با پای برهنه از دریا می آمدم
تا انتهای غروب
وقتی که کفش هایم پر از دانه های شن بود
وقتی که صدف ها را به ارمغان تو عاشقانه چیدم
دریا پر از مهتاب بود
وقتی که چشم منتظرم ستاره ها را بدرقه میکرد
سپیده ی اندوه سر زد
و تنها مرغان سپید عاشق مرا می خواندند
وقتی که تو را میان خلوت ساحل
و
دریای مسافر
گم کردم..............
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)