صفحه 10 از 78 نخستنخست ... 678910111213142060 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #91
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند

    در پای تو هر ساعت جانی دگر افشاند

    لعلت به شکرخنده بر کار کسی خندد

    کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاند


    شو آینه حاضر کن در خنده ببین آن لب

    گر دیده نه‌ای هرگز کاتش گهر افشاند


    از هجر تو در چشمم خورشید شود سفته

    از بس که مرا الماس اندر بصر افشاند


    نیش سر مژگانت ببرید رگ جانم

    زان هر نفسی چشمم خون جگر افشاند


    گر در همه عمر از تو وصلی رسدم یک شب

    مرغ سحری بینی حالی که پر افشاند


    بر تارک خاقانی از وصل کلاهی نه

    تا دامن خرسندی از خلق برافشاند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #92
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صد یک حسن تو نوبهار ندارد

    طاقت جور تو روزگار ندارد

    عشق تو گر برقرار کار بماند

    کار جهان تا ابد قرار ندارد


    تیغ جفا در نیام کن که زمانه

    مرد نبرد چو تو سوار ندارد


    بر تو مرا اختیار نیست که شرط است

    کانکه تو را دارد اختیار ندارد


    از تو نشاید گریخت خاصه در این دور

    مردم آزاده زینهار ندارد


    آنکه غم عشق توست ناگزرانش

    عذر چه آرد که غم‌گسار ندارد


    خوی تو دانم حدیث بوسه نگویم

    مار گزیده قوام مار ندارد


    ای دل خاقانی از سلامت بس کن

    عشق و سلامت بهم شمار ندارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #93
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تب دوشین در آن بت چون اثر کرد

    مرا فرمود و هم در شب خبر کرد

    برفتم دست و لب خایان که یارب

    چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد


    بدیدم زرد رویش گرم و لرزان

    چو خورشیدی که زی مغرب سفر کرد


    بفرمودم که حاضر گشت فصاد

    برای فصد، قصد نیشتر کرد


    بهر نیشی که بر قیفال او زد

    مرا صد نیش هندی در جگر کرد


    مرا خون از رگ جان ریخت لیکن

    ورا خون از رگ و بازو بدر کرد


    به نوک غمزه هر خون کو ز من ریخت

    ز راه دستش اندر طشت زر کرد


    تو گفتی روی خاقانی است آن طشت

    که خون دیده بر وی رهگذر کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #94
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد

    در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد

    کافر که رخش بیند با معجزه‌ی لعلش

    تسبیح در آویزد، زنار دراندازد


    دلها به خروش آید چون زلف برافشاند

    جان‌ها به سجود آید چون پرده براندازد


    در عرضگه عشقش فتنه سپه انگیزد

    در رزمگه زلفش گردون سپر اندازد


    شکرانه‌ی آن روزی کاید به شکار دل

    من زر و سراندازم گر کس شکر اندازد


    از روی کله داری بر فرق سراندازان

    از سنگ‌دلی هر دم سنگی دگر اندازد


    هان ای دل خاقانی جانبازتری هر دم

    در عشق چنین باید آن کس که سراندازد


    این تحفه‌ی طبعی را بطراز و به دریا ده

    باشد که به خوارزمش دریا به در اندازد


    تا تازه کند نامش در بارگه شاهی

    کافلاک به نام او طرز دگر اندازد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #95
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد

    افغان چه توان کرد که داور نپذیرد

    زرگونه‌ی من دارد و گر زر دهم او را

    ننگ آیدش از گونه‌ی من زر نپذیرد


    صد عمر به کار آید یک وعده‌ی او را

    کس عمر ابد یک نفس اندر نپذیرد


    از دیده به بالاش فرو بارم گوهر

    آن سنگ‌دل افسوس که گوهر نپذیرد


    جان پیش‌کش او بتوان کرد ولیکن

    بر جان چه توان کرد مزید ار نپذیرد


    پروانه‌ی وصل از سر و زر خواهد مرفق

    آن شحنه‌ی حسن از چه سر و زر نپذیرد


    خاقانی اگر رشوه دهد خال و لبش را

    ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #96
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عشق تو چون درآید شور از جهان برآید

    دلها در آتش افتد دود از میان برآید

    در آرزوی رویت بر آستان کویت

    هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید


    تا تو سر اندر آری صد راز سر برآری

    تا تو ببر درآئی صد دل ز جان برآید


    خوی زمانه داری ممکن نشد که کس را

    یک سود در زمانه بی‌صد زیان برآید


    کارم بساز دانم بر تو سبک نشیند

    جانم مسوز دانی بر من گران برآید


    هر آه کز تو دارم آلوده‌ی شکایت

    از سینه گر برآید هم با روان برآید


    خاقانی است و جانی از غم به لب رسیده

    چون امر تو درآید هم در زمان برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #97
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عشق تو به گرد هر که برگردد

    از زلف تو بی‌قرارتر گردد

    تاج آن دارد که پیش تخت تو

    چون دائره جمله تن کمر گردد


    مرد آن باشد که پیش تیغ تو

    چون آینه جمله رخ سپر گردد


    در عشق تو تر نیامدن شرط است

    کایینه سیه شود چو تر گردد


    بر هر که رسید زخم هجرانت

    گر سد سکندر است درگردد


    زر خواسته‌ی جهودم ار دارم

    چندان که به آفتاب درگردد


    زر داند ساخت کار من آری

    کار همه کس به زر چو زر گردد


    امروز بساز کار ما گر نی

    فردا همه کارها دگر گردد


    خاقانی را چه خیزد از وصلت

    آن روز که روز عمر برگردد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #98
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن زمان کو زلف را سر می‌برد

    از صبا پیوند عنبر می‌برد

    در غم زنجیر مشکینش فلک

    هر زمان زنجیر دیگر می‌برد


    در جمال روی او نظارگی

    دست را حالی به خنجر می‌برد


    پس عجب نی گر رگ ایمان ما

    نیش آن مژگان کافر می‌برد


    این عجب‌تر، کان لب نوشین به لطف

    گردنان را سر به شکر می‌برد


    گفت خاقانی نه مرد درد ماست

    زین بهانه آبش از سر می‌برد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #99
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود

    تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود

    از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی

    کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود


    هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون

    وین طرفه‌تر، که تیر تو خود تر نمی‌شود


    سلطان نیکوانی و بیداد می‌کنی

    می‌کن که دست شحنه به تو در نمی‌شود


    انصاف من ز تو که ستاند که در جهان

    داور نماند کز تو به داور نمی‌شود


    روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو

    این دود جز ز روزن من بر نمی‌شود


    روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر

    گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود


    از آرزوی وصل تو جان و دلم نماند

    کامد شد فراق تو کمتر نمی‌شود


    کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد

    یارب مگر سعادت یاور نمی‌شود


    خاقانیا ز یارب بیفایده چه سود

    کاین یارب از بروت تو برتر نمی‌شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #100
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر زمانی بر دلم باری رسد

    وز جهان بر جانم آزاری رسد

    چشم اگر بر گلستانی افکنم

    از ره گوشم به دل خاری رسد


    نیست امیدم که در راه دلم

    شحنه‌ی امید را کاری رسد


    نیستم ممکن که در باغ جهان

    دست من بر شاخ گلناری رسد


    آسمان گر فی‌المثل پاره کنند

    زان نصیب من کله‌واری رسد


    زخم‌ها را گر نجویم مرهمی

    آخر افغان کردنم باری رسد


    از تو پرسم در چنین غم مرد را

    جان رسد بر لب؟ بگو آری رسد


    پی گرفتم کاروان صبر را

    بو که خاقانی به سرباری رسد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 10 از 78 نخستنخست ... 678910111213142060 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/