صفحه 10 از 51 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 505

موضوع: و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

  1. #91
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    خوشا شب نشستن به پهلوی تو
    تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو
    خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن
    وســـجده به محـــراب ابـــروی تو
    خوشا در نگاه تو چون می خـــراب
    خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو
    دو چـــشم پـــر از کهربای خموش
    که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو
    خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر
    که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو
    ...
    بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود
    ســــکوت زمین از هــــیاهوی تو
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #92
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پنجره بین من و توست مرا بوسه بزن
    بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #93
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    هیچکس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما میگریخت ،
    چند روزیست که حالم دیدنیست ،
    حال من از این و از آن پرسیدنیست ،
    گاه بر روی زمین زل میزنم ،
    گاه بر حافظ تفعل میزنم ،
    حافظ دیوانه فالم را گرفت ،
    یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
    ما ز یاران چشم یاری داشتیم ،
    خود غلط بود آنچه میپنداشتیم .
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #94
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    چه شام ها که چراغم فروغ ماه تو بود پناهگاه شبم گیسوی سیاه تو بود
    اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست
    ز من رمیدن و بیگانگی گناه تو بود
    دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت
    که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود
    عنایتی که دلم را همیشه خوش میداشت
    اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود
    بلور اشک ، به چشمم شکست وقت وداع
    که اولین غم من ، آخرین نگاه تو بود !
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #95
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    ما دو تن مغرور
    هر دو از هم دور
    وای در من تاب دوری نیست
    ای خیالت خاطر من را نوازشبار
    بیش از این در من صبوری نیست
    بی تو من تنهای تنهایم
    من به دیدار تو می آیم
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #96
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    شب و هجوم غمت، ذره ذره سنگ
    و خنده های لبت، غنچه رنگ به رنگ

    به زخمه زخمه ی عشقت، به سوز و ساز تنم
    که بسته اند دلم را به سانِ سنگ به سنگ


    شب است و بین سکوتی سیاه می شکنم
    و باز می زنم از فرطِ درد چنگ به چنگ


    چه قدر گریه کنم بین مردمی شب کور
    و هی اضافه شود لحظه لحظه ننگ به ننگ


    بیا و دست دلم را بگیر بودنِ محض!
    که آمده دلم از این جهانِ تنگ به تنگ.....
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #97
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    و دور می شوی من در همین دور می مانم !
    پشیمان که شدی
    برنگرد !
    لاشه ی یک دل که دیدن ندارد !
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #98
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    سرت را بالا بگیر
    سینه را سپر کن
    صدایت را بینداز ته حلقت و فریاد بزن :
    " من فراموشش کردم ! "
    ....
    بعد راست بینی ات را بگیر و
    تا ته بی نهایت برو ...
    پینوکیوی بیچاره !
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #99
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    واقعا دوستت دارم


    واقعا دوستت دارم


    گرچه شايد گاهي

    چنين به نظر نرسد


    گاه شايد به نظررسد

    كه عاشق تو نيستم

    گاه شايد به نظر رسد

    كه حتي دوستت هم ندارم

    ولي درست در همين زمان هااست

    كه بايد بيش از هميشه

    مرا درك كني

    چون در همين زمان هاست

    كه بيش از هميشه عاشق تو هستم

    ولي احساساتم جريحه دار شده است

    با اين كه نمي خواهم

    مي بينم كه نسبت به تو

    سرد و بي تفاوتم

    درست در همين زمان هاست كه مي بينم

    بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود

    اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است

    بسيار كوچك است

    ولي آن گاه كه كسي را دوست داري

    آن سان كه من تو را دوست داري

    هركاهي ؛كوهي مي شود

    و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد

    كه دوستم نداري

    خواهش مي كنم با من صبور باش

    مي خواهم با احساساتم

    صادق تر باشم

    و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم

    ولي با اين همه

    فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي

    كه هميشه

    از همه راههاي ممكن

    عاشق تو هستم
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #100
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    با من بمون اي همسفر با من كه از ره خسته ام

    با جام لبريز از نگاهت از هستي خود رسته ام

    با من بمون اي هم زبون تو اين شب دلواپسي

    با من كه تنها مانده ام در لحظه هاي بي كسي

    اي يادگار از تو غرور زخمي ام اي فارغ از من فارغ از یادت ني ام

    بر من رقيبم را پسنديدي ولي شادم كه مي داني و مي دانم كي ام

    شادم كه سودايي ندارم در سينه غوغايي ندارم

    آينه ام خو كرده با شب چشمي به فردايي ندارم

    با من بمون اي همسفر بامن كه از ره خسته ام

    با جام لبريز از نگاهت از هستي خود رسته ام

    با من بمون اي هم زبون تو اين شب دلواپسي

    با من كه تنها مانده ام در لحظه هاي بي كسي
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 10 از 51 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/