درآمدی بر باستان شناسی جنسیت
چکیده
باستان شناسی جنسیت شاخه ای پویا از دانش باستان شناسی است . برای اولین بار به دنبال تحولات دانش باستان شناسی در دهه 80 میلادی در چارچوب باستان شناسی فرافرایندی (پسا مردن) بصورت جدی مطرح شد.
در این زمان تحت تاثیر جنبشهای آزادی زنان و تحولات انجام شده در علوم انسانی و اجتماعی جنسیت
به صورت یک دغدغه مطالعاتی وارد قلمرو مطالعات باستان شناسی شد. مطالعات جنسیت، تغییر در پرسشها،نظریات و فرضیات در مورد نقش و جایگاه افراد (و بطور ویژه زنان) در جوامع گذشته را بدنبال داشته است و باعث رشد دانش باستان شناسی و بسط چارچوب فکری و اندیشه های نظری شده است.
در پایان این پژوهش منابع مقدماتی در رابطه با باستان شناسی جنسیت و یک نمونه موردی انجام گرفته توسط نگارند،برای افراد علاقمند خواهد آمد.
درآمد
باستان شناسی شاخه ای از دانشهای انسانی است .
دانشی که موضوع مطالعه وی بشر است.
اما واقعیت این است که تا پیش از تحولات دهه 60 میلادی و متعاقب آن دهه 80 انسان موضوع اصلی تحقیق این دانش نبود.
انسان ابژه ای به حاشیه رانده شده بود که گاهی از میان انبوه بقایای مادی همچون تکه سفالها سربرمی آورد و دوباره در شگفتی این اشیا عجیب ناپدید می شد! در نیمه آغازین قرن بیستم میلادی تنها سایه ای مبهم از انسان در دانش باستان شناسی پدیدار بود.
مکتب تاریخ فرهنگی که در نیمه اول قرن بیستم میلادی تنها مکتب اصلی باستان شناسی بشمار می رفت با رویکردی سنتی گذشته را نه به منزله گذشته ای انسانی بلکه جهانی مملو از بقایای مادی می دانست که می باست جمع آوری، توصیف و با دقت طبقه بندی شوند.
دهه 60 شاهد ظهور یکی از بنیادی ترین مکاتب باستان شناسی یعنی باستان شناسی نوین بود. مقدمات ظهور این رویکرد از رهگذر پژوهشهای پیشگامانی چون "کالدول" فراهم شده بود اما ارائه این ایده های نوین در قالب یک مشرب فکری فلسفی مشخص در دهه 60 به رهبری لوئیس بینفورد آغاز گردید.
باستان شناسی نو عمدتاً بنیانها ، اندیشه ها و چارچوب سنتی پژوهشهای باستان شناختی را مورد تردید قرار داده و ازین رهگذر چالشهای فراوانی را در اندیشه های باستان شناختی بویژه باستان شناسی تاریخ فرهنگی پیش روی نهاد.
باستان شناسی نوین که بعدها تحت عنوان باستان شناسی فرایندی نامبردار شد مدعی نگاهی اجتماعی به گذشته بود، دیدگاهی که از طریق آن بتوان زندگی نوع بشر در گذشته را بازسازی کرد.
هرچند باستان شناسی نو دغدغه بررسی ساختارهای اجتماعی جوامع را داشت اما دیدگاه سیستمیک و فرموله این مکتب ،طراحی پژوهشهای باستان شناختی در مقیاس کلان و دغدغه ارائه قوانین کلی با قابلیت تعمیم پذیری جهانی باستان شناسان فرایندی را از پرداختن به تمهای نظری خرد که قابلیت تعمیم پذیری اندکی دارند ، دور نگاه می داشت لذا توجه به پدیده های اجتماعی مانند جنسیت و نقش آن در تحول جوامع با توجه به چارچوب نظری این مکتب، دشوار می نمود .
دهه 80 شاهد بازنگری و بازاندیشی های دیگری در رویکردهای نظری باستان شناسی بود.تحولات نظری دهه 80 بیش از آنکه بصورت یک مکتب با دستور کار و چارچوب نظری مشخص مطرح شود شامل مجموعه ای از نقدها و بازاندیشی ها نسبت به خط مشی باستان شناسی فرایندی بود به همین دلیل نیز غالباً ازآن بنام باستان شناسی فرا فرایندی یاد می شود.
"انسان" و پرداختن به ابعاد مختلف زندگی انسانی دغدغه اصلی باستان شناسی پسامدرن(فرافرایندی) در چارچوب " باستان شناسی اجتماعی" بوده است.
برخلاف یاستان شناسی تاریخ فرهنگی که هم خود را صرف توصیف و طبقه بندی بقایای مادی برجای مانده از انسان می کند یا باستان شناسی مدرن دهه 60(فرایندی) که با دیدگاهی کلان "سیستم" را به جای انسان می نشاند ، باستان شناسان اجتماعی برآنند که موضوع دانش باستان شناسی بیش از هرچیز دیگری خود انسان است.
باستان شناسی فرافرایندی مدعی است برای کشف و درک انسان گذشته می بایست دیدگاهی اجتماعی اتخاذ نمود،به تحلیلهای درون فرهنگی پرداخت و برای افراد در تغییرجوامع گذشته نقشی پویا در نظر گرفت. ازین منظر باستان شناسی اجتماعی به بررسی تمام فاکتورهایی می پردازد که در شکل گیری ، تداوم و تغییر جوامع موثرند.
مولفه هایی مانند نژاد،قومیت ، دین، جنسیت ، طبقه بندی سنی، ساختارهای خویشاوندی و .... با توجه به اینکه تمام فاکتورهای یاد شده عواملی اجتماعی هستند این شاخه از دانش باستان شناسی ،باستان شناسی اجتماعی نامیده می شود.
باستان شناسی جنسیت یکی از موضوعات نظری است که در این رویکرد به شکوفایی رسید و در عین حال در گسترش چارچوب نظری آن بسیار موثر واقع شد.
تحول چارچوبهای نظری دانش باستان شناسی،تغییر نگرش نسبت به نقش زنان در جوامع گذشته ، و علاقه به مطالعه دیگر گروههای جنسیتی از مهمترین دستاوردهای باستان شناسی جنسیت بوده است.
مطالعات جنسیت در دانش همپایه باستان شناسی یعنی انسان شناسی از بیشینه بیشتری برخوردار است(بنگرید به بیتس و بلاگ:1375) . اولین پژوهشهای باستان شناسی از مطالعات انسان شناسان بهره بردند و در طراحی چارچوبهای مطالعاتی خود آنها را مد نظر قرار دادند.باستان شناسی جنسیت از زمان ظهور آن تا کنون تحولات متعددی را پشت سر نهاده و از رویکردهای آغازین خود تا حد زیادی فاصله گرفته است.
چارچوب نظری مطالعات جنسیت بمرور زمان بسط یافته و تمها و موضوعات مورد توجه آن گسترش یافت بویژه آنکه باستان شناسی در حوزه نظری از دستاوردهای دیگر حوزه ها مانند علوم اجتماعی و فلسفه بهره مند گشته است.
باستان شناسی جنسیت در سیر تحول تئوریک خویش از سه رویکرد نظری تاثیر پذیرفته است: جنس شناسی(---ology) مطالعات این حوزه بیشتر مبنایی بیولوژیک دارد، جنسی /جنسیت (---/gender)که جنسیت را به مثابه پدیده ای اجتماعی فرهنگی تعریف می کند و نظریه کوئیر(queer).(Voss:2004)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)