صفحه 10 از 12 نخستنخست ... 6789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 117

موضوع: مطالب جالب و داستان های طنز آمیز

  1. #91
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سرعت يعني اين





    سه تا پسر درباره پدرهايشان لاف مي زدند:
    اولي گفت: «پدر من سريعترين دونده است. اون مي تونه يك تير رو با تيركمون پرتاب كنه و بعد از شروع به دويدن، از تير جلو بزنه.»
    دومي گفت: «تو به اين ميگي سرعت؟ پدر من شكارچيه. اون شليك ميكنه و زودتر از گلوله به شكار ميرسه.»
    سومي سرشو تكون داد و گفت: «شما دو تا هيچي راجع به سريع بودن نمي دونيد. پدر من كارمند دولتي است. اون كارشو ساعت 4:30 تعطيل ميكنه و 3:45 تو خونه است!»

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #92
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    طرحی نو در اندازیم !!!


    66w2yaf



    عجب کنه­ای این آنجلینا، این چند روزه یه آبرویی از من ساده دل برده که بیا وببین. هر جور کاری رو برای برگردوندن من به سر زندگی انجام داده. و حالا که می بینه من زیربار نمی­رم کارش به خون وخون ریزی کشیده. واسه همین هم من مجبور بودم یه مدتی زیاد آفتابی نشم تا آب­ها از آسیاب بیفته. الانم که می­بینید از مخفی­گاهم بیرون اومدم یواشکی اومدم
    بگذریم از این حرف ها؛ بریم سر آموزش خودمون:
    خلاقیت یکی از پایه­­های موفقیت در زندگیه. کسایی مثل من که می­خوان بدون داشتن پشتوانه­هایی مثل پول و پارتی پیشرفت کنن ودر ضمن از راه راست هم خارج نشن؛ می تونن از این خصوصیت استفاده کنن. داشتن خلاقیت در هرکاری مستلزم اینه که به اون کار عشق بورزیم، اگه ما از انجام کاری لذت نبریم نمی تونیم در انجام اون کار نوآوری ایجاد کنیم.
    مردم آزاری هم از این قاعده مستثنی نیست.
    وقتی که یه مردم آزاری رو دوبار رو یه نفر انجام بدی مزه ی بار اولش رو هم از بین بردی. به قول مادربزرگ رامونا:«یه شوخی بار اولش جالبه، بار دوم بی مزه می شه؛ بار سوم از ........ سر غذا هم بدتره» به جای این که یه شوخی رو چند بار اجرا کنید بشینید یه ذره فکر کنید طرح­های جدید بریزید کارهایی بکنید که قبلا کسی اون­ها رو انجام نداده این جوریه که لذت ناب مردم آزاری رو می چشید.
    خلاقیت در مردم آزاری فایده­های زیادی داره مثلا بعضی­ها این جورین که وقتی یه بار مورد مردم آزاری شما قرار گرفتن همون موقع کاری نمی کنن میرن میشینن یه گوشه فکر می کنن اگه دفعه دیگه شما همون کار رو باهاشون کردید چی جوابتون رو بدن ولی موقعی که دفعه بعد روش­تون رو تغییر بدید عکس­العمل اون یا سکوت خواهد بود یا حرفی که بیشتر موجب ضایع شدنش بشه.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #93
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عشق و دیوانگی
    در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود

    برای نخستین بار فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند خسته و كسل چون بیكار بودند
    روزی همه فضائل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و كسل تر از همیشه
    ناگهان ، ذكاوت ایستاد و گفت بیایید یك بازی بكنیم مثلا غایم باشك

    همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم میگذارم من چشم میگذارم
    و از آنجائیكه هیچكس نمی خواست بدنبال دیوانگی بگردد همه قبول كردنند او چشم بگذارد و بدنبال آنها بگردد

    دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع كرد به شمردن یك…..دو…..سه…..
    همه رفتند جایی پنهان شوند

    لطافت خود را به شاخ ماه آویزان كرد

    خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد

    اصالت در میان ابرها پنهان شد

    هوس به مركز زمین رفت

    دروغ گفت زیر سنگی پنهان میشوم اما به ته دریاچه رفت

    طمع داخل كیسه ای رفت كه خودش دوخته بود

    و دیوانگی مشغول شمردن بود هفتادو نه ….. هشتاد ……هشتادو یك…..
    همه پنهان شده بودند بجز عشق كه همواره مردد است و نمی توانست تصمیم بگیرد كه جای تعجب ندارد همه میدانیم پنهان كردن عشق مشكل است

    و در همین حال دیوانگی به پایان شمارش میرسید نودو پنج…. نود و شش …. نود و هفت…..
    درست وقتی دیوانگی به صد رسید

    عشق پرید و در بین یك بوته گل رز پنهان شد

    دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام

    دیوانگی برگشت و اولین كسی را كه پیدا كرد تنیلی بود زیرا تنبلی بخاطر تنبل بودنش جایی پنهان نشده بود

    و لطافت را یافت كه به شاخ ماه آویزان بود

    دروغ ته دریاچه ، هوس در مركز زمین ، یكی یكی همه را پیدا كرد بجز عشق

    نا امید و نا توان از یافتن عشق

    حسادت در گوشهای دیوانگی زمزمه كرد تو فقط باید عشق را پیدا كنی و او پشت بوته گل رز است

    دیوانگی شاخه چنگك مانندی را از درخت كند و با شدت و هیجان زیاد آنرا در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صدای ناله ای متوقف شد

    عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون پیدا بودند ، شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند طوری كه او را كور كرده بودند
    دیوانگی گفت من چه كردم من چه كردم ، چگونه میتوانم ترا معالجه كنم
    و عشق پاسخ داد تو
    نمی توانی مرا معالجه كنی اما اگر میخواهی كاری بكنی ، راهنمای من شو

    و اینگونه بود كه از آن روز عشق كور است و دیوانگی همواره در كنار اوست0

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #94
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تساوي !
    معلم پاي تخته داد مي زد
    صورتش از خشم گلگون بود
    و دستهايش به زير پوششي از گرد پنهان ولي آخر كلاسي ها
    لواشك بين هم تقسيم مي كردند
    يكي در گوشة ديگر جوانان را ورق مي زد
    دلم می سوخت به حال او که بي خود هاي و هوي مي كرد
    و با آن شور بی پایان
    تساويهاي جبري را نشان مي داد
    خطی خوانا به روي تخته ای كز ظلمتی تاریک چو قلب ظالمان و چهرة زندانيان تاريك وغمگين بود
    تساوي را چنین بنوشت و بانگ سر داد
    " يك با یک برابر است"
    از ميان جمع شاگردان يك نفر برخاست هميشه يك نفر بايد به پا خيزد،
    به آرامي سخن سرداد
    تساوي اشتباهِ فاحش و محض است نگاه بچه ها ناگه به سويي خيره شد
    معلم
    مات بر جا ماند
    و او پرسيد
    گر يك فرد انسان واحد يك بود آيا باز هم
    يك با یک برابر بود ؟
    سكوت مدهشي بود و سؤالي سخت
    معلم خشمگين فرياد زد، آري !
    برابر بود
    صدايش قلب ها را لحظه اي لرزاند و او با پوزخندي گفت:
    اگر يك فرد انسان واحد يك بود
    آنكه زور زر به دامن داشت بالا بود
    و آن كه قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت
    پايين بود
    ااگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن كه صورت نقره گون
    چون قرص مَه مي داشت
    بالا بود
    و آن سيه چرده كه مي ناليد
    پايين بود.

    اگر يك فرد انسان واحد يك بود ،
    اين تساوي زير و رو مي شد .
    حال مي پرسم يك اگر با یک برابر بود
    نان و مال مفت خواران
    از كجا آماده مي گرديد؟
    يا چه كس ديوار چين ها را بنا مي كرد ؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
    يا چه كس آزادگان را در قفس مي كرد؟
    يك اگر با يك برابر بود
    پس كه پشتش زير بار فقر خم مي شد؟
    يا كه زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
    معلم ناله آسا گفت : بچه ها در جزوه هاي خويش بنويسيد
    يك با يك برابر نيست ....
    (خسرو گلسرخی )

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #95
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مفهوم شعرهای ساسی مانکن.قشنگه بخونید

    بَلا مَلا بَلا,بَلا مَلا/برات می خرم طَلا مَلا
    در مصراع اول ,ترانه سرا با زیرکی از شیطون بلا ها می خواهد که به اغتشاشات ادامه بدهند,دقت کنید به عبارت((بلا ملا بلا,بلا ملا)) که به صورت نا محسوسیاین مفهوم را منتقل می کند ...در مصراع دوم ترانه سرا اشاره می کند که اغتشاشگران اصلی از لحاظ مالی وابسته به باندهای قدرت و ثروت هستند و از جوانان اغفال شده با طلا و پسته حمایت به عمل می آورند.
    (سهروردی –جنب خیابان آپادانا در کتاب ((المعجزه فی الهزاره الثالث)) می نویسد منظور از مَلا همان پسته است که در باند های ثروت به وفور یافت می شود.
    .
    وای همونی که خیلی نایسه / عمرا سر کوچه وایسه / حالا راه میره آسه آسه / بگو ببینم قبوله
    ترانه سرا در این قسمت سعی بر این دارد که اغتشاشگران را از سر کوچه ایستادن بر حذر دارد و به راه رفتن آسه آسه تشویق و ترغیب کنند.( نا گفته پیداست که این حرکتی است که بعضی از اصلاح طلبان مزدور...مردم را تشویق به آن می کردندویهنی راهپیمایی آرام و مسالمت آمیز)
    .
    لیدیز اند جنتلکن ...یکیتون به من سریع بگه که این خانومه که با ما جوره / یه نموره از ما دوره /...این جوره / بگو ببینم قبوله؟
    ترانه سرا در این بیت به خانم هیلاری کلینتون اشاره می کند و از حمایت مداخله جویانه او خبر می دهد بدین شکل که می گوید آن خانمی که با ما (یعنی اغتشاشگران ) جوره و یه نموره از ما دوره !
    پر واضح است که این دور بودن از بعد مسافت است و از بعد عقیدتی ...اصلاح طلبان فاصله ای با دشمنان ملت...مثل هیلاری کلینتون ندارند.
    .
    یه بار بوش زنگ زد و گفت این خانومه که خیلی هیلاریه/ از جنیفر لوپز ما خشن تره / نیناش ناش هم بلده؟
    شاید قبل از شنیدن این قسمت...تحلیل های نگارنده را نپذیرفته بودید...اما اینجا به صحت و سقم ماجرا پی می برید.
    همه چیز در کلمات ترانه مشخص است.
    فقط شما را دعوت می کنم به دقت در به کارگیری نام جورج بوش , اشاره به جورج بوش رییس جمهور سابق آمریکا نشان می دهد که حرکت اصلاح طلبان از مدت ها قبل برنامه ریزی شده بود.
    حتی قبل از باراک اوباما.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #96
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فروش ویژه سریال امپراطور گازها(جومونگ ۴) در ۱۸ دی وی دی فقط ۱۸۰۰۰ تومان
    ارسال به تمام نقاط جهان با پست پستاز
    هزینه ارسال ۵۵۰۰ تومان می باشد
    ارسال در افغانستان رایگان است


    نام فارسی : امپراطور گازها ، جومانگ چهار ، جومونگ ۴

    کشور : کره پاستوریزه

    سال : ۲۰۰۹


    ژانر: رزمی کمدی/ترسناک/تهوه آور/مستند/حیات وحش/دوربین مخفی


    ۱۲۵ قسمت کامل هر قسمت ۲:۳۰ و کیفیت فوق العاده بالا + موسیقی سریال


    زیرنویس : فارسی / هندی / عربی / ترکی / افغانی


    فرمت : قابل پخش بر روی رادیو مایکروفر پلی استیشن سگا و آتاری با کیفیت عالی و دوبله فارسی / هندی / عربی / ترکی / افغانی



    شرح خلاصه سریال امپراطور گازها:

    امپراطوری گازها شرح حال پسر ساسو نویره جومونگ می باشد… بله سریال امپراطور گازها سرگذشت سه نسل بعدی جومونگ یعنی نویره جومونگ بزرگه ، در این داستان نویره جومونگ که نقش آن را خود جومونگ بازی میکند از ارث پدری خود که از پدر بزرگ پدرش به او رسیده یک کوه نمک را در کره خریداری میکند و در آن مشغول به کشف و استخراج نمک میشود او مردی قوی زیبا دانشمند حکیم علیم دانا متفکر فرزانه و نخبه است که خاصیت ضد ضربه دارد و هیچوقت نمیمیرد هرچند بعضی اوقات اوضاع بر وقف مرادش نیست اما هیچوقت شکست نمی خورد و همیشه برنده میدان است



    داستان کلی سریال :نویره جومونگ با تلاش های زیادی که انجام میدهد موفق به غنی سازی نمک در کره میشود اما در این راه مشکلات زیادی بر سر راه او قرار میگیرد زیرا تا آن زمان این فناوری فقط در دست عده محدودی از کشورهای غربی بوده و آنها با اینکه یک کشور شرقی آن هم کره صاحب این فن آوری شود به شدت مخالف بودند
    نویره جومونک پس از گذر از مشکلات فراوان و نبرد با زورگویی های غرب و علارقم تحریم هایی که برای او در نظر گرفتند نمک ید دار تولید میکند
    البته این ماجراها چند سال طول میکشد و نویره جومونگ در طی این سالها چندبار عاشق چند نفر میشود چندبار هم به زندان میفتد و چندبار هم از بویو اخراج میشود اما از آنجا که همیشه حق با اوست و او همیشه موفق میشود از سد همه مشکلات بگذرد همه این مساوئل را پشت سر میگذارد و در نهایت با نویره یانگوم وصلت میکند
    نویره یانگوم هم نیز داستانهایی دارد که ما آن را موازات با داستان اصلی مشاهده میکنیم او آشپز بی نظیر و دکتر داروهان گیاهی و جراح فوق تخصص مغز و اعصاب و قلب و عروق است که در کنار این تخصص ها چند مدرک معتبر از چنر دانشگاه معتبر را نیز اخذ کرده او نیز همچون نویره جومونگ همیشه در سختی و تنگناه قرار میگیرد اما همیشه بخوبی از پس مشکلات بر می آید و همیشه تا مرز فلاکت و شکست میرود اما در نهایت پیروز و سربلند میشود


    شامل ۱۸ دی وی دی قابل پخش بر رویری رادیو،مایکروفر ،پلی استیشن ،سگا و آتاری با کیفیت عالی و زیرنویس فارسی / هندی / عربی / ترکی / افغانی


    بازیگران اصلی:
    سونگ ایل گوک در نقش شاهزاده بونگ سونگ
    چوئه جونگ وُن در نقش یانوگوم
    باک گون هیونگ در نقش ریس آژانس غنی سازی نمک

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #97
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !

    از اونجا مونده، از اينجا رونده !

    از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !

    از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !

    از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !

    آنقدر مار خورده تا افعي شده !

    آن ممه را لولو برد !

    آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟

    آواز دهل شنيده از دور خوشه !

    اجاره نشين خوش نشينه !

    ارزان خري، انبان خري !

    آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد !

    آنانكه غني ترند، محتاج ترند !

    آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .

    آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟!

    آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه !

    آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه !

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #98
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    باشگاه بدن سازی ابرام سر شانه

    اگر اندازه دور بازوی شما ، برابر با اندازه دور ران پای مورچه است ...
    اگر آنقدر لاغر و سبکید که بادهای پاییزی به راحتی ، قادر به معلق کردن شما در هوا می باشند ...
    اگر هرکس که شما را از بغل نگاه می کند ، با مانیتور lcd اشتباهتان می گیرد ...
    اگر برای پیدا کردن پیراهن سایز زیر small که برایتان گشاد نباشد با مشکل مواجه می شوید ...
    اگر مردم در ایستگاه اتوبوس شما را با میله تابلوی ایستگاه و در خود اتوبوس با میله های تعبیه شده برای گرفتن دست ، اشتباه می گیرند ...
    اگر به راحتی قادرید که از لای میله های حفاظ پنجره خانه تان ، وارد آن شوید ...
    اگر برای ثابت ماندن در جای اولیه و نیفتادن شلوارتان ، همیشه مجبورید با یک دست آنرا بچسپید و یا از طناب و کش برای ثابت نگه داشتن آن کمک بگیرید ...
    اگر بدن شما متشکل از چهار عدد استخوان و یک روکش پوستی است ...
    اگر می خواهید ، هرکسی که شما را می بیند با عدد ? اشتباه بگیردتان ...
    اگر می خواهید ، فاصله بین پوست و استخوان خود را با ماهیچه پوشش دهید ...
    اگر می خواهید قطر گردنتان از اندازه سرتان بیشتر باشد ...
    اگر می خواهید ، وقتی در تابستان ، تی شرت برادر کوچکتان را می پوشید و در خیابان قدم می زنید ، تمام سرها به سمت شما بچرخند و ملت با حسرت به همدیگر بگویند : اووووووووووه ! یَره ! بدنشو نیگا ، کاش بدن منم اینجوری بود !
    اگر می خواهید که امسال در مسابقات مردان آهنین ، حَلبین ، آلومینیومین و ... شما با افتخار بر سکوی قهرمانی بایستید و مدال آب طلا ! را بر گردن بیاویزید ...
    اگر می خواهید ، زمانیکه اتومبیلتان پنچر می شود ، بجای استفاده از جک ، با یک دستتان آنرا بلند کنید و با دست دیگرتان چرخ را تعویض نمایید ...
    اگر از پول زور دادن به زورگیرهای محله به تنگ آمده اید و می خواهید که خودتان گُنده لات محل شوید ...
    اگر می خواهید که بجای انعام و شیرینی بچه ها و پول های کلان دیگری که هرسال موقع اسباب کشی مجبورید به چندین کارگر بدهید ، خودتان یکنفری تمام اثاثیه منزل را جا به جا کنید ...
    اگر می خواهید که فرزندانتان شما را به مانند داداش کاییکو ، ملوان زبل ، هرکولس ، هالک و ... دوست داشته باشند ...
    اگر می خواهید ، جاده صاف بدن خود را پر از دست انداز و سرعت گیرهای ماهیچه ای کنید ...
    و اگر نمی خواهید که مردم بیش از این در کوچه و خیابان شما را با اسامی نامربوطی همچون : سوخول ، ماکارونی نپخته ، لاغر مردنی ، خیار ، اسکلت ، مارمولک ، لوله پولیکا ، لیسک ، میخ ، تار عنکبوت ، سیخ کبریت ، نی قلیون ، صدا بزنند ...
    لحظه ای درنگ نکنید و از همین امروز اقدام به ثبت نام خود در باشگاه ما نمایید .
    باشگاه بدن نما ، با بهره گیری از اساتید و مربیان صاحب نام پرورش اندام و قهرمانان مدال آور در سطح مسابقات قویترین مردان محله ، و با دارا بودن انواع دستگاه ها و وسایل مجهز بدنسازی ( بادی بیلدینگ )، پرورش اندام ، پاور لیفتینگ ، باسکول جهت وزن کشی و یک عالمه وسایل دیگر سالم و در حد نو ! عضله و ماهیچه را با بدن شما آشتی خواهد داد .
    باشگاه بدن نما ، ارائه دهنده انواع پروتئین ها ، مکمل های غذایی ، هورمون ها ، مواد نیروزا و ... در اشکال : پودر ، قرص ، شربت و آمپول ، برای ورزشکاران کم صبری که می خواهند یک شبه ره صد ساله را بروند و هرچه زودتر ، به بار نشستن عضلاتشان را ببینند ، با کمترین عوارض جانبی از قبیل : ریزش مو ، جوش صورت ، نازایی و ... با علامت استاندارد سیروس بدن با درپوش اطمینان و برچسب شب رنگیه هالوگرام .
    با ?? درصد تخفیف جهت قهرمانان جهان !
    با هر عدد ایران چک ?????? ریالی ، ما یک عدد ماهیچه به بدن شما اهدا خواهیم کرد ( تعیین جای ماهیچه ، بر عهده مشتری است ) !
    هرچقدر که پول بیشتری بدهید ، صاحب عضلات و ماهیچه های بیشتری خواهید شد ( بدون هیچگونه محدودیت و سهمیه بندی و بدون نیاز به کارت ماهیچه ) !
    با حضور دائمی آقایان : آرنولد شوارتزنگر ، دوریان یتس ، لاری اسکات ، رونی کولمن ، علی تبریزی ، شهریار کمالی ، سامان سرابی و چندی دیگر از قهرمانان پرورش اندام آسیا ، جهان و مستر المپیا در باشگاه بدن نما ( البته فعلا از پوستر این عزیزان بر روی دیوارهای باشگاه ، بهره خواهیم برد ) !!!
    با مدیریت : ابرام سرشانه ، غلام پشت بازو ، سیا کول و کامی کاییکو
    در ضمن باشگاه بدن نما ، افتخار دارد که به اطلاع تمامی بانوان محترم محله برساند که این باشگاه در شیفت صبح ، با مدیریت و مربی گری سرکار خانوم نازی باربی ، آماده ثبت نام از بانوان محترم در رشته های مختلف از جمله :
    انواع ورزش های هوازی ( ایروبیک ) ، استپ ، یوگا ، بدنسازی ، فول کونتاکت ، کیک بوکسینگ ، کیوکوشین کاراته ، کشتی کج ، بوکس ، دفاع شخصی ، مبارزه تن به تن با شوهر ، پرتاب ساتور از آشپزخانه ، جویدن خرخره ، درآوردن چشم ، ضربه فنی سرعتی ، کف گرگی عشقولانه ، پول زور گیری از شوهر ، قرار دادن شوهر در مایکروویو ، پرتاپ سماور آب جوش و ...می باشد !
    ساعات کار باشگاه :
    صبح خیلی زود ، مخصوص بانوان : از ??صبح ! الی ??
    بعد از ظهر ، مخصوص آقایان ( با توجه به شغل تمام وقت آنها ! ) : از ?? شب الی ??
    تلفن های تماس :
    تلفن ثابت : با پرداخت به موقع شهریه ، ما را در خریدن یک خط تلفن ثابت ، یاری بفرمایید !
    تلفن همراه : با پرداخت به موقع شهریه ، ما را در خریدن شارژ برای سیم کارت اعتباریمان یاری بفرمایید.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #99
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یک تست هوش جالب

    تا سوأل هست. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی.
    آماده اید؟


    سوأل اول :
    فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    پاسخ:
    اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.
    سعی کن تو سوأل دوم بهتر جواب بدهید
    برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی.



    سوأل دوم:
    اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    جواب:

    اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟)
    شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟




    سوأل سوم:

    ریاضیات فریبنده!!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید. عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید. 1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    جواب :
    به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.
    باور ندارید؟ با ماشین حساب حساب کنید.


    مشخصاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!
    پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono.
    اسم پنجمی چیه؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    جواب: Nunu؟
    نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.
    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #100
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    موضوع انشا: «ازدواج را توصیف كنید»
    پیش بابایی می روم و از او می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم
    را محكم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی كنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: «خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!»، در حالی كه در چشمهایم اشك جمع شده است می گویم: «بابایی بهتر نیست اول دلیل سوالم رو بپرسید و بعد بكشید؟!»، بابایی با چشمانی غضب آلوده می گوید: «نخیر! از اونجایی كه من سلطان خانه هستم و توی یكی از داستان ها شنیدم سلطان جنگل هم همین كار رو می كرد و ابتدا می كشید و سپس تحقیقات می كرد، در نتیجه من همین روال را ادامه خواهم ...» بابایی همانطور كه داشت حرف می زد یك دفعه بیهوش روی زمین افتاد، باز هم مامانی با ملاقه سر بابا رو مورد هدف قرار داده بود، این روزها مامان به خاطر تمرین های مستمرش در روزهای آمادگی اش به سر می بره و قدرت ضربه و هدفگیری اش خیلی خوب شده، ملاقه با آنچنان سرعتی به سر بابایی اصابت كرد كه با چشم مسلح هم دیده نمی شد.
    مامانی گفت: «در مورد چی صحبت می كردین كه باز بابات جو گیر شده بود و می گفت سلطان خونه است؟!»، و من جواب دادم: «در مورد ازدواج»، مامانی اخمهاش توی همدیگه رفت و ماهیتابه رو برداشت و به سمت بابایی كه كم كم داشت بهوش می یومد قدم برداشت، مامانی همونطور كه به سمت بابایی می یومد گفت: «حالا می خوای سر من هوو بیاری؟! داری بچه رو از همین الان قانع می كنی كه یه دونه مامان كافی نیست؟! می دونم چكارت كنم!»، مامانی این جمله رو گفت و محكم با ماهیتابه به سر بابایی زد و بابایی دوباره بیهوش شد.
    بعد از بیهوش شدن بابایی، مامان ازم خواست كل جریان رو براش توضیح بدم، منهم گفتم كه موضوع انشا این هفته مون اینه كه «ازدواج را توصیف كنید.»، بابایی كه تازه بهوش اومده بود گفت: «خب خانم! اول تحقیق كن، بعد مجازات كن! كله ام داغون شد!»، و مامانی هم گفت: «منم مثل خودت و اون آقا شیره عمل می كنم، عیبی داره؟!»، بابایی به ماهیتابه كه هنوز توی دستای مامانی بود نگاهی كرد و گفت: «نه! حق با شماست!»، مامانی گفت: «توی انشات بنویس همه ی مردها سر و ته یه كرباس هستند!»
    بابابزرگ كه گوشه ی اتاق نشسته بود و داشت با كانالهای ماهواره ور می رفت و هی شبكه عوض می كرد متوجه صحبت های ما شد و گفت: «نوه ی گلم! بیا پیش خودم برات انشا بگم!»، مامانی هم گفت: «آره برو پیش بابابزرگت، با هشت ازدواج موفق و دوازده ازدواج ناموفقی كه داشته می تونه توضیحات خوبی برات در مورد ازدواج بگه!»
    پیش بابابزرگ می روم و بابابزرگ می گوید: «ازواج خیلی چیز خوبی است، و انسان باید ازدواج كند ... راستی خانم معلمتون ازدواج كرده؟ چند سالشه؟ خوشـ ...»، بابابزرگ حرفهایش تمام نشده بود كه این بار ملاقه ای از طرف مامان بزرگ به سمت بابابزرگ پرتاب شد، البته چون مامان بزرگ هدفگیری اش مثل مامانی خوب نیست ملاقه به سر من اصابت كرد.
    به حالت قهر دفترم رو جمع می كنم و پیش خواهر می روم، نمی دانم چرا با گفتن موضوع انشا در چشمانم خواهرم اشك جمع می شود، و وقتی دلیل اشك های خواهر رو می پرسم می گوید: «كمی خس و خاشاك رفت توی چشمم!»، البته من هر چی دور و برم رو نگاه می كنم نشانی از گرد و خاك نمی بینم، به خواهر می گویم: «تو در مورد ازدواج چی می دونی؟» و خواهرم باز اشك می ریزد.
    ما از این انشا نتیجه می گیریم بحث در مورد ازدواج خیلی خطرناك است زیرا امكان دارد ملاقه یا ماهیتابه به سرمان اصابت كند، این بود انشای من، با تشكر از اهالی خانه كه در نوشتن این انشا به من كمك كردند!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 10 از 12 نخستنخست ... 6789101112 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/