یک شاخه گل رز
مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی بخرد برای مادرش و سفارش دهد تا
پست شود وقتی از گلفروشی بیرون امد دختر کوچکی را دیدکه کنار خیابان نشسته و هق هق گریه میکرد
مرد از او پرسید دختر کوچولو چرا گریه میکنی
کودک گفت میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم اما فقط ?? سنت پول دارم
گل رز ?دلار است
مرد لبخندی زد و گفت با من بیا من برای تو یک شاخه گل رز میخرم تا به مادرت هدیه دهی
مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی بخرد برای مادرش و سفارش دهد تا
پست شود وقتی از گلفروشی بیرون امد دختر کوچکی را دیدکه کنار خیابان نشسته و هق هق گریه میکرد
مرد از او پرسید دختر کوچولو چرا گریه میکنی
کودک گفت میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم اما فقط ?? سنت پول دارم
گل رز ?دلار است
مرد لبخندی زد و گفت با من بیا من برای تو یک شاخه گل رز میخرم تا به مادرت هدیه دهی
..مادرت کجاست؟؟؟
دختر دست مرد را گرفت و گفت انجا... ان قبرستان
مرد به همراه دختر و یک شاخه گل رز به قبرستان رفتند کنار یک قبر تازه....
مرد دلش گرفت به گلفروشی باز گشت..و گفت ... دسته گلم را پست نمیکنم خودم میبرم
و ??? مایل رانندگی کرد... تا به مادرش برسد.........
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)