صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 60

موضوع: زیبا سلام

  1. #31
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    من اگر روح پريشان دارم
    من اگر غصه هزاران دارم
    گله از بازي دوران دارم
    دل گريان،لب خندان دارم
    به تو و عشق تو ايمان دارم
    در غمستان نفسگير، اگر
    نفسم ميگيرد
    آرزو در دل من
    متولد نشده، مي ميرد
    يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
    جان مرا ميگيرد
    دل گريان، لب خندان دارم
    به تو و عشق تو ايمان دارم
    من اگر پشت خودم پنهانم
    من اگر خسته ترين انسانم
    به وفاي همه بي ايمانم
    دل گريان، لب خندان دارم
    به تو و عشق تو ايمان دارم
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #32
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    چه در دل ِ من
    چه در سر ِ تو
    من از تو رسیدم به باور ِ تو
    تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو
    به خاطر تو
    به گریه نشستم
    بگو چه کنم …
    با تو ، شوری در جان
    بی تو ، جانی ویران
    از این ، زخم ِ پنهان
    می میرم …
    نامت در من باران
    یادت در دل طوفان
    با تو ، امشب پایان
    می گیرم …
    نه بی تو سکوت
    نه بی تو سخن
    به یاد ِ تو بودم
    به یاد ِ تو من
    ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن
    ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،
    بگو چه کنم…
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #33
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
    که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
    که شنیده است نهانی که درآید در چشم
    یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان
    یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه
    در دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان
    چو بسویم نگری لرزم و با خود گویم
    که جهانی است پر از راز بسویم نگران
    چه جهانیست جهان ،نگه آنجا كه بود
    از بد و نیك جهان هر چه بجویند نشان
    گه ازو داد، پدید آید و گاهی بیداد
    گه ازو درد همی خیزد و گاهی درمان
    نگه مادر پر مهر، نمودی از این
    نگه دشمن پر كینه، نشانی از آن
    گه نمایندة مستی و زبونیست نگاه
    گه فرستادة فر و هنر و تاب و توان
    بس که در راز جهان فرو ماندستم
    شوم از دیدن همراز جهان سرگردان
    یاد پر مهر نگاه تو در آن روز نخست
    نرود از دل من تا نرود از تن جان
    چون شدم شیفته روی تو ، از شرم مرا
    بر لب آوردن آن شیفتگی بود گران
    نارسیده به زبان ، شرم رسیدی به سخن
    لرزه افتادی هم بر لب و هم بر دندان
    من فرو مانده در اندیشه که ناگاه نگاه
    کرد دشوارترین کار ، بزودی آسان
    تو به پاسخ نگهی کردی و در چشم زدن
    گفتنی گفته شد و بسته شد آنگه پیمان
    من برآنم که یکی روز رسد در گیتی
    که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان
    به نگاهی همه گویند به هم راز درون
    وندر آن روز رسد روز سخن را پایان
    به نگه نامه نویسند و بخوانند سرود
    هم بخندند و بگریند و برآرند فغان
    بنگارند نشانهای نگه در دفتر
    تا نگهنامه چو شهنامه شود جاویدان
    خواهم آن دم كه نگه جای سخن گیرد و من
    دیده را برشده بینم به سر تخت زبان
    من مگر با تو نگفتم سخن خود به نگاه
    تو مگر پاسخم از مهر ندادی چونان ؟
    بود آن پرسش و پاسخ همه در پرتو مهر
    ور نه این راز بماندی به میانه پنهان
    مردمان نیز توانند سخن گفت به چشم
    گر سپارند ره مهر هماره همگان
    بی گمان مهر در آینده بگیرد ، گیتی
    چیره بر اهرمن خیره سر آید یزدان
    به نگه باز نما هر چه در اندیشة توست
    چو زبان نگهت هست به زیر فرمان
    ای كه از گوش و زبان ناشنوا بودی و گنگ
    زندگی نو كن و بستان ز گذشته تاوان
    با نگه بشنو و برخوان و بسنج و بشناس
    سخن و نامه و داد و ستم و سود و زیان
    گوهر خود بنما تا گهری همچو تورا
    به گهر مادر گیتی نفروشد ارزان

    __________________
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #34
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    محو تا دوردست
    همه آب است و سراب
    تا کجا باید ساخت
    قلعه از خاک و صدف, مملو از یکی هدف
    تا به تو خواهد گفت عشق را عاشق باش, قلعه ی تو نشود خانه خراب!
    قلم تو نشود نقش بر آب!
    گویی این آب روان همه جا یکسان نیست, گوشه ای از دنیا
    صاف است و زلال و آرام
    ساحلی دیگر را طوفانیست
    نشود کردش رام
    زندگی یعنی این...تقدیر همان است و زمان هم همین
    تا بخندی بر او دلشاد است, خانه ات آباد است
    ناکجا آبادی از سیل طغیانگر این آب بسوخت
    لب به هم دوخت و مهربانی را
    تکه ای عشق و شایانی رابه زروزیور دنیافروخت
    یاد من باشد در کهن بوم سراب
    قلعه را محکم و استوار سازم, نشوم خانه خراب!
    نرود تا دوردست

    ز رنج زیستن آوازمزاث
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #35
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم،

    چه خودخواهانه

    تنهايي عاشقي ميکني!!!!

    و من چه مظلومانه عشق را سکوت ميکنم،

    به سادگي يک رهگذر

    عشق مي ورزي

    سخن شيرين ميگويي

    ولي فردا راهت را گم ميکني،

    هر روز پنجره را باز ميکنم

    به آسمان مينگرم

    گاهي خورشيد را ميبينم

    و شايد تورا!!!!

    حتي نميدانم خانه ات کجاست

    به روي همه در باز ميکني

    و با نگاهي و لبخندي دررا ميبندي،

    تو آمدي عاشق باشي ولي رفتن را خود بمن آموختي

    تو آمدي به ديدارم که تا هروقت دلت خواست مرا ببيند،

    ولي دلت دروغ ميگفت!!!

    چشمهايم صبور شده اند

    وقتي که باور کردند چشمهايت باور کردني نيست،

    در فصل بهار سال نو در خانه تکانيه دلت

    عشق کهنه شعرهايم را دور بريز،

    ديوار فاصله ها بسيار بلند است

    و من هرروز صدايت ميکنم

    در شلوغي ايستگاه دلت

    صدايم را نميشنوي،

    دلم اول آشنايي غربت را فهميد

    و به روياها رفت و اين حادثه نهان شد

    بيصدا شد

    و غريبانه فراموش شد
    باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #36
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز
    مثل آن روز نخست
    گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد

    يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان
    نه شكست و نه گرفت
    بلكه از عاطفه لبريز شد و
    نفسي از سر اميد كشيد
    و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت
    تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداست
    ماه من غصه چرا
    تو مرا داري و من
    هر شب و روز
    آرزويم همه خوشبختي توست
    ماه من دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
    كار آن هايي نيست كه خدا را دارند
    ماه من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
    يا دل شيشه اي ات از لب پنجره ي عشق، زمين خورد و شكست
    با نگاهت به خدا چتر شادي وا كن
    و بگو با دل خود كه خدا هست خدا هست
    او هماني است كه در تارترين لحظه ي شب
    راه نوراني اميد نشانم مي داد
    او هماني است كه دلش مي خواهد
    همه زندگي ام غرق شادي باشد
    ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
    معني خوشبختي، بودن اندوه هست
    اين همه غصه و غم اين همه شادي و شور
    چه بخواهي و چه نه، ميوه ي يك باغ اند
    همه را با هم و با عشق بچين
    ولي از ياد مبر پشت هر كوه بلند
    سبزه زاري است پر از ياد خدا
    و در آن باز كسي مي خواند
    كه خدا هست خدا هست و چرا غصه؟
    پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا !
    و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست
    چرا غصه ؟! چرا؟
    خدا هست...
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #37
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    از خدا دلخوری، از آدمها هم.
    دعا که می کنی مستجاب نمی شود، نفرینت هم نمی گیرد
    با خدا قهر می کنی...سرت رو پایین می اندازی...پشتت رو به زندگی می کنی...می ری جایی که او نباشه...
    فکر می کنی نگاهت نمی کنه،فکر میکنی رهات کرده و اینجاست که زندگی ماهی بزرگی میشه و تورو می بلعه!
    دلت می خواد داد بزنی؟ آره ..می دونم...
    توی این زمونه داد زدن و فریاد کشیدن برات شده یه آرزو...
    اما، آلودگی صوتی زیاد شده...این کارها بده...
    بغض کردی؟ - خوب مجبوری قورتش بدی چون این یک قانونه...
    کسی نمی فهمه چی میگی؟ -اشکالی نداره چون تو این دنیا،درک واژه هات به اندازه دوتا بسته ماکارونی نمی ارزه...
    دلت سبک شد؟
    حالا می تونی تا همیشه،ته تنهایی این اقیانوس بر دیواره های تاریک جایی که گیر کرده ای بکوبی
    و لعنت کنی!
    یا شاید این تنهایی بزرگ ،این بی کسی،این گم شدن و دربه دری به یادت بیاره که نه تنهایی و نه بی کس.
    شاید به یاد بیاری که او هست ،ته این دریا و توی شکم تاریک ماهی!
    اونوقت دوباره صداش کنی،ماهی بالا می آد و بالات مییاره
    دوباره ساحل و...دوباره آفتاب....
    ای مهربان.... خدا منتظر است،
    از همان جا که هستی صدایش کن!
    __________________
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #38
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    دلت گرفته ؟
    میدانم که گرفته.
    میدانم که بغضی سنگین بر دیوار گلویت مشت میکوبد.
    میدانم صدای گریه ات را درون سرت میشنوی .
    میدانم میخواهی سرت را بر شانه ای بگذاری میدانم امشب باز خاطراتش به خانه ی دلت سر زده .
    میدانم باز امشب چشمانت تر است میدانم باز امشب دلت تنهایی می خواهد میدانم میخواهی با صدای بلند گریه کنی .من نیز امشب دلم گرفته میخواهم به خانه خدا سر بزنم بازم من حرف بزنم بازم اون گوش کنه و سکوت کنه کاری کنه که من حق بجانب بشم .
    بگم خدا چرا عشق و افریدی که خیانت پدید بیاد
    چرا زندگی دادی که مرگ باشه
    چرا دل رو دادی که بگیره
    چرا اشک رو دادی که جاری بشه
    چرا وصال رو افریدی که جدائی همراهش بیاد چرا ؟
    چرا؟ چرا؟
    بعد سرم رو زیر لحاف کنم و دهنم رو روی بالش فشاربدم که صدای گریه هامو کسی نشنوه اما جای سیاهی های روی بالشم شاهد گریه های منند .امشب من رو کنار خودت تصور کن سرت رو بزار روی سینه ام و ببارببارو باز ببار بلند گریه کن فریاد بزن بگذار منم گریه کنم بگذار من هم جرات کنم فریاد بزنم شاید اینجوری عشقی تو قلب بعضی ها خفته بیدار بشه ...
    __________________
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #39
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام لای تقــــــــویم دلــــت

    یه گـــــــل لالـــــه بذار

    تازه شــــو، غنـچه بده

    زیــــــــــر بارون بــــهار

    پر بکــــــش تا آسمون

    بــــال ابـــــرا رو بـــگیر

    دیـــــگه اینجا برنـــگرد

    دوباره میــشی اسیر!

    به پرســــتوها بـــگـــو

    زود بـــه خــونه برسـن

    بگـــــــو آواز بخــــــونن

    غنـــــچه ها دلــواپسن

    توی لحظه های عشق

    واســه من تــرانه باش

    گل بـــده مثــله بهــــار

    شـــوق عاشقانه باش

    دستــــاتو بــده به من

    مهرو از دلـــــم بچـین

    تو چشـــــام نگاه بکن

    عشقو تو چشام ببین
    __________________
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #40
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array

    پیش فرض

    زیبا سلام
    لام بر افق چشمهای مهربانت که ندای عشق را برایم به ارمغان می اورد
    اه دیگر چه در بساط دارم تا تقدیم یک رنگی ات تو کنم دیگر چه در بساط این عاشق پریشان تو هست تا تقدیم یک زلف کند و دیگر چه حسی قابل بازگوست وقتی که اشکار است دیووانه تو چگونه هلاک میشوددر بیداری های خویش ستاره ای برایم ثانیه به ثانیه چشمک میزد و چه دیوانگیهایی با ان ستاره داشتم از ان پس ان شد ستاره ی شبهای مشرقی من و ستاره شبهای پر آوازه من او شد ستاره درد ها و شادیهایماو با من شریک شد و برایم کلبه عشق ساخت و ان کلبه کوچکمان را با دریای محبت آزیین کرد او امد و دیوانه وار عاشق ترینم کردامشب از دلم گله دارم که چرا روز و شب و ثانیه به ثانیه مرا به خاطر او عذاب میدهد و مرا اسیر چنگال دستان نیلوفریش میکند چرا لحظات ارامش در دل من پنهان شده و چرا او مسافر حال نیست و چرا او در جست و جوی معشوقی است که هزاران جاده و کوچه و خیابان را باید پیومد تا به او رسید من از دلم گلمندم که چرا در بین این همه شادی ؛غم هایش را برای من آورد چرا اینقدر مرا اسیر تو کرد و چرا همیشه برایم میگوید برایش قصه عشق بخوانم و دیوانه وار تور ا صدا بزنمآمده ام تا جواب این چراها را از تو بپرسم از تویی که مهربانی و مهربانی را برایم تحفه اوردی جواب چراهایم را بگو تا شاید دل کوچکم ارام شود و کنج تنهایی های شب با ر دیگر ارامش را حس کندبگو تو چه جادویی بر دلم کردی که دربه در دنبال نگاه تو میگردد
    __________________
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/