دل برایم روضه خوانی می کند
برتن من سر گرانی می کند
سینه را آه دمادم داده اند
زخم را با تیغ مرحم داده اند
لاله ام را داد بر باغ آمده
باد برخاکستر باغ آمده
نا کِسان عرش خدا را سوختند
آن دل بی انتها را سوختند
آیه های هل اتی را سوختند
در مدینه کربلا را سوختند
آنچه آنجا بین آتش بود و دود
آیه های آخر والفجربود
نسترن های تبسم دود شد
گوهر دردانه ای مفقود شد
رفته غارت نان طفل هَل اَتی
گمشده انگشتری اِنّما
پس چه شد اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم
حرمت میخانه و ساقی و خم
حذف شد فریاد سرخ ذوالفقار
قرن ها باید که بازآید بهار
کمتراز شب روزمردم تار نیست
وای برمن یک نفر بیدار نیست
جان به قربانگاه جانان آمده
جای کوثر به طغیان آمده
دیده ای طغیان نهر عشق را
زلزله درهفت شهر عشق را
مَستم از تکبیره الاحرام او
آب شد آتش پیش جام او
سخت دارد استقامت می کند
با قیام خود قیامت می کند
در قنوتش آسمانی از دعا
در رکوعش اقتدا بر مرتضی
سجده ای جانانه در درگاه کرد
سجده ای هم نیمه های راه کرد
زان قیام و زان رکوع و زان سجود
سینه و رخسار و رویش شد کبود
این نماز قبله و قبله نماست
از نماز خلق آدابش جداست
آنکه درمعشوق فانی می شود
در حقیقت جاودانی می شود
در بلوغ عشق پیش چشم جمع
شمع شد پروانه و پروانه شمع
جهل مردم قلعه ي خیبر شده
یامحمد فاطمه حیدر شده
موج کوثر چون به مسجد سرنهاد
لرزه بر اندام یثرب اوفتاد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)