صفحه 8 از 68 نخستنخست ... 4567891011121858 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 680

موضوع: •°•(¯`·._ متن ها و شعرهای عاشقانه _.·´¯)•°•

  1. #71
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
    به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند
    یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
    کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
    نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
    دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
    گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم
    یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
    دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود
    که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند
    چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
    برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند
    نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
    اگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند

    هوشنگ ابتهاج (سایه)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #72
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امروز
    نه آغاز و نه انجام جهان است
    ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است
    گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری
    دانی که رسیدن هنر گام زمان است
    تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
    بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
    آبی که بر آسود ، زمینش بخورد زود
    دریا شود آن رود که پیوسته روان است
    از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
    این دیده از ان روست که خونابه فشان است
    دردا و دریغا که در این بازی خونین
    بازيچه ایام دل آدمیان است...

    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #73
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    وه، چه شیرین است.
    رنج بردن با فشردن؛
    در ره یک آرزو مردانه مردن!
    و اندر امید بزرگ خویش
    با سرو زندگی‌ بر لب
    جان سپردن!
    آه؛ اگر باید
    زندگانی را بخون خویش رنگ آرزو بخشید
    و بخون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید؟

    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #74
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چرا پنهان كنم ؟ عشق است و پيداست
    درين آشفته اندوه نگاهم
    تو را مي خواهم اي چشم فسون بار
    كه مي سوزي نهان از ديرگاهم
    چه مي خواهي ازين خاموشي سرد ؟
    زبان بگشا كه مي لرزد اميدم
    نگاه بي قرارم بر لب توست
    كه مي بخشي به شادي هاي نويدم
    دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
    چراغي در شب تارم برافروز
    به جان آمد دل از ناز نگاهت
    فرو ریز اين سكوت آشناسوز


    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #75
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شب فرو می افتاد
    به درون آمدم و پنجره ها رابستم
    باد با شاخه در آویخته بود
    من در این خانه تنها تنها
    غم عالم به دلم ریخته بود
    ناگهان حس کردم
    که کسی
    آنجا بیرون در باغ
    در پس پنجره ام می گرید
    صبحگاهان شبنم
    می چکید از گل سیب

    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #76
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سايه ها،زير درختان، در غروب سبز مي‌گريند.
    شاخه ها چشم انتظار ِ سرگذشت ابر،
    و آسمان، چون من، غبار آلود دلگيري.
    باد، بوي خاك ِ باران خورده مي‌آرد.
    سبزه ها در راهگذار ِ شب پريشانند.
    آه، اكنون بر كدامين دشت مي‌بارد؟
    باغ، حسرتناك ِ باراني ست،
    چون دل من در هواي گريه‌ي سيري...

    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  12. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #77
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هوای روی تو دارم نمی گذارندم
    مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
    مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
    نگاه کن که به دست که می سپارندم
    مگر در این شب دیر انتظار ِعاشق کش
    به وعده های وصال تو زنده دارندم
    غمي نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
    هزار شکر که بی غم نمی گذارندم


    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  14. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #78
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟
    چشم غمگينش به رويم خيره ماند
    قطره قطره اشکش از مژگان چکيد
    لرزه افتادش به گيسوي بلند
    زير لب غمناک خواند
    ناله‌ي زنجيرها بر دست من!...


    هوشنگ ابتهاج


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  16. #79
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    Kash mididam3


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  17. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  18. #80
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گفتمش در عشق پا برجاست دل
    گر گشایی چشم دل، زیباست دل
    گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
    بی تو شام بی فرداست دل
    دل زعشق روی تو حیران شده
    در پی عشق تو سرگردان شده
    گفت در عشقت وفادارم بدان
    من تو را بس دوست میدارم بدان
    شوق وصلت را بسر دارم بدان
    چون تویی مخمور خمارم بدان
    با تو شادی می شود غم های من
    با تو زیبا می شود فردای من
    گفتمش عشقت به دل افزون شده
    دل زجادوی رخت افزون شده
    جز تو هر یادی به دل مدفون شده
    عالم از زیبایی ات مجنون شده
    بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
    طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
    در سرم جز عشق او سودا نبود
    بهر کس جز او در این دل جا نبود
    دیده جز بر روی او بینا نبود
    همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
    خوبی او شهره آفاق بود
    در نجابت در نکوهی طاق بود
    روزگار اما وفا با ما نداشت
    طاقت خوشبختی ما را نداشت
    پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
    بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
    آخر این قصه هجران بود و بس
    حسرت و رنج فراوان بود و بس
    یار ما را از جدایی غم نبود
    در غمش مجنون عاشق کم نبود
    بر سر پیمان خود محکم نبود
    سهم من از عشق جز ماتم نبود
    با من دیوانه پیمان ساده بست
    ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
    بی خبر پیمان یاری را گسست
    این خبر ناگاه پشتم را شکست
    آن کبوتر عاقبت از بند رست
    رفت و با دلدار دیگر عهد بست
    با که گویم او که هم خون من است
    خصم جان و تشنه خون من است
    بخت بد بین وصل او قسمت نشد
    این گدا مشمول آن رحمت نشد
    آن طلا حاصل به این قیمت نشد
    عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
    با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
    از غمش با دود و دم همدم شدم
    باده نوش غصه او من شدم
    مست و مخمور و خراب از غم شدم
    ذره ذره آب گشتم کم شدم
    آخر آتش زد دل دیوانه را
    سوخت بی پروا پر پروانه را
    عشق من از من گذشتی خوش گذر
    بعد از این حتی تو اسمم را نبر
    خاطراتم را تو بیرون کن زسر
    دیشب از کف رفت فردا را نگر
    آخر این یک بار از من بشنو پند
    بر منو بر روزگارم دل مبند
    عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
    عشق دیرین گسسته تار و پود
    گرچه آب رفته باز آید به رود
    ماهی بیچاره اما مرده بود
    بعد از این هم آشیانت هر کس است
    باش با او یاد تو ما را بس است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 8 از 68 نخستنخست ... 4567891011121858 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/