صفحه 5 از 10 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 91

موضوع: باتو...بی تو...

  1. #41
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...
    دلم
    عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا‌ به
    لا‌ی انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی
    نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلا‌لی که از آن گله دارم که
    چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های
    عمر کوتاه من ، چقدر
    بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.
    می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.
    به
    سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی
    پایان شد و اینگونه سیلا‌ب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به
    سرابی شد.
    نبودی
    تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ، نبودی تا
    ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می
    کرد ، نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...
    تو
    خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ، تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای
    نگاهت ، تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...
    حالا‌
    از آن حرفهای رنگین اثری نیست و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند
    ، از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من
    بی رنگ است!
    و
    اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لا‌یشم! می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به
    سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید
    اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له
    شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.
    لحظه
    ، لحظه ای است جادوئی... ! در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام
    صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست
    اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید...


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #42
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    وقتی
    تو نیستی ؛ رنگ دریا را دوست ندارم، شب به پایان می رسد ، شب را نیز دوست
    ندارم؛‌ از لا به لای مریم های خفته با فانوسی کم سو راهی به سویت می جویم
    و تو نیستی، نیستی تا ببینی که چقدر امشب آسمان زیباتر است اما این آسمان
    را نیز دوست ندارم.
    سالهاست
    که از قاصدک خوش خبرم بی خبرم . شاید این بار او مرا دوست نداشت ، شاید
    این بار ، باری فزون تر در پیش داشت و ای کاش در لحظه ی سنگین وداع
    چشمهایش را به زمین می دوخت تا نمی توانستم از نگاهش تندیسی سازم از جنس
    پروانه های دشت خاطره.
    عقربه
    های زمان به کندی می گذرند ، ‌شاید می خواهند فرصتم را دوچندان کنند،اما
    حتی یاسمن ها نیز این را می دانند که کاری از دست من ساخته نیست وتنها در
    کنج خلوت این اتاق ، من و ماندم و تجسم یک رؤیا ،‌ من ماندم و اشک های
    التماس ، من ماندم و دست هایی به سوی آسمان بی کران هستی . صدایش می کنم و
    صدایی نمی شنوم ، کلامش را می خوانم و خوانده نمی شوم،‌ به خاک می افتم و
    اعتنایی نمی بینم ، اما این بار قسمت می دهم به پاکی و قداست فرشتگانت،
    ‌اگر گاهی آنی نبودم که می خواستی دریایی از ندامت و حسرتم را بپذیر.
    لحظات
    درگذرند و از آنها چیزی نمی ماند جز لحظه های خاموش بیداری. باز هم بهاری
    دیگر در راه است ، می گویند بهار فصل زیبایی هاست اما تو خودت خوب می دانی
    که بهار من هیچ گاه بازنخواهد گشت.
    بغضی
    عجیب در گلویم بهانه تو را می گیرد، هر دم با قطرهای گرم مرا می سوزاند ،
    شکایت ها در نهان دارد و می داند که اگر لب گشاید از من چیزی باقی نخواهد
    ماند تا به نجوای شبانه اش تسلی بخشم، آرامش کنم و قاب عکس خالی کنار
    پنجره را برایش با تصوری خیالی مزین کنم.
    گاهی وقت ها قلب زمانه از سنگ می شود و اینگونه سرنوشت، ردّپایی عمیق بر پیشانی آنهایی که ماندند و سعادت نداشتند نقش می زند.
    کاش می شد من به جای تو می رفتم
    در
    نگاهم خیره شدی ... کمی بغض در چشمانت پیدا بود... اما تو... گفتی دیگر بس
    است این زندگی.... دیگر خسته بودی ... از من و با من بودن ... ازتمام نگاه
    هایم ... دیگر از من دل بریده بودی نمیتوانستم باور کنم.. بی تکیه گاهی ر
    ا ... نبودن ان دستان پر مهر و محبت را ... نبودن ان چشمان زیبا را...
    نمیدانستم نبودنت را ... چه چیز را باید باور کنم... ازدست دادن عشق
    را...از دست دادن کسی که عمری عاشقانه مثل بت میپرستیتمش.... یا از دست
    دادن یه زندگی مشترک را... فقط میدانستم من شکسته شدم... باختم...
    درزندگی...در رویا... حتی ت و خیال خام بچه گانه ام...دیگر امیدی نیست
    دستانم تنهاست.... جسمم بی تکیه گاه ست... اما چگونه باور کنم... مرگم
    را... بی تو بودن را... خودکشی زندگی ام را...چگونه باور کنم... بغض نگاهت
    را...چگونه باور کنم... رفتن بی بهانه ات را...چگونه باور کنم... چگونه
    باور کنم جدایی را...ان انتظارتلخ را... ان دور شدن نگاهمان...دستانمان...
    حتی دور شدن قلب و احساسمان....من چگونه باور کنم دیگردستی نیست که دستانم
    را از منجلاب زندگی بیرون کشد... چگونه باور کنم که دیگر ان نگاه عاشقانه
    نیست که بدرقه ی راه زندگی ام باشد... اه ای خدایم چگونه باور کنم که
    تنهایم و تنهاییی قسمت من است.... تو بگو... ای خدایم چگونه
    باورکنم..............................
    روزی
    که عشق را قسمت کردند پرواز را به تو دادند .... قفس را به من ساز را به
    تو دادند .... غم را به من و من تشنه ی کویر دشت بارانم ..... مانند طایفه
    ی خاک می مانم و دشمن طوفان من هر شب این ساز را به بهانه ی تو به صدا در
    می آورم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #43
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    هر عهد که با چشم دل انگیز تو بستم
    امشب همه را چون سر زلف تو ، شکستم

    فریاد زنان ،‌ ناله کنان عربده جویان
    زنجیر ز پای دل دیوانه گسستم

    جز دل سیهی فتنه گری ، هیچ ندیدم
    چندان که به چشمان سیاهت نگريستم

    دوشیزه ی سرزنده ی عشق و هوسم را
    در گور نهفتم به عزایش بنشستم

    مَی خوردم و مستی ز حد افزودم و ، آنگاه
    پیمان تو ببریدم و پیمانه شکستم

    عشقت ز دل خون شده ام دست نمی شست
    من کشتمش امروز بدین عذر که مستم

    در پای کشم از سر آشفتگی و خشم
    روزی اگر افتد دل سخت تو به دستم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #44
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    , , تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند
    در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم
    ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کرد
    تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
    آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم
    و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
    ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
    تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت
    را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باش
    که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #45
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    گل نازم
    تو با من مهربون باش
    واسه چشمام پل رنگین کمون باش
    اسیر باد و بارونم شب و روز
    گل این باغ بی نام و نشون باش
    من عاشقی دلخونم
    شکسته ای محزونم
    پناه این دل بی آشیون باش
    دلم تنگه تو با من مهربون باش

    گل ناز آسمونم بی ستاره است
    مثه ابرا دل من پاره پاره ست
    دوباره عطر تو پیچیده در باد
    نفس امشب برام عمر دوباره است


    من عاشقی دلخونم
    شکسته ای محزونم
    پناه این دل بی آشیون باش
    دلم تنگه تو با من مهربون باش

    گل نازم بگو بارون بباره
    که چشماتو به یاد من میاره
    تماشای تو زیر عطر بارون
    چه با من می کنه امشب دوباره

    شب و تنهایی و ماه و ستاره
    من عاشقی دلخونم
    شکسته ای محزونم
    پناه این دل بی آشیون باش
    دلم تنگه تو با من مهربون باش

    آه ...
    گل ناز
    گل ناز
    گل ناز
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #46
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    وقتي گفتي دوستت دارم گريه امونمو بريد
    اشکام به روي گونه هام مي غلتيد مثل مرواريد
    تب کردم من به خاطرت خواستم جونم بشه فدات
    اما نذاشتي نازنين گفتي فداي غصه هات
    وقتي گفتي دوستت دارم لکنت گرفت زبون تو
    اشکاي من رو که ديدي گريه بريد امون تو
    وقتي گفتي دوستت دارم دنيا چرخيد دور
    سرميه دنيا عاشقت شدم گفتي بمون دور و برم
    وقتي گفتي دوستت دارم حبس شد نفس توي سينه
    گفتي نگاه کن عشقمو تموم هستيم همينه

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #47
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    باغ بود و دره- چشم انداز پر مهتاب.
    ذاتها با سایه‌های خود هم اندازه .
    خیره در آفاق و اسرار عزیز شب،
    چشم من – بیدار و چشم عالمی در خواب.

    نه صدائی جز صدای رازهای شب،
    و آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها،
    پاسداران حریم خفتگان باغ،
    و صدای حیرت بیدار من (من مست بودم، مست)
    خاستم از جا
    سوی جوی آب رفتم، چه می آمد
    آب.
    یا نه، چه می‌رفت؛ هم ز انسان که حافظ گفت، عمر تو.
    با گروهی شرم و بی‌خویشی وضو کردم.
    مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، اما لحظه پاک و عزیزی بود.
    برگکی کندم
    از نهال گردوی نزدیک،
    و نگاهم رفته تا بس دور.
    شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده.
    قبله گو هر سو که خواهی باش.
    با تو دارد گفت وگو شوریده مستی .
    - مستم ودانم که هستم من-
    ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #48
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    من
    یک هیچ
    در برابر عظمت تو
    هیچ تر می شوم...
    همچو غباری در برابر کوه
    یا تخیلی در برابر حقیقت...
    خوب من؛
    امروز
    از جنس روزهای دیگر نیست
    امروز یک هیچ
    با بینهایت خویش
    معاشقه می کند
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #49
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    من به یک احساس خالی دلخوشم
    من به گل های خیالی دلخوشم
    در کنار سفره اسطوره ها
    من به یک ظرف سفالی دلخوشم
    مثل اندوه کویر و بغض خاک
    با خیال آبسالی دلخوشم
    سر نهم بر بالش اندوه خویش
    با همین افسرده حالی دل خوشم
    در هجوم رنگ در فصل صدا
    با بهار نقش قالی دلخوشم
    آسمانم: حجم سرد یک قفس
    با غم آسوده بالی دلخوشم
    گرچه اهل این خیابان نیستم
    با هوای این حوالی دلخوشم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #50
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    دل به چشمای تو بستم تو شدی همه وجودم

    عشق تو باور من شد با تموم تاروپودم

    هرکی اومد سر راهم چشمامو بستم و ندیدم

    عکس تو توی دست من بود تورو با دلم خریدم

    برای نفس کشیدن عشق تو دلیل من بود

    بودن تو پیش چشمام خواب و رویای شبم بود

    من همه ترانه هامو واسه چشم تو نوشتم

    ندونستم تو غروبی وای چه تلخه سرنوشتم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 5 از 10 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/