صفحه 10 از 13 نخستنخست ... 678910111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 129

موضوع: زندگینامه ::..و آثار ::.. استاد قیصر امین پور

  1. #91
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    تقصیر عشق بود



    باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد
    آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد
    گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت
    با رعد سرفه های گران سینه صاف کرد
    تا راز عشق ما به تمامی بیان شود
    با آب دیده آتش دل ائتلاف کرد
    جایی دگر برای عبادت نیافت عشق
    آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد
    اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت
    در گوشه ای ز مسجد دل اعتکاف کرد
    تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار
    باید به بی گناهی دل اعتراف کرد
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. #92
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    نه گندم و نه سیب

    پاره هایی از یک منظومه


    1
    نه گندم و نه سیب

    آدم فریب نام تو را خورد
    از بی شمار نام شهیدانت
    هابیل را که نام نخستین بود
    دیگر
    این روزها به یاد نمی آوری
    هابیل
    نام دیگر من بود
    یوسف ، برادرم نیز
    تنها به جرم نام تو
    چندین هزار سال
    زندانی عزیر زلیخا بود
    بتها ، الهه ها
    و پیکر تمام خدایان را
    صورتگران
    به نام تو تصویر می کنند
    2
    نام تو را
    روزی تمام غارنشینان
    بر سنگها نوشتند
    و سنگها از آن روز
    جنگل شدند
    امروز هم
    از کیمیای نام تو
    این واژه های خام
    در دستهای خسته ی من
    شعر می شوند
    من در ادای نام تو
    دم می زنم
    شعرم حرام باد
    اگر روزی
    تا بوده ام
    جز با طنین نام تو
    شعری سروده ام !
    3
    نام تو نام مجنون
    نام تو بیستون
    نام تو نام دیگر شیرین
    نام تو هند
    نام تو چین است
    و شاعران عاشق
    در عهد جاهلیت
    ویرانه های نام تو را می گریستند
    نام تو نام دیگر لیلا
    نام تو نام دیگر سلماست
    نام تو نام اهرام
    نام تو باغهای معلق
    نام تو فتح قیصر و کسری است
    4
    نام تو
    رازی نوشته بر پر پروانه هاست
    گلها همه به نام تو مشهورند
    آیینه ها
    از انعکاس نام تو می خندند
    در کوچه های خاطره باران
    وقتی که خوشه های اقاقی
    از نرده های حوصله ی دیوار
    سر ریز می کنند

    و در مشام باد عطر بنفش نام تو می پیچد
    نامت

    طلسم " بسم " اقاقیهاست
    بی نام تو جذام خلاء
    ده کوره ی جهان را
    خواهد خورد
    5
    نام تو چیست ؟
    غوغای رودخانه ی همسایگی است
    وقتی به شیب دره
    سرازیر می شود
    نام تو روستاست
    شبها که سقف خواب مرا
    قورباغه ها
    هاشور می زنند
    وقتی که طبل تب را
    پیشانی تفکر و تردید
    می کوبد
    نام تو شیشه
    نام تو شبنم
    نام تو دستمال نسیم است
    6
    نام تو چیست ؟
    لبخند کودکی است
    که با حالتی نجیب
    لب باز می کند
    که بگوید :
    " سیب "
    نام تو نور
    نام تو سوگند
    نام تو شور
    نام تو لبخند
    لبخند
    در تلفظ نامت
    ضرورتی است !
    7
    نامی برای مردن
    نامی برای تا به ابد زیستن
    نامی برای بی که بدانی چرا
    گاهی گریستن
    فهرست کوچکی
    از بی شمار نام شهیدان توست
    پیغمبران
    به نام تو سوگند خورده اند و شاعران گمنام
    تنها به جرم بردن نام تو مرده اند
    زیرا که نام کوچک تو
    شرح هزار نام بزرگ خداست
    زیرا
    هزار نام خدا

    زیباست!
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  3. #93
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    فصل تقسیم

    چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها
    دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها
    با گل زم سر راه تو آذین بستیم
    داغهای دل ما ، جای چراغانیها
    حالیا دست کریم تو برای دل ما
    سرپناهی است در این بی سر و سامانیها
    وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
    ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها
    فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
    فصل تقسیم غزل ها و غزلخوانیها
    سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس
    تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
    چشم تو لایحیه ی روشن آغاز بهار
    طرح لبخند تو پایان پریشانیها
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. #94
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    روز مبادا

    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونان که بایدند
    نه باید ها...



    مثل همیشه آخر حرفم
    و حرف آخرم را
    با بغض می خورم
    عمری است
    لبخند های لاغر خود را
    در دل ذخیره می کنم :
    باشد برای روز مبادا !
    اما
    در صفحه های تقویم
    روزی به نام روز مبادا نیست
    آن روز هر چه باشد
    روزی شبیه دیروز
    روزی شبیه فردا
    روزی درست مثل همین روزهای ماست
    اما کسی چه می داند ؟
    شاید
    امروز نیز روز مبادا باشد !


    * * *



    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه باید ها...



    هر روز بی تو
    روز مبادا است
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  5. #95
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
    می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
    محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صبح
    یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
    بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
    یا کودکان خفته به گهواره تاب را
    بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
    یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
    حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
    چونانکه التهاب بیابان سراب را
    ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
    با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #96
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
    مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
    ای عشق از آتش اصل و نسب داری
    از تیره ی دودی ، از دودمان باد
    آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
    از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
    هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
    هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
    هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
    ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
    از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
    تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  7. #97
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    روز ناگزیر



    این روزها که می گذرد ، هر روز
    احساس می کنم که کسی در باد
    فریاد می زند

    احساس می کنم که مرا
    از عمق جاده های مه آلود
    یک آشنای دور صدا می زند
    آهنگ آشنای صدای او
    مثل عبور نور
    مثل عبور نوروز
    مثل صدای آمدن روز است
    آن روز ناگزیر که می آید
    روزی که عابران خمیده
    یک لحظه وقت داشته باشند
    تا سربلند باشند
    و آفتاب را
    در آسمان ببینند
    روزی که این قطار قدیمی
    در بستر موازی تکرار
    یک لحظه بی بهانه توقف کند
    تا چشم های خسته ی خواب آلود
    از پشت پنجره
    تصویر ابرها را در قاب
    و طرح واژگونه ی جنگل را
    در آب بنگرند
    آن روز
    پرواز دستهای صمیمی
    در جستجوی دوست
    آغاز می شود
    روزی که روز تازه ی پرواز
    روزی که نامه ها همه باز است
    روزی که جای نامه و مهر و تمبر
    بال کبوتری را
    امضا کنیم
    و مثل نامه ای بفرستیم
    صندوقهای پستی
    آن روز آشیان کبوترهاست
    روزی که دست خواهش ، کوتاه
    روزی که التماس گناه است
    و فطرت خدا
    در زیر پای رهگذران پیاده رو
    بر روی روزنامه نخوابد
    و خواب نان تازه نبیند
    روزی که روی درها

    با خط ساده ای بنویسند :
    " تنها ورود گردن کج ، ممنوع ! "

    و زانوان خسته ی مغرور
    جز پیش پای عشق
    با خاک آشنا نشود
    و قصه های واقعی امروز
    خواب و خیال باشند
    و مثل قصه های قدیمی
    پایان خوب داشته باشند
    روز وفور لبخند
    لبخند بی دریغ
    لبخند بی مضایقه ی چشم ها
    آن روز
    بی چشمداشت بودن ِ لبخند
    قانون مهربانی است
    روزی که شاعران
    ناچار نیستند
    در حجره های تنگ قوافی
    لبخند خویش را بفروشند
    روزی که روی قیمت احساس
    مثل لباس
    صحبت نمی کنند
    پروانه های خشک شده ، آن روز
    از لای برگ های کتاب شعر
    پرواز می کنند
    و خواب در دهان مسلسلها
    خمیازه می کشد
    و کفشهای کهنه ی سربازی
    در کنج موزه های قدیمی
    با تار عنکبوت گره می خورند
    در دست کودکان
    از باد پر شوند
    روزی که سبز ، زرد نباشد
    گلها اجازه داشته باشند
    هر جا که دوست داشته باشند
    بشکفند
    دلها اجازه داشته باشند
    هر جا نیاز داشته باشند
    بشکنند
    آیینه حق نداشته باشد
    با چشم ها دروغ بگوید
    دیوار حق نداشته باشد
    بی پنجره بروید
    آن روز

    دیوار باغ و مدرسه کوتاه است
    تنها

    پرچینی از خیال
    در دوردست حاشیه ی باغ می کشند
    که می توان به سادگی از روی آن پرید
    روز طلوع خورشید
    از جیب کودکان دبستانی
    روزی که باغ سبز الفبا
    روزی که مشق آب ، عمومی است
    دریا و آفتاب
    در انحصار چشم کسی نیست
    روزی که آسمان
    در حسرت ستاره نباشد
    روزی که آرزوی چنین روزی
    محتاج استعاره نباشد
    ای روزهای خوب که در راهید!
    ای جاده های گمشده در مه !
    ای روزهایسخت ادامه !
    از پشت لحظه ها به در آیید !
    ای روز آفتابی !
    ای مثل چشم های خدا آبی !
    ای روز آمدن !
    ای مثل روز ، آمدنت روشن !
    این روزها که می گذرد ، هر روز
    در انتظار آمدنت هستم !
    اما
    با من بگو که آیا ، من نیز
    در روزگار آمدنت هستم ؟
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  8. #98
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    گلوی شوق



    شب عبور شما را شهاب لازم نیست

    که با حضور شما آفتاب لازم نیست
    در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است
    برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست
    خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟
    گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست
    ز بس که گریه نگردم غرور بغض شکست
    برای غسل دل مرده آب لازم نیست
    کجاست جای تو ؟ - از آفتاب می پرسم -
    سوال روشن ما را جواب لازم نیست
    ز پشت پنجره بر خیز تا به کوچه رویم
    برای دیدن تصویر ، قاب لازم نیست
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  9. #99
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    رفتن ، رسیدن است






    موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
    ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
    تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
    شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
    ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
    پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
    پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
    اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
    ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
    آیین آینه ، خود را ندیدن است
    گفتی مرا بخواهن ، خواندیم و خامشی
    پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
    بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
    خامیم و درد ما ، از کال چیدن است
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  10. #100
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    سبز



    خوشا هر باغ را بارانی از سبز
    خوشا هر دشت را دامانی از سبز

    برای هر دریچه سهمی از نور
    لب هر پنجره گلدانی از سبز
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 10 از 13 نخستنخست ... 678910111213 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/