ماجرای سگی که به دایناسور تبدیل شد!
عرفان خسروی، پژوهشگر دیرینهشناس ضمن توضیح در مورد ماهیت واقعی آنچه به کشف بقایای دایناسور در شهرستان مشکینشهر تعبیر شد، انتقادهایی را متوجه رسانهها و خبرگزاریها کرده است.
آفتاب- عرفان خسروی*: خبر عجیبی که طی یکی دو روز اخیر از همه رسانهها، خبرگزاریها و حتی بنگاههای خبری آنسوی اقیانوس مخابره شد، متأسفانه باز هم نمونه دیگری از قیلوقال و جنجال بر سر هیچ بود.
گویا «لاشه یک حیوان عجیبالخلقه» و «شبیه موجودات ماقبل تاریخ» در حوالی روستای آقبولاغ از توابع شهرستان مشگینشهر کشف شده است. به گزارش خبرنگار ایرنا لاشه این حیوان بیشتر شبیه «پرندگان گوشتخوار فیلمهای علمیتخیلی (از نسل دایناسورهای پرنده!) میباشد». یکی از اهالی روستا هم این لاشه را پنهان ساخته و مأموران محیطزیست در تلاش برای دستیابی به این لاشه هستند. مقامهای محلی هم برای اطلاع از صحت و سقم این ماجرا بسیج شدهاند. در پایان نیز اظهار نظری بدینترتیب منعکس شده است: «این لاشه بسیار شبیه نسل منقرضشده دایناسورها و پرندگان گوشتخوار ماقبل تاریخ است. بر اساس تحقیقات علمی آخرین نسل دایناسورهای پرنده موسوم به تیرکس یا دایناسور ستمگر مربوط به دوره کرتاسه در ۶۵ میلیون سال پیش میباشد».
واقعیت چیست؟
طی این چند روز، هر کس که اندکی با جانوران و تشریح آنها سر و کار داشته، و بسیاری از افرادی که نظرات خود را در مورد این خبر در اینترنت منتشر کردهاند، فهمیدهاند که این موجود چیزی نیست جز سگی که در شرایط خاص دچار پوسیدگی نامنظم در ناحیه سر و دستها شده است. ظاهراً جانوری درنده نیز پیدا شده و قسمتهایی از بدن این سگ را خورده و شاید همین مزید بر علت پوسیدگی نامنظم و بیرونزدن استخوانهای جمجمه و دستهای سگ باشد. برخی هم ظن به سوءاستفاده و جعل (مثلاً سوارکردن کله سگ روی تن مرغ) زدهاند. اما از آنجا که استخوانهای دست حیوان آنطور که در عکسها دیده میشود مربوط به یک سگ است، این احتمال رد میشود.
چطور ممکن است سگ را با دایناسور اشتباه بگیرند؟
دانش تافونومی (Taphonomy) به فرایندهای مرگ، دفن و سنگوارهشدن جانداران میپردازد. اما تافونومیستها همیشه مسئول بررسی سنگوارهها نیستند و گاه در مورد فرایندهای مربوط به پوسیدن لاشه انسانها و جانوران در شرایط خاص نظرات جالبی دارند. زیرا هر از چندی موجوداتی عجیب و غریب یافت میشوند که دچار عوارض ناشی از پوسیدگی نامنظم هستند و درنتیجه به تصور افراد معمولی از لاشه درحال گندیدن حیوانات شبیه نیست.
یکی از عجیبترین این موارد، نمونهای کشفشده در فیلادلفیای آمریکا بود که بسیار به سرستونهای تخت جمشید شبیه بود و برخی ایرانیان این خبر را مدتی در بوقوکرنا کردند. دوست سنگوارهشناسی که در آمریکا زندگی میکرد، پس از چند ساعت جستجو و صحبت با چند نفر محلی، متوجه شد نمونه کشفشده چیزی نیست جز یک راکن که چند صباحی در آب دریاچه شناور مانده و به همین دلیل هم موهایش ریخته و قسمت نوک پوزهاش با دندانهای نیشاش بیرون زده است. بدینترتیب راکن تبدیل به سرستون تخت جمشید میشود!
این تقریباً همان اتفاقی است که برای لاشه سگ حوالی روستای آقبولاغ رخ داده و رطوبت محیط موجب پوسیدگی نامنظم در قسمتهای مختلف بدن سگ شده است.
چند پرسش بزرگ
شنیدن چنین اخباری در کشور ایران سابقه طولانی دارد. همیشه افرادی بودهاند که بر اساس حدسیات نادرست خود، شروع به شایعهپراکنی کردهاند و پس از یککلاغ و چهلکلاغهای همیشگی، ناگهان خبری اعجاببرانگیز و چون کوس توخالی جنگیان، پرصدا بهراه افتاده و پس از اندکی، فروکشکرده است.
این که چند روستایی با دیدن چنین لاشه عجیبی انگشت حیرت بگزند و فکر کنند در این کشف فتحالفتوحی کردهاند، هیچ اشکالی ندارد. بارها خود من مخاطب چنین افرادی بودهام که پس از دیدن عکسهایشان و توضیح در مورد حقیقت ماجرا (که مثلاً این استخوانهای گراز یا خرگوش است) پذیرفتهاند و رفتهاند.
اما نوک تیز انتقاد به سمت خبرگزاریهایی است که بیدانش و بیپرسش، چنین اخباری را باد میکنند و به دنبال متخصصان معتبر بینالمللی زیستشناسی میگردند، درحالی که راه مکتب را در کشور خود بلد نیستند. از آن طرفهتر رسانه ملی است که در انتشار چنین اخباری به جد میکوشد و برنامه پر میکند. در این معرکه پرهیاهوی تجارت اخبار، کسی جز همان چند تن روستایی نبودند که دانستند باید سری به دانشگاه بزنند و از استادی بپرسند ماجرا از چه قرار است.
تنها اخباری اینچنین در حوزه کاری جانورشناسی میتواند به طنزنامهای چندین صفحهای از تلخیات روزگار ما بدل شود. شاید دیگر نیازی به شرح ماجرای دختر بااستعداد و معمای انیشتن و چندین و چند خبر نادرست دیگر در حوزههای گسترده علوم پایه نباشد.
سرانجام، باز هم از خود میپرسم جایگاه علوم پایه در کشور ما تا چه حد فراموش شده که در دستگاههای خبرپراکنی عریض و طویل ما، هیچ بازبینی علمی نه وجود دارد و نه نیازی به متخصصان حس میشود. کاش مسئولین پایگاههای خبری متعدد ایرانی و به ویژه صداوسیما که در رونویسی از دست همدیگر استاد شدهاند و بیمسئولیت هرچیزی از این قسم را نقل میکنند، این نوشته کوتاه را هم بخوانند. البته اگر این دوستان کار خود را اصلاح کنند، خوراک خبری هم برای بنگاههای خبری نهچندان خیرخواه خارج از ایران درست نمیکنند.
*عرفان خسروی، فوقلیسانس جانورشناسی و پژوهشگر دیرینهشناس
[SIGPIC][/SIGPIC]
چرا موجود عجیبوغریب مشکینشهر، یک سگ است؟ / اینفوگراف
دانش > طبیعت - به دنبال انتشار خبر موجود عجیبالخلقه در آغبولاق مشکینشهر، خبرآنلاین توضیح داد که این موجود چیزی جز لاشه متلاشیشده یک سگ نیست. دلایل کارشناس خبرآنلاین را در اثبات سگ بودن این لاشه بخوانید.
عرفان خسروی: در هیچ جای جهان با کسی که نظر کارشناسی ارائه میکند، چنین برخوردی انجام نمیشود. (نظرات کاربران را در مورد مطلب دیروز خبرآنلاین در انتهای این مطلب ببینید.) ... بههرحال فکر میکنم این توضیحات برای روشنشدن موضوع کافی باشد:
۱. پستانداران «ناجوردندان» هستند. یعنی دندانهای آسیا، نیش و پیش آنها از یکدیگر تفکیک شده است. در گروههای مختلف، بسته به نوع تغذیه، این دندانبندی شکلهای مختلفی میپذیرد. در حیواناتی مانند سگسانان که از گوشت تغذیه میکنند شکل دندانهای آسیا برای پارهکردن گوشت و استخوان تغییرشکل یافته است، دندانهای نیش بلند و تیز هستند و دندانهای پیش هم برای به دندان گرفتن گوشت تیز شدهاند. تمام این مشخصات به خوبی در این نمونه مشهود است. برای مقایسه میتوانید تصویر نمونه پیداشده را از زوایای مختلف، با جمجمه سگ مقایسهکنید (دندانهای نیش با علامت سرخ و دندانهای آسیا با علامت زردرنگ مشخص شدهاند).
فکر میکنم اضافهکردن این نکته خالی از فایده نباشد که پرندگان (از جمله کرکس) فاقد دندان هستند. در مورد دندانبندی پرندگان منقرضشده و دایناسورها، پیشنهاد میکنم به کتاب «فرهنگنامه دایناسورها: شناختنامه جامع دایناسورهای ایران و جهان» ( نشر طلایی: ۱۳۹۰) مراجعه فرمائید.
۲. پستانداران دارای استخوان گونهای (Jugal یا Zygomatic) بزرگی هستند که به شکل کمانمانند، لبه پایینی حفره چشم را تشکیلمیدهد. این استخوان در دایناسورها باریک و صاف است و در پرندگان بسیار نازک و ظریف است. شکل این استخوان هم بسته به شکل جمجمه در پستانداران مختلف تفاوت دارد (استخوان گونهای با علامت سبزرنگ مشخصشده است). برای مشاهده اینفوگراف در ابعاد بزرگ، اینجا را کلیک کنید.
۳. در پرندگان و دایناسورهای گوشتخوار، استخوانهای کف پا به هم متصلشده و جوش خوردهاند. استخوانهای مچ نیز به همین استخوانهای جوشخورده متصل شدهاند. تعداد این استخوانها در پرندگان و دایناسورهای گوشتخوار سه عدد استخوان بزرگ کف پا و یک عدد استخوان تحلیلرفته کف پا است که پس از دوران جنینی کاملاً حذف میشود. بنابراین تنها سه استخوان کف پا وجود دارد که آنها هم کاملاً بههم جوش خورده و به شکل یک استخوان دراز واحد درآمدهاند. استخوانهای کف دست هم در پرندگان همین وضعیت جوشخوردگی را دارند. بهعلاوه در پرندگان و دایناسورهای گوشتخوار، تنها سه استخوان کف دست وجود دارد. اما در پستانداران استخوانهای کف دست (و کف پا) از هم جدا هستند.
در پستاندارانی که با سرعت میدوند، ممکن است این استخوانها در کنار هم با کمک تاندونها محکم شد باشند، اما به هم جوش نمیخورند (به غیر از برخی پستانداران کیسهدار ساکن استرالیا مانند کانگارو و پستانداران زوجسم مثل غزالها، بزها، گاوها و گوسفندها). در پستانداران سنگین وزن در هنگام راهرفتن استخوانهای کف روی سطح زمین قرار میگیرند (به این وضعیت «کفرو» گفته میشود). خرسها نمونهای از پستانداران کفرو هستند. اما در انواع سریعتر و سبکتر، استخوانهای کف (دست و پا) عمود به زمین قرارمیگیرند، شکل کشیدهتری دارند و تنها انگشتان هستند که وزن بدن را روی سطح زمین تحملمیکنند (مثل سگ و گربه و...). تعداد انگشتان و استخوانهای کف در اغلب پستانداران چهار یا پنج عدد است. در برخی نمونههای دونده (مثل زوجسمان و اسبها) تعداد این استخوانها کاهش پیداکرده است. بههرحال نمونه کشفشده در آغبولاق دارای پنج استخوان کف دست است، بنابراین هرگز نمیتواند پرنده یا دایناسور باشد. شکل استخوانهای کف، بندهای انگشت و استخوانهای زند زیرین و زند زبرین هم مشخصاً سگسان است. برای مقایسه، تصویر چند نمونه از استخوانبندی کف دست در پستانداران دیگر (انسان، خوک، گاو، تاپیر و اسب) با دست سگ مقایسه شده است (در تصویری که از فاصله نزدیک از استخوانهای کف دست گرفته شده، کوچکترین استخوان کفدست در زاویهای قرار دارد که در تصویر دیده نمیشود، اما در تصاویر دیگر که از زاویه بالاتر برداشتهشده، این استخوان کوچک هم دیده میشود).
۴. چه در اندام حرکتی جلویی (دست) و چه در اندام حرکتی عقبی (پا)، تنها قسمتی که دارای دو استخوان دراز موازی یکدیگر است، ساعد (در دست) یا ساق (در پا) نام دارد که از یک سو به استخوان دراز منفرد ابتدای اندام حرکتی (بازو در درست یا ران در پا) متصل است و از سوی دیگر به مچ. اما استخوانهای ساق پا (درشتنی و نازکنی) تفاوتهای زیادی با استخوانهای ساعد دست (زند زیرین و زند زبرین) دارند. بنابراین میتوان به راحتی فهمید پای حیوان پیداشده در آقبولاغ، پای جلو (دست) است یا عقب. مهمترین نشانه تشخیص ساعد، وجود زائده آرنج در استخوان زند زیرین است. بهعلاوه مفصل ساعد و بازو به سمت عقب خم میشود، درحالی که مفصل ساق و ران به سمت جلو خم میشود (در همه گروههای مهرهداران همینگونه است). بهعلاوه مفصل مچ دست میتواند به سمت عقب و جلو خم شود (در نمونه روستای آقبولاغ مفصل مچ به سمت عقب خم شده) در حالی که مچ پا نمیتواند به سمت عقب خم شود (در همه گروههای مهرهداران همینگونه است). قسمتهایی از استخوان کتف و دندهها که از زیر بافتهای پوسیده بیرون زده نیز مؤید همین نظر است که این اندام حرکتی، چیزی نیست جز اندام حرکتی جلویی یا همان دست. لازم به یادآوری است که در پای پرندگان، استخوان نازکنی تقریبا تحلیل رفته و تنها قسمت ابتدایی (بالایی) این استخوان باقیمانده، که آنهم به استخوان درشتنی جوشخورده است.
۵. بدن، از قسمت عقب قفسه سینه دریده شده و شکل دریدگی مشابه وضعیت خوردهشدن توسط حیوانات شکارچی است. مهرههایی که از عقب قفسه سینه بیرونزدهاند، مهرههای کمری پستانداران هستند. در مورد آناتومی بدن پرندگان مجددا این توضیح را اضافه میکنم که در پرندگان، قفسه سینه تا لگن امتداد دارد و چیزی مثل مهرههای کمری در آنها دیده نمیشود (مهرههای کمری، با شکل خاص خود و نداشتن دنده شناخته میشوند). دم پرندگان نیز به شکل چند مهره کوچک جوشخورده به یکدیگر است که طول بسیار کمی دارد (قسمتی از بدن پرندگان که «دم» نامیدهمیشود، تنها پرهای تزئینی متصل به دم بسیار کوتاه این حیوانات هستند).
بههر صورت، برای تشخیص این که این موجود یک سگ بوده و نه یک دایناسور یا کرکس، نیازی به دانستن تمام این جزئیات نیست. بهعلاوه بیشتر این مطالب از کتابهای درسی دوره دبیرستان قابل استنتاج است که البته نیاز به دقت در تصاویر و مطالب کتابهای درسی دارد. وانگهی، علاقهمندان در صورت کنجکاوی میتوانند به این دو کتاب مراجعهکنند و همین مطالب را به در آنها بیابند:
فسیلشناسی مهرهداران؛ انتشارات دانشگاه پیام نور: ۱۳۸۸
فرهنگنامه دایناسورها؛ نشر طلایی: ۱۳۹۰
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)