بخش سوم(قسمت دوم )
نیروی سازنده , نیروی نابود كننده , اعتقادات
بعضی از مردم كه به درستی چیزی ایمان و یقین دارند، در برابر هر عقیده مخالفی مقاومت می كنند و گاهی رنجهای فرساینده، درد انزوا، افسردگی و حتی مرگ را تحمل می كنند، اما دست از باورهای خود بر نمی دارند.
شما به چه چیزهایی ایمان دارید؟ كدامیك از باورهای شما نیروبخش و سازنده و كدامیك تضعیف كننده است؟
از آنجا كه ایمان، در انسان شور و شوق می آفریند، لذا موجب حركت و فعالیت می شود . كسی كه به حقوق حیوانات، بسیار اهمیت می دهد. دارای اعتقاد است. اما آن كه در اوقات فراغت خود با شور و شوق بسیار،
به سخنرانی و آموزش مردم می پردازد و با استنادبه تحقیقات و تجارب آزمایشگاهی عواقب رژیم گوشتخواری را خاطرنشان می كند دارای ایمان است.
آیا در زندگی شما مواردی بوده است كه با استفاده از نیروی ایمان، قدرتی تازه برای رسیدن به هدف پیدا كرده و همه موانع را در هم شكسته باشید؟ مثلاٌ اگر یقین داشته باشید كه نباید اضافه وزن پیدا كنید، شیوه دائمی و سالمی برای زندگی خود اختیار می كنید. اگر ایمان داشته باشید كه ( من در هر شرایطی، راهی برای رفع گرفتاریها پیدا می كنم) خواهید دید كه در سخت ترین حوادث نیز به شكل مناسبی عمل می كنید.
اگر نسبت به عقاید سازنده خود ، احساس اطمینان قویتری داشتید، چه تغییرات ریشه داری درزندگیتان بوجود می آمد؟ در این باره بیندیشید.
برای اینكه بتوانید عقاید صحیح خود را تقویت كنید تمرین زیر را انجام دهید:
1 – عقیده ای را انتخاب و سعی كنید آنرا به صورت ایمان در آورید.
2 – مرجعهای تازه و قویتری را نسبت به آن عقیده در خود به وجود آورید.به عنوان مثال اگر تصمیم دارید گوشتخواری را ترك كنید، با افراد گیاهخوار صحبت كنید تا اثرات رژیم گیاهخواری را در یابید.
3 – وقایعی را پیدا یا ایجاد كنید كه احساسات شدیدی را نسبت به آن عقیده در شما ایجاد كند. مثلاٌ اگر می خواهید كشیدن سیگار را ترك كنید ، سری به بیمارستانها بزنید و از بیمارانی كه به علت كشیدن سیگار دچار عوارض شدیدی شده اند عیادت كنید.
4 – براساس اعتقاد خود عمل كنید و قدمهایی كوچك یا بزرگ بر دارید.
مطالعه زندگی اشخاص چند شخصیتی ، اثرات نیروی عقیده رانشان می دهد. این افراد، به علت عقیده محكمی كه دارند و قویاٌ فكر می كنند كه شخص دیگری هستند، تغییرات جسمانی نیز در آنها بوجود می آید كه كاملاٌ محسوس و چشمگیر است . رنگ چشم آنان عوض می شود، بعضی علائم جسمانی در چهره شان پدیدار یا ناپدید می شود و حتی بطور موقت دچار بیماریهایی از قبیل مرض قند و فشار خون می شوند . همه این آثار بستگی به این دارد كه بیمار در قالب كدام شخصیت فرو رفته باشد.
آیا در زندگی شما نیز دگرگونیهایی بر اثر تغییر عقیده پیدا شده است؟
راز موفقیت چیست؟ ما غالباٌ تصور می كنیم كه موفقیت بسته به استعداد و نبوغ است. با وجود این، من عقیده دارم كه نبوغ واقعی این است كه با تقویت ایمان و اعتقادات سازنده ، نیروهای عظیم درونی خود را فعال كنیم.
موفقیت بیل گیتز میلیاردر معروف، از زمانی كه در دانشگاه هاروارد تحصیل می كرد پایه گذاری شد . وی تعهد كرد كه نرم افزاری را كه ( كه هنوز نساخته بود) برای كامپیوتری كه هرگز ندیده بود بسازد و در مواقع معینی تحویل دهد! به علت اعتماد به نفس زیاد( كه پایه درستی هم نداشت) توانست همه منابع و نیروهای خود را بكار گیرد و با همكاری دیگران، نرم افزار مزبور را باكمال موفقیت طراحی كند و ثروتمند شود.
اگر ما خود را مقید كنیم كه حتماٌ به هدف برسیم و در عین حال مطلقاٌ ایمان داشته باشیم كه به انجام این كار توانا هستیم، روشن است كه احتمال موفقیتمان در هر زمینه بیشتر خواهد شد.
شاید گفته اینشتین از همه بهتر باشد كه ( تصور، نیرومندتر از علم است.) بارها ثابت شده است كه مغز ما نمی تواند میان آنچه كه به روشنی به تصور در می آوریم، و آنچه كه عملاٌ اتفاق می افتد تفاوتی قائل شود.
اگر این نكته را بخوبی درك كنید زندگیتان دگرگون خواهد شد.
به عنوان مثال خیلی از مردم می ترسند دست به كار تازه ای بزنند، زیرا كه قبلاٌ هرگز آن كار را انجام نداده اند. امایكی از مهمترین پایه های موفقیت پیشگامان جامعه این است كه علی رغم تجارب نا موفق قبلی ، مرتباٌ در ذهن خود كسب نتایج دلخواه را مجسم می سازند. بدین ترتیب احساس اطمینانی در خود بوجود می آورند كه سبب می شودنیرو های خود را فعال كند و توانائیهای واقعی خود را بكار گیرند.
آیا هدفی دارید كه شما را به هیجان آورد، اما لازمه اش این باشد كه كاریرا كه قبلاٌ نكرده اید، انجام دهید؟ كی خیال دارید خود را در حالیكه به موفقیت رسیده اید در نظر مجسم سازید؟
كسانی كه می گویند ( واقع بین باشید) معمولاٌ افراد ترسویی هستند. این افراد،غا لباٌ در گذشته ناكامیهایی داشته اندكه در نظر خودشان شكست به حساب می آید و به همین علت می ترسند كه دوباره شكست بخورند. عقاید محدود كننده ای كه این افراد برای محافظت از خویشتن ساخته اند، موجب تردید، نداشتن شهامت و توكل، و بكار نگرفتن همه توانائیها می شود، و در نتیجه دستاوردهای آنان نیز محدود است .
رهبران بزرگ ، غالباٌ با معیارهای دیگران ( واقع بین) نیستند. اما دقیق و هوشمندند. مهاتما گاندی معتقد بود كه می تواند با شیوه های مسالمت آمیز و بدون اعمال خشونت در برابر امپراطوری انگلستان ایستادگی كند و هند را به استقلال برساند .كاری كه قبلاٌ هرگز نظیرش انجام نشده بود . او ظاهراٌ واقع بین نبود، اما نشان داد كه فردی دقیق است .آیا عقاید به اصطلاح ( واقع بینانه) ای هست كه از آنها دوری كنید؟ آیا انتظارات تازه، هیجان آور، غیر واقع بینانه، اما كاملاٌ امكان پذیری وجود دارد كه از آنها استقبال كنید؟
اگر قرار باشد كه اشتباهی بكنید، بهتر است اشتباهتان این باشد كه به قابلیت های خود ، بیش از حد بها دهید، زیرا ممكن است همین امر موجب موفقیتتان شود یكی از تفاوتهای افراد خوشبین و افراد بدبین این است كه افراد بدبین، توانائیها و مهارتهای خود را با دقت اندازه گیری می كنند. اما افراد خوشبین، رفتارهای خود را مؤثرتر از آنچه واقعاٌ هست، می پندارند.
در نتیجه، افراد بدبین به كوشش بیهوده دست نمی زنند و همین كه دلیل منطقی برای ادامه كار ، وجود نداشته باشد، كارها را رها می كنند. با وجود این، تصورات مثبت افراد خوشبین روحیه لازم را در آنها بوجود می آورند و در اثر پشتكار ، سرانجام مهارت لازم را پیدا می كنند. یعنی ظاهراٌ ارزیابیهای غیرواقع بینانه، موجب كسب مهارت می شود.
به یاد داشته باشیدكه گذشته، مساوی آینده نیست اگر بخواهید در جهت هدفی كه زمانی به نظرتان غیر ممكن می آمد، قدمی بردارید، آن قدم، كدام است؟
شكل زندگی ما بیش از هر چیز، بسته به این است كه چگونه با بدبختیهای خود كنار بیائیم . افراد موفق، معمولاٌ مشكلات را امری گذرا می بینند، در حالیكه اشخاص شكست خورده، معمولاٌ كوچكترین مشكل را، امری همیشگی می پندارند. اگر چنین فكر كنیم، اولین قدم را برداشته ایم تا در دامی كه روانشناسان( ناتوانی آموخته) می نامند بیفتیم سه پندار است كه این ناتوانی را ایجاد می كند:
1 – مشكل، جنبه دائمی دارد ( گذرا نیست)
2 – مشكل، فرا گیر است( به یك زمینه معین محدود نیست).
3 – مشكل، ذاتی است و در وجود ما عیبی وجود دارد. ( نمی توان از آن به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده كرد.) در چند روز آینده راههای چاره این باورهای تضعیف كننده را بررسی خواهیم كرد. فعلاٌ برای مقابله با اولین پندار، بخاطر داشته باشید كه ( این نیز بگذرد) اگر پشتكار داشته باشید، همیشه راهی پیدا خواهید كرد.
ما قادریم مشكلات را درنظر خود بزرگ، یا كوچك جلوه گر سازیم. اما افراد موفق، با استفاده از همین توانایی، از دام( مشكل فراگیر) می گریزند. آنها مثلاٌ به جای اینكه بگویند ( پرخوری، همه اندامهای بدن مرا از كار انداخته است) می گویند( در زمینه عادات غذایی، مشكل كوچكی دارم) . اما كسانی كه فكر می كنند مشكل آنان فراگیراست، گمان می كنند كه چون در زمینه معینی به موفقیت نرسیده اند، پس اصولاٌ فرد شكست خورده ای هستند. در اثر این تعمیم ، به كلی احساس ناتوانی می كنند.
برای غلبه بر این عقیده غلط كه یك مشكل بر همه جهات و جوانب زندگی اثر می گذارد، باید بلافاصله به حل بخشی از مشكل بپردازید، حتی اگر آن بخش بسیار ناچیز باشد. هم اكنون این كار را شروع كنید.
افراد خوشبین، از شكست های خود درس می گیرند و طرز فكر خود را صلاح می كنند. افراد بدبین، شكست ها را به خویشتن نسبت می دهند و تصور می كنند كه شكست، جزو خصوصیات ذاتی آنهاست . از آنجا كه این افراد، هویت خود را به مشكلات زندگی پیوند می دهند لذا گرفتار می شوند. آیا این اشخاص ، می توانند تمام زندگی خود را به سرعت دگرگون كنند؟
هرگز مشكلات را به شخص نسبت ندهید. مشكلات را وسیله ای برای كسب تجربه در نظر بگیریدو با استفاده از این تجارب، راه خود را به سوی هدف ، باز كنید و بخاطر وجود مشكلات، ممنون و شكرگزارباشید.
برای رسیدن به هر موفقیت فردی،ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد كرد. با عقاید محدود كننده چه باید كرد؟ بهترین راه آن است كه با طرح پرسشهایی آنها را سست كنیدو در احساس اطمینان خود تزلزل به وجود آورید. مغز شما همیشه می خواهد كه شما را از رنجها بركنار نگه دارد. پس به نتایج منفی كه آن اعتقاد، برایتان به بار آورده است فكر كنید و از خود بپرسید:
1 – اكنون كه درباره این عقیده فكر می كنم ، چه جنبه های مضحك، مسخره و احمقانه ای را می توانم در آن پیداكنم؟
2 – این عقیده تا كنون به چه قیمتی برایم تمام شده است؟ چه محدودیتهایی در گذشته برایم ایجاد كرده است؟
3 – اگر در عقیده خود تجدید نظر نكنم و آنرا تغییر ندهم، در آینده چه زیانهایی را متحمل خواهم شد؟
پاسخ به این نوع سؤالات باعث می شود كه احساسات عذاب آوری را با عقیده قدیم خود پیوند دهید و زمینه را فراهم كنید تا عقیده سازنده ای را جایگزین آن عقیده نامطلوب سازید.
آدمی برای خوشبخت بودن، بایداحساس كند كه دائماٌ در حال رشد است. و برای موفق شدن در دنیای بازرگانی امروز، شركتها بایدبطور مداوم پیشرفت كنند. روشن است كه ما باید پیشرفت مداوم رااصل زندگی خود قرار دهیم ، نه اینكه به فكر هدفهای گذرا باشیم.
این مفهوم را در ژاپن با كلمه كایزن بیان می كنند كه به معنی تمركز و توجه دائم به بهبود كیفیت كالا و خدمات است. من پیشنهاد می كنم كه ما آمریكائیان نیز به پیشرفت دائم و پایان ناپذیر ( كن آی) مقید باشیم.
اگر ما بطور معمول توجه خود را به بهبود چیزهایی معطوف كنیم كه در حال حاضر هم ممكن است عالی باشند، ببینید این روحیه چه تغییراتی در خانواده ها، شركتها، و جوامع به وجود می آورد.
به نظر شما چگونه می توان فلسفه ( كن آی ) را بسرعت عملی كرد؟
تنها چیزی كه درزندگی باعث خاطر جمعی واقعی می شود این است كه بدانیم هر روزی كه می گذرد، به نوعی پیشرفت می كنیم. من نگران این نیستم كه كیفیت زندگی خود را بتوانم در همین سطحی كه هست نگه دارم، چرا كه هر روز سعی می كنم تا آنرا بهتر از روز پیش سازم.
یكی از رموز موفقیت افسانه ای پت ریلی ( مربی بسكتبال) اعتقاد به پیشرفت مداوم و تدریجی است. وی در سال 1986 با مشكل بزرگی روبرو شد: تیم او معتقد بود كه نهایت تلاش خود رابه عمل آورده است، اما با اینهمه در سال پیش در زمینه قهرمانی موفقیتی بدست نیاورده بودند. برای بهبود وضع تیم، وی بازیكنان را مجاب كرد كه اگر هر فرد، در هر یك از پنج مهارت اصلی فقط یك در صد پیشرفت كند، تیم به قهرمانی خواهد رسید، زیرا تیم دوازده نفره، در آن صورت مجموعاٌ 60 درصد بهتر خواهد شد .
رمز موفقیت این طرح، در سادگی آن بود.هر كسی یقین داشت كه می تواند حداقل به میزان یك در صد، مهارت خود را در هر زمینه افزایش دهد!
اگر شما بطور مداوم پیشرفتهای كوچكی بكنید، سرانجام به چه هدفی می توانید برسید؟
افكار، اعمال و تصمیمات روزمره شماتابع چه عقایدی است؟ این تمرین را انجام دهید تا به تاثیر نیروی عقیده بر خود پی ببرید.
1 – در بالای یك صفحه كاغذ بنویسید( عقاید سازنده و نیروبخش) و بر بالای صفحه دیگر بنویسید( عقاید ضعیف كننده و محدود كننده)
2 – ظرف ده دقیقه در روی این دو صفحه عقاید خود را پیاده كنید و هر چه به نظرتان می رسد بنویسید.
3 – هنگام تفكر، هم عقاید خاص و هم به عقاید كلی ( جهانی ) توجه داشته باشید. خصوصاٌ به عقایدی كه با
( اگر) آغاز می شوند توجه كنید. مثلاٌ ( اگر دائماٌ از همه امكانات خود استفاده كنم موفق خواهم شد.)
یكی از مؤثرترین راههای بهبود زندگی آن است كه عقاید مثبت و سازنده خود را بشناسیم، آنها را تقویت كنیم، و از آنها در جهت عملی ساختن رویاهای خود استفاده نمائیم.
1 – فهرستی را كه از عقاید سازنده و محدود كننده ( شماره 87 همین كتاب) تهیه كردهاید، بررسی كنید. سه فقره از مهمترین عقاید نیروبخش را مشخص سازید.
2 – دقیقاٌ مشخص كنید كه چرا و چگونه این عقاید شما را نیرومند می سازد؟ به چه طرقی این عقاید موجب تقویت روحیه و شخصیت و بالابردن كیفیت زندگیتان می سوند؟ اگر این عقاید رامحكمتر كنید چه اثرات بزرگتر و مثبت تری خواهند داشت؟
3 – بعضی از این عقاید نیروبخش ، و یاهمه آنها را به صورت یقین و ایمان در آورید. چنان اطمینان خدشه ناپذیری به آنهاپیداكنید كه رفتارتان را تحت تاثیر قرار دهد و شما را در جهت مقصودی كه دارید، هدایت كند. اكنون براساس ایمان خود عمل كنید!
اكنون هنگام آن است كه از شر عقایدی كه دیگر به دردتان نمی خورد خلاص شوید!
1 – دو فقره از محدود كننده ترین عقاید را مشخص كنید.
2 – با طرح پرسش هایی ، پایه های این عقاید را متزلزل سازید:این عقیده چقدرمسخره و بی معنی است؟
آیا كسی كه این سخن را به من گفته است سر مشق خوبی است؟ اگر این عقیده راحفظ كنم چه زیانهای عاطفی متوجه من خواهد شد؟ از نظر جسمی، مالی و رابط با دیگران به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد؟این عقیده چه ضررهایی برای خانواده، و افرادمورد علاقه من خواهد داشت؟
3 – آثار و عواقب منفی این عقاید را در نظر مجسم كنید. یك بار و برای همیشه تصمیم بگیرید كه دیگر بهای سنگین این عقاید را نپردازید.
4 – دو عقیده تازه را كه می خواهید جایگزین عقاید قبلی كنید، بنویسید.
5 – عقاید تازه و نیروبخش را تقویت كنید. منافع بیشماری را كه از داشتن این عقاید نصیبتان خواهد شد در نظر مجسم سازید.
اثر نیروی انتظار در بهبود عملكرد، امروزه به ثبوت رسیده وبه اثر پیگمالیون معروف است . برای تحقق این موضوع، بعضی از دانش آموزان یك كلاس را انتخاب كردند و به معلمان آنها گفتند كه آنها دارای استعداد فوق العاده ای هستند و باید بیشتر مراقبشان باشند تا استعدادشان شكوفا شود. پس از چندی ، این دانش آموزان جزو بهترین شاگردان كلاس شدند. اما كسی نمی دانست این دانش آموزان كه به عنوان نابغه معرفی شده بودند در واقع فرقی با بقیه نداشتند و حتی بعضی از آنها جزو شاگردان ضعیف به شمار می آمدند. چه عاملی باعث شد كه این دانش آموزان به صورت افراد متفاوتی در آیند ؟ اعتماد به نفس و اطمینان تازه ای كه به برتری خود پیدا كردند ( و آن نیز در اثر عقاید اشتباه معلمان كم كم در فكر آنان تزریق شده بود)!
آیا به اهمیت اعتقاداتی كه درباره خود یا دیگران دارید واقفید؟
اگر در اثر ایمان قوی می توانستید استعدادهای وسیع خود را بكار گیرید، قادر به انجام چه كارهایی می شدید؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)