ادبیات در روزگار اینترنت
آیا وسایل نوین ارتباطی ادبیات را با بحران مواجه كرده اند؟
ظهور چنین پدیده هایی و هم چنین گسترش رسانه های فراگیر جهانی ،ادبیات را گویا در دسترس همگان قرار داده است. میگویند كه ادبیات چه در فرم و چه در محتوا با مشاركت توده های پنهان شكل میگیرد. ادبیات دیگر آن چیزی نیست كه یك قرن یا حتی چند دهه پیش میبود. برداشت ما از نویسنده ، شاعر ، داستان نویس و ادیب چه سنخیتی با اینها در گذشته ای نه چندان دور دارند؟
تو نویسنده ای. عصر به عصر در فلان كافه ی پاتوق پشت لپتاب مینشینی و چند خطی را در وبلاگ شخصی ات در معرض دید میلیون ها مخاطب ناشناخته میگذاری...كه شاید همان زمان یكی از آنان در میز كناری ات نشسته باشد. تو شاعری. هرشب پكی به سیگارت میزنی و شاسی های پلاستیكی كیبورد ، حرف به حرف ، احساس تو را در فیبرهای نوری جاری میكنند. تو داستان نویسی. نویسنده ی داستان مردی كه "صفر و یك" زندگی كرد ، "صفر و یك" عاشق شد و "صفر و یك" مرد. تو یك ادیبی. پژوهشگری كه كشف جدیدش نویسنده ای با اسم مجازی در كتابخانه ای مجازی با نوشته هایی مجازی در مورد مردی مجازی با اندیشه های مجازی است. تو یك عاشق ادبیاتی. اما عطش عشق تو را نه كتابی در كنج كتابخانه ی چوبی پدر ، كه جستجویی چندثانیه ای در دنیای بی پایان وب فرو مینشاند. من دیگر كلماتم را نمی نویسم، آنها را ظاهر میكنم. بستر معاشقه ام با حروف، دیگر نه كاغذهای سفید شهوانی كه Lcd های لاغر و عشوه گر است.....كه این دومی را شاید دوست نداشته باشم، اما باید ترجیح دهم.

اینترنت پر از فضای خالی برای نگارش است و این عالیه! وقتی این حجم عظیم غربال نشده در مقابل چشم خواننده قرار می گیرد, شاید به قول حسن میر عابدینی ادبیات دارای وجه ی دموكراتیك تری شود , اما چون منتقدان عزیز وطنی همیشه یكی دو دهه عقب تر هستند, گرفتار یك عامه زدگی گریز ناپذیر نیز در وبلاگ ها و... می شویم.
نوشته ها بی نقد و نظر حرفه ای یا پوشش رسانه ای ,محجور, در گوشه ای خاك از اینترنت خاك می خورند.
نه تنها مخالف این نوع جدید ارتباط نیستم بلكه با این وضع نشر و مجوز و بازار بسیار هم هوادار این نوع جدید پیوند ادبیات و جامعه هستم!
فقط نمی دانم چرا این منتقدان و مجلات ادبی به سادگی از این موضوع می گذرند!
اما قطعا مانند هر زمان دیگه ای آثار ناب اینترنتی هم جای خودشون رو باز خواهند كرد , حتی با بی توجهی محافل ادبی!

و نکته جالب اینه که پیدا کردن مخاطب آسان تر شده. مثلا شاعران و بخصوص شاعران تازه کار شروع می کنند در وبلاگ ها شعرهایشان را می نویسند و با لینک دادن به همدیگه حلقه هایی تشکیل می دهند که در آن ها حمایت می شوند و حمایت می کنند. این جالبه و فرصتی است برای ادبیات کاران نوجوان.

ما دقیقا از كدوم نوع ادبی روی اینترنت صحبت می كنم ؟ به نظر من برای انواع مختلف ادبی شرایط مختلفی پیش می آید. مثلا برای داستان كوتاه یا در صورت امكان رمان , اتفاق مهمی نمی افتد. آپ لود , دانلود و خوانده می شود و خلاص . فقط درد سرش از مشابه كاغذی یه كم بیشتر است , یا با در نظر گرفتن سانسور گاهی خیلی كمتر .
در مورد شعر , كمابیش اتفاقات بدی می افتد. برای این كه من فكر می كنم نقدر كردن شعری كه اونقدر ها هم بد نباشد كار خیلی مشكلی است . و این پهنای باند شاعران آماتور اصلا امكان ندارد به تعداد كافی منتقد پیدا كند .
اما موردی كه از همه خاص تر است , وبلاگ نویسی است . یك ژانر ادبی ( اگر شما بخواهید!!) بسیار فراگیر. من فكر می كنم , وبلاگ نویسی چیزی بین روایت كردن و روایت نكردن است . مثلا یك رمان راوی اول شخص رو تصور كنید. گاهی وانمود می كند كه قصد ندارد شما را در جریان مسائل قرار دهد و فقط احساسات اش را می گوید ( مثلا جریان سیال ولی نه الزاما.) اما این رمان مخفیانه شما را در جریان اهم مسائل قرار می دهد. اما وبلاگ نویس اینطوری نیست . احساسات اش را می گوید و می رود . و به ما یك روایت نصفه نیمه می دهد. آن هم روایتی از یك چیز معمولا واقعی . یا تا حدودی واقعی . برای همین می گویم وبلاگ نویسی چیزی بین روایت كردن وروایت نكردن است .
فکر میکنم اینترنت باعث شده که یک سری انواع جدید ادبیات شکل بگیره که از جمله ی آنها وبلاگ نویسی است که تاثیرش را در شعر، داستان و از همه بیشتر در یادداشت های روزنامه ای می بینیم. در مورد تاثیر اینترنت بر شعر و داستان و مهمتر از همه بر روی زبان امیدوارم که بحث خوبی در اینجا بتونیم داشته باشیم. من اساسا به این تاثیر بدبینم ، اما میخوام به موضعی رادیکال در این خصوص دست پیدا کنیم که نه ارتجاعی باشه و نه ساده انگارانه.
در خصوص وبلاگ نویسی من فکر میکنم نیاز به دیدگاه انتقادی احساس میشه.
وبلاگ نوعی شکل گیری متن دموکراتیک رو عرضه می کنه که در آن همه چیز با مشارکت دیگران نا آشنا شکل می گیره. روایت نصفه نیمه از یک چیز معمولا واقعی با روایت های نصفه نیمه از چیزهای معمولا واقعی دیگری ترکیب میشه و در نهایت روایتی نصفه نیمه از چیزی معمولا واقعی ایجاد میشه که در کنار روایت های نصفه نیمه از چیزهای معمولا واقعی دیگه قرار میگیره. بستر اما اینترنت است . دنیایی مجازی که هرچه بیشتر انسان ها را در مجاز غرق میکنه. پرسش اینه که چیز معمولا واقعی در بستر مجازی اساسا چه جور واقعیتی را نصفه نیمه عرضه میکنه. اینترنت به عنوان رسانه ای نادر چگونه انسان را در هزارتوی خود شکل میدهد؟ دید من به چیزها در این دنیای مجازی تا چه حد واقعی خواهد بود؟ روایت نصفه نیمه که ذات اینترنت است، چگونه می تواند واقعیت را عرضه و به پرسش گیرد؟ و این واقعیت آیا به ناچار واقعیتی معمولی شده در اذهان مجازی نخواهد بود؟