مرد تنها
با صدای بی صدا، مثل یک کوه بلند
مثل یه خواب کوتاه؛ یه مرد بود، یه مرد
با دستای فقیر، با چشمای محروم
با پاهای خسته، یه مرد بود، یه مرد
شب با تابوت سیاه نشست توی چشماش
خاموش شد ستاره، افتاد روی خاک
سایـَش هم نمی موند هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته، تنهای تنها
با لبهای تشنه به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه، قطره، قطره،قطره ی آب، قطره ی آب
در شبِ بی تپش، این طرف، اون طرف
تا بشنفه، صدا، صدا، صدای پا، صدای پا
دوست، یه سکه ی نایاب، گلدونِ عتیقه
یه شعر نگفته رو لبِ بسته
سوار موج نور با حافظه ای سرد
بی گذشته بی درد، تنهای تنها
در کنجِ یه قفس، بی نفس، بی هیچ کس
با حسرتِ یه سحر، هوا، هوا، هوای پاک، هوای پاک
در شبِ بی خوابی از چشم ستاره
قطره قطره می چکه، رویا، رویا، بر سرِ ما، بر سرِ ما
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)