صفحه 18 از 20 نخستنخست ... 814151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 193

موضوع: زندگی نامه و اشعار هوشنگ ابتهاج

  1. #171
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    مهرگیا

    ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش
    در اینه ی اهل نظر چهره نما باش
    کار دل ما بین که گره در گره افتاد
    گیسو بگشا و بنشین ، کارگشا باش
    جامی ز لب خویش به مستان غمت بخش
    گو کام دل سوخته ای چند روا باش
    ای روح مسیحا نفسی درنی ما دم
    در سینه یاین خالی خاموش نوا باش
    چشمم چو قدح بر لب نوشت نگران است
    ای ساقی سرمست شبی نیز مرا باش
    مستیم و ندانیم شب از چند گذشته ست
    پرکن قدحی دیگر و بی چون و چرا باش
    ای دل ز سر زلف بتان کار بیاموز
    با این همه زنجیر به رقص ای و رها باش
    چون خال که بر کنج لب یار خوش افتاد
    ای نکته تو هم در دهن دوست بجا باش
    ایینه ی ما زنگ کدورت نپذیرد
    ای غم به رخ سایه سرشکی ز صفا باش
    تا زنده دلان داروی دل از تو بجویند
    ای شعر دل انگیز همان مهرگیا باش
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #172
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    خورشید پرستان

    خورشید پرستان رخ آه ماه ندیدند
    دل یاوه نهادند که دلخواه ندیدند
    هر کس دم ازو می زند و این همه دستان
    زان روست که در پرده ی او راه ندیدند
    شرح غم دل سوختگان کار سخن نیست
    زین سوز نهان خلق به جز آه ندیدند
    امروز عزیز همه عالم شدی اما
    ای یوسف من حال تو در چاه ندیدند
    از خون شفق خنده گشاید گل خورشید
    آن شب شدگان بین که سحرگاه ندیدند
    رندان نبریدند دل از دست درازی
    تا زلف تو را این همه کوتاه ندیدند
    آزادگی آموز که مردان شرف مرد
    در جلوه ی حسن و هنر و جاده ندیدند
    هر گوشه ز گنج ازلی یافت نصیبی
    جای غم او جز دل آگاه ندیدند
    چون سایه بپوشان دل خود کاینه داران
    جز گرد در این کهنه گذرگاه ندیدند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #173
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آیینه ی عیب نما

    رفتی ای جان و ندانیم که جای تو کجاست
    مرغ شبخوان کجایی و نوای تو کجاست
    آن چه بیگانگی و این چه غریبی ست که نیست
    آشنایی که بپرسیم سرای تو کجاست
    چه شد آن مهر و وفایی که من آموختمت
    عهد ما با تو نه این بود ، وفای تو کجاست
    مردم دیده ی صاحب نظران جای تو بود
    اینک ای جان نگران باش که جای تو کجاست
    چه پریشانم ازین فکر پریشان شب و روز
    که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست
    هنر خویش به دنیا نفروشی زنهار
    گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست
    چه کنی بندگی دولت دنیا ؟ ای کاش
    به خود ایی و ببینی که خدای تو کجاست
    گرچه مشاطه ی حسنت بهصد ایین آراست
    صنما اینه ی عیب نمای تو کجاست
    زیر سرپنجه ی گرگیم و جگرها خون است
    ای شبان دل ما ناله ی نای تو کجاست
    کوه ازین قصه ی پر غصه به فریاد آمد
    آه و آه از دل سنگ تو ، صدای تو کجاست
    دل ز غم های گلوگیر گره در گره است
    سایه آن زمزمه ی گریه گشای تو کجاست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #174
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    رنج دیرینه

    حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
    آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
    این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
    که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
    آنچنان سوخته این خک بلکش که دگر
    انتظار مددی از کرم باران نیتس
    به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
    آنخطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
    این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
    گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
    رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
    علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
    صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
    لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
    تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
    هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
    سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
    ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #175
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سماع سرد

    درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی
    هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی
    ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو
    اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی
    سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد
    به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی
    خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او
    که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی
    یکی نبود ازین میان که تیر بر هدف زند
    دریغ اگر کمان کشی دلاوری در آمدی
    اگر به قصد خون من نبود دست غم چرا
    از آستین عشق او چون خنجری در آمدی
    فروخلید در دلم غمی که نیست مرهمش
    اگر نه خار او بدی به نشتری در آمدی
    شب سیاه اینه ز عکس آرزو تهی ست
    چه بودی از پری رخی ز چادری در آمدی
    سرشک سایه یاوه شد درین کویر سوخته
    اگر زمانه خواستی چه گوهری در آمدی
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #176
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    غزل تن

    تن تو مطلع تابان روشنایی هاست
    اگر روان تو زیباست از تن زیباست
    شگفت حادثه ای نادر ست معجزه طبع
    که در سراچه ی ترکیب چون تویی آراست
    نه تاب تن که برون می زند ز پیراهن
    که از زلال تنت جان روشنت پیداست
    که این چراغ در ایینه ی تو روشن کرد؟
    که آسمان و زمین غرق نور آن سیماست
    ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
    که آب و رنگ بهارت روانه در رگ هاست
    مگر ز جان غزل آفریده اند تنت
    که طبع تازه پرستم چنین بر او شیداست
    نه چشم و دل که فرومانده در گریبانت
    که روح شیفته ی آن دو مصرع شیواست
    نگاه من ز میانت فرو نمی اید
    هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
    حریف وسعت عشق تو سینه ی سایه ست
    چو آفتاب که ایینه دار او دریاست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #177
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سیاه و سپید

    شبی رسید که در آرزوی صبح امید
    هزار عمر دگر باید انتظار کشید
    در آسمان سحر ایستاده بود گمان
    سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید
    هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح
    ببین کزین شب طلمت جهان چه خواهد دید
    دریغ جان فرورفتگان این دریا
    که رفت در سر سودای صید مروارید
    نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم
    صفای اشک تو باد ای خراب گنج امید
    ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
    بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید
    سیاه دستی آنساقی منافق بین
    که زهر ریخت به جام کسان به جای نبید
    سزاست گر برود رود خون ز سینه ی دوست
    که برق دشنه ی دشمن ندید و دست پلید
    چه نقش باختی ای روزگار رنگ آمیز
    که این سپید سیه گشت و آن سیاه سپید
    کجاست آن که دگر ره صلای عشق زند
    که جان ماست گروگان آن نوا و نوید
    بیا که طبع جهان ناگزیر این عشق است
    به جادویی نتوان کشت آتش جاوید
    روان سیاه که ایینه دار خورشید است
    ببین که از شب عمرش سپیده ای ندمید
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #178
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سرای سرود

    دگر نگاه مگردان در آسمان کبود
    کبوتران تو پر خسته آمدند فرود
    به هر چه می نگرم با دریغ و بدرود است
    شد آن زمان که جهان جمله مژده بود و درود
    دریغ عهد شکر خواب و روزگار شباب
    چنان گذشت که انگار هر چه بود نبود
    چه نقش ها که به خون جگر زدیم و دریغ
    کز آن پرند نگارین نه تار ماند و نه پود
    سخن به سینه ی تنگم نمی زند چنگی
    که گور گریه ی خاموش شد سرای سرود
    چه رفت بر سر آن شهسوار دشت شفق
    که خون همی چکد از سم این سمند کبود
    بود که خرمن خکسترش به باد رود
    چو تنگ شد نفس آتش از تباهی دود
    مباد سایه که جانت بماند از رفتار
    که در روندگی دایم است هستی رود
    تو را که گوش دل است و زبان جان خوش باش
    که نازکان جهان راست با تو گفت و شنود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #179
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    زین شب های ناباور

    من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
    بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم
    ز هر چک گریبانم چراغی تازه می تابد
    که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم
    چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد
    چه بک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم
    تنم افتاده خونین زیر این آوار شب ، اما
    دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم
    الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
    کزین شب های ناباور منت آواز می دادم
    در آن وری و بد حالی نبودم از رخت خالی
    به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم
    سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت
    که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم
    به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست
    به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #180
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شبگرد

    بر آستان تو دل پایمال صد دردست
    ببین که دست غمت بر سرم چه آوردست
    هوای باغ گل سرخ داشتیم و دریغ
    که بلبلان همه زارند و برگ ها زردست
    شب است و اینه خواب سپیده می بیند
    بیا که روز خوش ما خیال پروردست
    دهان غنچه فروبسته ماند در شب باغ
    که صبح خنده گشا روی ازو نهان کردست
    چه ها که بر سر ما رفت و کس نزد آهی
    به مردمی که جهان سخت ناجوانمردست
    به سوز دل نفسی آتشین بر آرای عشق
    که سینه ها سیه از روزگار دم سردست
    غم تو با دل من پنجه درفکند و رواست
    که این دلیر به بازوی آن هماوردست
    دلا منال و ببین هستی یگانه ی عشق
    که آسمان و زمین با من و تو همدردست
    ز خواب زلف سیاهت چه دم زنم که هنوز
    خیال سایه پریشان ز فکر شبگردست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 18 از 20 نخستنخست ... 814151617181920 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/