گفتگويي زيبا و خواندني بين مثلث و مربع
: ديديش؟
: نه، چي رو؟
: هميني که اينجا بود.
: من که نميتونم ببينم.
: خوب منم نميتونم.
: پس چهجوري ديدي؟
: نميدونم. حس کردم.
: حالا چي حس کردي؟
: ببين. يه شکلي بود. با من فرق داشت.
: مگه تو چه شکلي هستي؟
: من؟ خوب من يه مربع هستم.
: مربع يعني چي؟
مربع : مربع يعني 4 تا ضلع.
: تو 4 تا ضلع داري؟
مربع : آره. مگه تو نداري؟
سکوت.
: نه.
مربع : مگه ميشه؟
سکوت.
مربع : تو چي هستي؟
: مثلث.
مربع : چند تا ضلع داري؟
مثلث : 3 تا.
سکوت.
مثلث : چيکار ميکني؟
مربع : دارم تصورت ميکنم.
مثلث : مضحکم؟
مربع : نه، اما سادهاي.
مثلث : تو عجيبي.
ميخندند.
مثلث : تو ميدوني کجا هستيم؟ دوريم يا نزديک؟
مربع : بايد نزديک باشيم. چون صداي همديگه رو ميشنويم.
مثلث : مگه ما ميتونيم حرف بزنيم؟
سکوت.
مربع : نه.
مثلث : پس ما فقط ميتونيم همديگه رو تصور کنيم!
مربع : فکر کنم درسته.
مثلث : يعني من فقط توي خيال تو هستم؟ يعني اگه به من فکر نکني ديگه نيستم؟
مربع : چرا هستي.
مثلث : کجا؟
سکوت، طولاني.
مربع : آها، فهميدم. فهميدم کجا هستي. اونوقت که من يه چيزي ديده بودم. تو داشتي فکر ميکردي. درسته؟
مثلث : آره.
مربع : به چي؟
سکوت.
مربع : خجالت نکش. به من فکر ميکردي. ميدونم. تو منرو ساختي. تو به يه ضلع چهارم فکر ميکردي. من همونم. من خود توام با يه ضلع اضافه.
مثلث : يعني من الان دارم با خودم حرف ميزنم؟
مربع : دقيقاً.
مثلث : آره. اما يه سوال. تو اون موقع که يه چيزي ديدي به چي فکر ميکردي؟
سکوت.
مربع : به يه ضلع اضافه..
.
.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)