کسی نمی داند تو را دوست می دارم
تو و سیاهی چشمانت را
حتی خودت هم نمی دانی
روزهای بسیاری است کوله پشتی خاطراتم را
پر کردم از دست نوشته های احساسم!
هر جا که می روم
توی خیابانهای شلوغ شهر
یا در خلوت کوچک تنهاییم
چشمان تو
مرا خیره به دیوار میکند
کاشکی می دانستی
بعد از گذر کابوسهای شبانه
بعد از رفتن کسی که آواره روزهایم کرد
تو با چشمهایت مسیر زندگیم را روشن کردی
دوباره به خودم باز گشتم
چشمهایت را دوست دارم
ساده است و آرام
و مرا به خواب میبرد
کاشکی تا همیشه در خواب باشم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)