صفحه 10 از 43 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 429

موضوع: سلمان ساوجی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    تا به هوای تو دل، از سر جان، برنخاست

    از دل بی‌طاقتم، بار گران ، برنخاست


    عشق تو تا جان و دل، خواست، که یغما کند

    تا جگرم خون نکرد، از سر آن، برنخاست


    بر دل نازک تو را، بود غباری، ز من

    تا نشدم خاک ره، آن زمیان، برنخاست


    سرو نخوانم تورا، کز لب جوی بهشت

    چون قد زیبای تو، سرو روان برنخاست


    زلف پریشان تو، باد به هم برزند

    کز دل سودا زده، آه و فغان بر نخاست


    بیش به تیغ ستم، خون غریبان، مریز

    ظلم مکن در جهان، امن و امان برنخاست


    پرتو مهر تو تا، بر دل سلمان، بتافت

    ذره صفت از هوا، رقص کنان، برنخاست
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #2
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب فراق، چو زلفت اگر چه تاریک است

    امیدوارم از آن رو، که صبح، نزدیک است


    به خفتگان، خبری می‌دهد، خروش خروس

    ز هاتف دگرست، آن خطاب نزدیک است


    صبا، سلاسل دیوانگان عشق تو را

    به بوی زلف تو هر صبح، داده تحریک است


    بپرس حال من از چشم خود، که این معنی

    حکایتی است که معلوم ترک و تاجیک، است


    ز کفر زلف تو، دل ره نمی‌برد بیرون

    که راه پر خم و پیچ و محله تاریک است


    نمی‌رسد به خیال تو، آب دیده من

    که دیده، سخت ضعیف است و راه، باریک است


    تو مالکی به همه روی، در ممالک حسن

    مرا بپرس، که سلمانت از ممالیک است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #3
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است

    کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است


    چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر

    در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است


    عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر

    در چنین حالت، طریق پارسایی، مشکل است


    بر نمی‌دارد حجاب، از هودج لیلی، صبا

    تا خلایق را شود روشن، که مجنون، عاقل است


    ما ز دریاییم، همچون قطره و دریا، زما

    لیکن از ما در میان ما حجابی حایل است


    یار اگر با ما به صورت می کند، بیگانگی

    صورت او را به معنی، آشنایی با دل است


    رحمتی بر جان سلمان کن، که رحمت، واجب است

    ناتوانی را که بار افتاده در آب و گل است


    ناتوان جان را به جان دادن، رسانیدم به لب

    یکدم ای جان خوش برا،کین آخرینت منزل است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #4
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    مستی و عشق از ازل، پیشه و آیین ماست

    دین من این است و بس، کیست که در دین ماست


    خاک ره مصطبه، ز آب خضر بهتر است

    چشمه نوشین او، جرعه دوشین ماست


    رندی و میخوارگی، قسم من امروز نیست

    عادت دیرین دل، پیشه پیشین ماست


    بستر و بالین من، تا نشود خاک و گل

    خاک و گل مصطبه، بستر و بالین ماست


    کنج خرابات اگر مسکن ما شد، چه شد؟

    گنج دو عالم به نقد، در دل مسکین ماست


    نقش و نگار چهان، هیچ مبین در جهان

    کانچه نظر می‌کنی، نقش نگارین ماست
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #5
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    رفیقان! کاروان، امشب، روان است

    دل مسکین من، با کاروان است


    زمام اختیار، از دست ما رفت

    زمام اکنون، بدست ساروان است


    نگارم رفت و چشمم ماند، در راه

    ولی اشکم هنوز از پی، روان است


    امید زندگانی، از که دارد؟

    دل مسکین من، چون او روان است


    تن من با فراقش، همرکاب است

    سر من با عنانش، همعنان است


    زچشم عاشقانش، کاروان را

    همه منزل، گل و آب روان است


    طلب کاریم و مقصد، ناپدید است

    گران باریم و مرکب، ناتوان است


    خدا را ساربان امروز، محمل

    مران کین روز برما، بس گران است


    گرت سودای این راهست، سلمان

    ز خود بگذر، که اول منزل، آن است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #6
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است

    هر که شد مست می عشق تو، هشیار، آن است


    در خرابات خیال تو خرد را ره، نیست

    یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است


    دلم از مصطبه عشق تو، بویی بشنید

    زان زمان باز مقیم در خماران است


    عشق، باروی تو هر بوالهوسی، چون بازد؟

    عشق، کاری است که آن، پیشه عیاران است


    حال بیماری چشم تو و رنجوری من

    داند ابروی تو کو بر سر بیماران، است


    دارم آن سرکه سر اندر قدمت، اندازم

    وین، خیالی است که اندر سر بسیاران است


    شرح بیداری شبهای درازم که دهد

    جز خیال تو، که او مونس بیداران است


    در هوی و هوس سرو قدت، سلمان را

    دیده، ابری است، که خون جگرش، باران است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #7
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    زلال جام خضر، دردی مدام من است

    مقیم دیر گوشه مغان، مقام من است


    دلم زباده دور الست، رنگی یافت

    هنوز بویی از آن باده، در مشام من است


    لبم ز شکر شکر لب تو، یابد، کام

    چه شکرهاست مرا، کین شکر به کام من است


    مرا که نام برآورده‌ام، به بدنامی

    همین بس است، که در نامه تو نام من است


    هزار ساله ره آمد ز ما و من تا دوست

    اگر برون نهم از ما قدم، دو گام من است


    به شام و صبح کنم یاد زلف و عارض تو

    که ذکر زلف و رخت، ورد صبح و شام من است


    به هرکجا که رسم پای باد، می‌بوسم

    که او به دوست، رساننده سلام من است


    چو بود کار دلم خام، چاره کارش

    ز عقل می‌طلبیدم، که او امام من است


    مرا ز مصطبه، خمار گفت کای سلمان

    بیا که پختن آن کار، کار خام من است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #8
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است

    وین چه دردی است که سرمایه درمان من است


    زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم

    آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟


    می‌دهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره

    خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است


    رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است

    این حکایت نه به عهد تو و دوران من است


    بر دل پاک تو حاشا نبود، خاشاکی

    خارو خاشاک جفایت، گل و ریحان من است


    دل محزونم از و، یوسف جان را می‌جست

    زیر لب گفت، که در چاه ز نخدان من است


    گره موی تو بندی است که بر پای دل است

    برقع روی تو، باری است که بر جان من است


    شیخ می‌گویدم از دست مده سلمان دل

    دل من شیخ برانی که به فرمان من است


    دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل

    عشق، سلطان دل و دل شده سلطان من است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #9
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است

    زما مپرس، که حال درون دل، چون است


    به خون نوشته‌ام، این نامه را که خواهی خواند

    اگر چه دود درونم، نشسته در خون است


    نکرد آتش شوق درون قلم ظاهر

    مگر ز شوق قلم دود رفته بیرون است


    نمی‌کنم سخن اشتیاق، کان تقدیر

    ز طرف حرف و زحد عبارت، افزون است


    بیا و قصه حالم بخوان، که بر رخ من

    نوشته دیده، به خطی، چو در مکنون است


    خیال روی تو دارم، مقام در چشمم

    سرشک چشمم، از آن رو مقیم گلگون است


    دل مقید سلمان، اسیر آن لیلی است

    که در سلاسل زلفش، هزار مجنون است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #10
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب است و بادیه و دل، فتاده از راه است

    ز چپ و راست، مخالف، ز پیش و پس، چاه است


    مقم تهلکه است این ولی منم، فارغ

    ز کار دل، که به دلخواه یار دلخواه است


    مرا سری است که دارم، بر آستانه تو

    نهاده‌ایم به پیش تو هرچه در راه است


    به وصل قد تو دارم بسی امید و لیک

    قبای عمر به قد امید، کوتاه است


    به عکس طالب منصب، شویم خاک درت

    از این رفیع ترا آخر چه منصب و راه است؟


    که آورد به تو احوال دیده و دل من؟

    که پیک دیده، سرشک و رسول دل، آه است


    منور است به مهر تو، سینه عشاق

    بلی زجانب مهر است، هرچه در ماه است


    پس از فراق تو گر بنده، زنده خواهد ماند

    بحق وصل تو کان زیستن، به اکراه است
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 10 از 43 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/