شبی از شبها :
گل شب بو
خورجین پر بو را نگشود
که زمستان
-ازکوهستان-
چارنعل آمده بود.
شبی از شبها :
یاد من
-پاورچین پاورچین-
از در خانه برون رفت.
وندانستم کی باز آمد
وکجا بود
آنقدر بو بردم
که تنش بوی دلاویز ترا با خود داشت.
شبی از شبها :
به تماشا بنشین
تیر چالاک شهابی را
که در انبانه ی شب گم گردد.
و به یاد آرکه ما نیز شبی
-یاروزی-
این چنین در قدم مرگ فرو می افتیم.
شبی از شبها :
تو مرا گفتی
"شب باش"
من که شب بودم و
شب هستم و
شب خواهم بود
شبِ شب گشتم.
به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)