شاعر پست مدرن؛ پل هوور

41238


ما این را نمی‌فهمیم. ما شعرهایی را می‌خواهیم که بفهمیم. ما خدایی رامی‌خواهیم که هدایتمان کند، گلها و درختان را دوباره نامگذاری کند...

پل هوور (1946)
پل هوور در هریسون بورگ ویرجینیا متولد و در اوهایو جنوبی بزرگ شد. آثار او عبارتند از: «نامه به انشتین در آغاز آلبرت عزیز» (1979)، «همه زیاد حرف می‌زنند.» (1983)، «آواهای عصبی» (1986)، «ایده» (1987) و شعر بلند «نوول» (1991) (این شعر بعد از انتشار رمان او با عنوان «سایگون، ایلینیوس» در سال 1988 نوشته شده است). «نوول» دشواری‌های مولف پست مدرن را به واسطه متن‌های پیدا شده، پارودی‌های کارآگاهی، ماجرا و رمانس‌ها و عقاید مولفانه بررسی می‌کند.

کارهای اولیه او به شدت تحت تاثیر شعر سورئالیسم به ویژه هانری میشو و رابرت دسنوس و همچنین «سوگند زمین تنیس» جان اشبری بود. شعرهای او در «همه زیاد حرف می‌زنند»، «آواهای عصبی» و ایده (عنوان ایده از غزل مایکل درایتون شاعر قرن شانزده گرفته شده) بیشتر مبتنی بر فردیت محوری و تمهیدات غیرمتعارف مکتب نیویورک است. او مخالف «یک پُز قالبی جدی» در نوشتن شعر است. التفات به جای موسیقی، انتزاع، ساختار و آنچه که او «بلند پروازی فرم غیر متعارف» می‌خواند.
در ابتدای نیمه دوم دهه هشتاد هوور در مرکز دوره بازگشت شعر تجربی شیکاگو همراه با ماکسین چرنوف و الن اکویی بود، شاعرانی که کارشان هزل‌آمیز، شهری، و تصویر گرایی‌‌شان مبتنی بر تصویرگرایی نقاشان مکتب ایماژیست شیکاگو بود. شعر «آرزو» ی هوور درباره تالیف و واقعیت های اجتماعی میدان تیانانمن پکن است.
هوور به همراه ماکسین چرنوف مجله «NEW AMERICAN WRITING» را منتشر می‌کنند. او مولف کتاب آنتولوژی شعر پستمدرن آمریکاست.


شعرهایی که ما می‌توانیم بفهمیم
اگر میمونی ماشین سواری کند
در کنار ردیفی از ستون های روبه دریا
و درختان نخل در سمت چپ حلبی باشند
ما این را نمی‌فهمیم.
ما شعرهایی را می‌خواهیم که بفهمیم.
ما خدایی رامی‌خواهیم که هدایتمان کند،
گلها و درختان را دوباره نامگذاری کند،
صحنه را با رنگ نشانه گذاری کند،
کاری کند که پرنده مهمان ها را دعوت کند.
ما شعرهایی را می‌خواهیم که بفهمیم،
نه سیاه مستانی که علاف اند
کنار یک آرمادیلو، نه نیستیِ درهم آمیخته
که می‌رسد به یک آهنگ،
نه دویدن درون و بیرون دیوارها
بر زبان خشک یک دهان،
نه چماق ها، نه دختر، نه دریا که حرکت می‌کند
با سرعتی قابل توجه، در کنار خویش
و آبی همچو آب، در کنار خویش و هنوز،
نه سوسمارهای روی میز که دستهای محض می‌شوند.
ما شعری می‌خواهیم که بفهمیم،
آثار انگشت روی لباس مادر
درد شکنجه، دانشمندان
لطفا، نه خرگوش خارج کردنِ خرگوش
از یک کلاه زرد، نه شیپور عقب نشینی
رو به چندین مایل نه بیابان، نه باد
ما این را نمی‌فهمیم.