«بردن، همه چیز نیست.تنها چیزی است که هست.» (وینس لمباردی)
ابتدا باید این فکر را کنار گذاشت که دوم شدن وحشتناک است، که ما باید همیشه اول باشیم، نباید هیچ کاری را انجام دهیم مگر آن که بتوانیم آن را به خوبی انجام دهیم، و حرف های بی معنی نظیر این ها.باختن هم ممکن است لذت داشته باشد...
مگر آن که هدف شما بهترین بودن در همه حال باشد.اگر از آزمودن خود و تجربه کردن شکست می ترسید، دست از توجیه علل شکست خود بردارید، احتمالا دلیل واقعی آن است که شما از این واقعیت می ترسید که یک انسان معمولی هستید و نمی توانید هر کاری را خوب انجام دهید.کاری را که می کنید به پایان برسانید، حتی اگر نتیجه ی آن موجب ناراحتی شما می شود.دست به کار شوید و از فرصت ها استفاده کنید.کاری را که شروع کرده اید، حتما به اتمام برسانید، و صرفاً به دلیل اینکه یک شاهکار نیست، آن را کنار نگذارید، سپس کار دیگری را بیازمایید.هرگز به کامل و بی نقص بودن کار خود فکر نکنید، و این امتیاز را به خودتان بدهید که حداقل سعی کرده اید کارتان را خوب انجام دهید.
انجام دادن کار، مهم تر از خوب انجام دادن آن است.مشکل اصلی افرادی که همواره در پی انجام کار بی عیب و نقص هستند، تعریف نادرست آن ها از موفقیت است.از نظر آن ها موفقیت آن است که کاری را صد در صد انجام دهند نه کمتر.معنی ندارد که موفقیت را معادل کمال و بی عیب و نقص بودن بدانیم.شاید موفقیت آن باشد که کاری را اندکی بهتر از گذشته، انجام دهید.حتی اگر کاری را انجام می دهید و بهبودی در آن مشاهده نمی کنید، باز هم استحقاق آن را دارید که بگویید پیشرفت کرده اید، زیرا منافع ناشی از این تکرار بعداً آشکار خواهد شد.فرض کنید که می خواهید تخته سنگی را با یک پتک خرد کنید.ممکن است برای در هم شکستن تخته سنگ لازم باشد ضربات زیادی به آن بزنید، اما تا پایان کار، تغییر واضحی در خود سنگ مشاهده نخواهید کرد.رفتار شما هم چنین حالتی دارد.تا زمانی که برای انجام کاری تلاش می کنید، در حال بهتر شدن هستید.حتی اگر عملکرد شما افول کند، که گاهی چنین می شود، باز هم تجربه ی آموزنده ای کسب کرده اید.
منبع : کتاب اینگونه می توانید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)