ها، دست به تشكيل سازمان بررسى نيروهاى نظامى و انتظامى زده و بر تمام اين نهادها نظارت نموده و گزارشات جامعى تهيه و اينجانب را نيز آگاه گردانند. و من اميدوارم كه تمام قواى مسلح كه امروز در خدمت اسلام هستند هماهنگ و همصدا در حراست از كشور عزيز و اسلام بزرگ كوشش كنند و با پشتوانه ملت از هيچ آسيبى نهراسند.

    8- من از همه ارگان‏هاى دولتى و ملى و همه گروه‏ها مى‏خواهم كه از گروه گرائى و دسته‏بندى و فرصت‏طلبى و هواهاى نفسانى احتراز كنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار

    صحيفه نور ج 12 صفحه 183

    دهند و از راهى كه ملت مى‏رود منحرف نشوند و خداوند عالم را حاضر و ناظر ببينند و از اختلاف و نفاق دست بردارند و مصالح كشور را بر مصلحت خويش مقدم دارند و در صدد تضعيف يكديگر بر نيايند و با ملت رزمنده به پيش روند كه خدا با آنان است و پيروزى نهائى نصيب آنان است. خداوند قادر، حافظ همگان باد. درود خدا و بندگان صالحش بر روان شهداى انقلاب. و اخيراً لازم است تذكرى كه همگان بدان آگاهى دارند بدهم و آن لزوم تقدير از شهداى انقلاب و خانواده آنان و معلولين و مصدومين مى‏باشد و لازم است عموم دستگاه اجرائى امورى را كه مربوط به شهدا و خانواده آنان و معلولين و مصدومين است با كمال سرعت عمل نموده و تسهيلات لازم را در مورد آنان معمول دارند كه اينان بر ما و ملت شريف حق بسيار بزرگى دارند و اگر معلوم شود كه كسانى در بعضى از ادارات و وزارتخانه‏ها براى اجراى امور شهداى انقلاب و خانواده آنها اشكالتراشى مى‏كنند، به عنوان ضد انقلاب بايد مورد تعقيب واقع شوند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور عزيز را خواستارم.

    و السلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1079
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 184

    تاريخ: 27/3/59

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين امام كاشانى

    بسم الله االرحمن الرحيم

    جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد امامى كاشانى دامت افاضاته

    جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در شهربانى منصوب مى‏شويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و هياتى از اعضاى مسلمان متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و و سپاه پاسداران مى‏گذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1080
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 185

    تاريخ: 27/3/59

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شيرازى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالحسن شيرازى دامت افاضاته

    بدينوسيله جنابعالى به سمت امام جمعه در شهر مقدس مشهد منصوب مى‏شويد كه انشاءالله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى اهالى محترم را به وظايف مهم اسلامى و انقلاب كه در اين برهه از زمان دارند آشنا ساخته و در حفظ اتحاد و همبستگى آنان بكوشيد. بديهى است اهالى محترم ايدهم الله تعالى نيز فرصت را مغتنم شمرده در انجام هر چه باشكوهتر نماز جمعه همكارى لازمه را خواهند نمود.

    از خداى تعالى توفيق همگان را مسئلت دارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 108 از 208 نخستنخست ... 85898104105106107108109110111112118158 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/