من این روزها مدام خودم را خط میزنم
بین ماندن و رفتن مرددم
نه تاب ماندن دارم نه توان رفتن
نمیدانم چه میخواهم لبخندی مصنوعی بر لب دارم
تا نگاهم که میکنی بگویی شاد است
دیگر خودم برایم مهم نیست
مداد را بر میدارم بر روی صورتم لبخندی میکشم هر چه باشد از این همه اخم که بهتر است
درست مثل رویا های کودکی
که مدادم را بر میداشتم و خط خطی میکردم
گذشت ان روزگارانم
این روزها عجیب دلتنگم ...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)