صفحه 10 از 14 نخستنخست ... 67891011121314 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 140

موضوع: .:: اشعار و زندگینامه زنده یاد حسین پناهی ::.

  1. #91
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شعر مادر بزرگ


    مادر بزرگ

    گم کرده ام در هیاهوی شهر

    آن نظر بند سبز را

    که در کودکی بسته بودی به بازوی من

    در اولین حمله ی ناگهانی تاتار عشق

    خُمره ی دلم

    بر ایوان سنگ و سنگ شکست

    دستم به دست دوست ماند

    پایم به پای راه رفت

    من چشم خورده ام

    من چشم خورده ام

    من تکه تکه از دست رفتم

    در روز روز زندگانیم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #92
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شعر بهانه

    بی تو

    نه بوی خاک نجاتم داد

    نه شمارش ستاره ها تسکینم

    چرا صدایم کردی؟

    چرا؟

    سراسیمه و مشتاق

    سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی

    نشان به آن نشان

    که دوهزار سال از میلاد مسیح می گذشت

    و عصر

    عصر والیوم بود

    و فلسفه بود

    و ساندویچ دل و جگر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #93
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    این شعر پناهی خیلی خداسسسسسسسس

    کودکی ها


    به خانه می رفت

    با کیف

    و با کلاهی که بر هوا بود

    چیزی دزدیدی؟

    مادرش پرسید


    دعوا کردی باز؟

    پدرش گفت


    و برادرش کیفش را زیر و رو میکرد

    بدنبال آن چیز

    که در دل پنهان کرده بود


    تنها مادر بزرگش دید

    گل سرخی را در دست فشرده


    کتاب هندسه اش

    و خندیده بود


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #94
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دل خوش



    جا مانده است

    چیزی جایی

    که هیچگاه دیگر

    هیچ چیز

    جایش را پُر نخواهد کرد

    نه موهای سیاه و

    نه دندانهای سفید


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #95
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ساده دل

    دل ساده
    برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
    گنجشک ها را
    از دور و بر شلتوک ها کیش کن
    که قند شهر
    دروغی بیش نبوده است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #96
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کاکل



    با تو
    بی تو
    همسفر سایه ی خویشم و به سوی تو می آیم
    معلومی چون ریگ
    مجهولی چون راز
    معلوم دلی و مجهول چشم
    من رنگ پیراهن دخترم را به گل های یاد تو سپرده ام
    و کفش های زنم را در راه تو از یاد برده ام
    ای همه من
    کاکل زرتشت
    سایه بان مسیح
    به سرد ترین ها
    مرا به سرد ترین ها برسان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #97
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گفتگوی من و نازی زیر چتر

    نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه
    می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
    و قشنگتر اینه که
    یادگرفته گوجه را
    تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره
    راسی راسی ؟ یه روزی
    اگه گوجه هیچ کجا پیدانشه
    اون وقت بشر چکار کنه ؟
    من : هیچی نازی
    دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم
    وقتی آهنا همه تموم بشه
    اون وقت بشر
    لباسارو می کنه و با هلهله
    از روی آتیش می پره
    نازی : دوربین لوبیتل مهریه مو
    اگه با هم بخوریم
    هلهله های من وتو
    چطوری ثبت می شه
    من : عشق من
    آب ها لنز مورب دارند
    آدمو واروونه ثبتش می کنند
    عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه
    نازی : رنگی یا سیاه سفید ؟
    من : من سیاه و تو سفید
    نازی : آتیش چی ؟ تو آبا خاموش نمی شن آتیشا
    من : نمی دونم والله
    چتر رو بدش به من
    نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود
    من : نه عزیز دل من ‚ آدم بود


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #98
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شعر خورشید

    مجموعه ی ستاره ها


    خورشید جاودانه می درخشد

    در مدار خویش

    ماییم که پا جای پای خود می نهیم

    و غروب می کنیم ، هر پسین

    آن روشنای خاطر آشوب

    در افق های تاریک دور دست

    نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین

    مرا به طلوعی دوباره می کشاند

    ای راز

    ای رمز

    ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #99
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عشق را چگونه می شود نوشت
    در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
    که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
    دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
    وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند
    من تو را
    او را
    کسی را دوست می دارم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #100
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نه

    بر می گردم
    با چشمانم
    که تنها یادگار کودکی منند
    ایا مادرم مرا باز خواهد شناخت ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 10 از 14 نخستنخست ... 67891011121314 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/