صفحه 10 از 15 نخستنخست ... 67891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 147

موضوع: طنز های کوتاه

  1. #91
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    آملت دخترها و پسرها

    دخترها
    توی ماهيتابه روغن ميريزن
    اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن
    - تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توی ماهيتابه ميريزن
    چند دقيقه بعد نيمروی آماده رو نوش جان ميكنن


    پسرها
    توی كابينتهای بالايی آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن
    توی كابينتهای پايينی دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
    ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن
    توی ماهيتابه روغن ميريزن
    توی يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن
    يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن
    چند تا فحش ميدن
    دنبال كبريت ميگردن
    با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوی سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره
    ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی ميداد!
    ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعی ميريزن
    تخم مرغی كه از روی كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن
    چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن
    ميرن سراغ بقالی سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن
    تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن
    روغن سوخته رو ميريزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهيتابه ميريزن
    تخم مرغها رو ميشكنن و توی ماهيتابه ميريزن
    دنبال نمكدون ميگردن
    نمكدون خالی رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن
    دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
    نمكدون رو پر از نمك ميكنن
    صدای گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون
    نمكدون رو روی ميز ميذارن و محو تماشای فوتبال ميشن
    بوی سوختگی رو استشمام ميكنن و ميدون توی آشپزخونه
    چند تا فحش ميدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل ميريزن
    توی ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن
    با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم ميزنن
    صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون
    سريع برميگردن توی آشپزخونه
    تخم مرغهايی كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل ميريزن
    ماهيتابه رو ميندازن توی سينك
    دنبال ظرفهای مسی ميگردن
    قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن
    چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن
    ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن
    چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن
    ياد غذا ميفتن و ميدون توی آشپزخونه
    روی باقيماندهء تخم مرغی كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن
    چند تا فحش ميدن و بلند ميشن
    نمكدون شكسته رو توی سطل ميندازن
    قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن
    چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن
    با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن
    پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن
    نيمروی آماده رو جلوی تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #92
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    مرده زنده میشه و همه فرار می کنن. بعد از یکی دو دقیقه غضنفر داد می زنه: برگردید برگردید، نترسید، کشتمش.
    به غضنفر ميگن اگه آب نبود چي مي شد؟ ميگه شنا ياد نمي گرفتيم در نتيجه همه خفه ميشديم..
    شما هم با اضافه کردن یک بخاری روشن در تعطیلیه مدارس و دانشگاهها سهیم باشید هم اکنون نیازمند یاری بخاریهایتان هستیم..
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #93
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    یه خسیس تو خواب میبینه به فقیر 1000 تومان داده وقتی بلند میشه میگه :: اجب كاووسی بود.
    یارو رو داشتن به جرم قتل زنش محاكمه می كردن . دادستان می گه : سنگدل ?! تو وقتی داشتی زنت رو می كشتی، ندای وجدانت رو نشنیدی ؟! طرف می گه : نه والله ! بس كه این زنیكه جیغ و داد میكرد مگه می ذاشت ما چیزی بشنویم ؟!!
    ازدواج تنها جبهه ای است که شبها را میتوان با دشمن در یک سنگر خوابید
    دعای خانومها با خدا
    خدایا ! به من عشق بده تا شوهرم را درک کنم
    صبر بده تا او را بپذیرم
    ولی قدرت نده که میزنم لهش میکنما

    یه نفر بچش میگه برو دو تا نون از خونه همسایه بگیر . بچه میره و برمیگرده میگه نون ندادند.باباهه میگه : همسایه چه خسیسه؟! برو از تو یخچال خودمون بیار !
    به یک نفر ميگن چرا مشکي پوشيدي ؟ ميگه بابام مرده ميگن حالا چرا پاره پوره ؟؟؟ ميگه خدا بيامرز نميزاشت خاکش کنيم !!!
    یک نفر تو كيوسك تلفن بوده، بيرون كه مياد ازش مي‌پرسند سالمه؟ ميگه: سالمه فقط آفتابه نداره
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #94
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه نشسته كنار خیابون گریه میكنه.
    جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،
    پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام.
    مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو!
    باز هم به گریه كردن ادامه میده ،
    مرد میپرسه دیگه چیه ؟
    بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم .
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #95
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:


    بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟


    شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

    بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.

    بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟

    شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.


    بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
    شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
    بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است… .
    بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم… ..
    شتر مادر: بپرس عزیزم.
    بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟
    نتیجه گیری: مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرالثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید… پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #96
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    چرچيل روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر بی بی سی برای مصاحبه می‌رفت.

    هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت

    “آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.”

    راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را

    از راديو گوش دهم”

    چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد

    و يک اسکناس ده پوندی به او داد.

    راننده با ديدن اسکناس گفت:

    “گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم”
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #97
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تحقیقات محلی برای بررسی شرایط داماد

    مکان: یکی از محلات قدیمی………… زمان : وسط ظهر خ.ع = خانواده عروس ه = همسایه داماد
    خ . ع: ببخشید ما در موردی یه امری خیری خِدمِت رسیدیم میخواستیم یه اطلاعاتی در موردی این همسایه بغلیدون بیگیریم بیبینیم چه جور آدمایی هستن؟
    ه: والا خیلی آدمهای محترمین! پِسِرشونم بِچهِ ای خوبیِس اما اِگه این سیگاره رَم نیمیکشید دیگه نوری علی نور بود!
    خ.ع: ببخشید!! مگه دوماد سیگارم میکشن؟!!
    ه: سیگار که نه!! اما خوب شوما حَساب کون بعدی یه بس تِریاک، خوب یه نخ سیگارم میچِسبِد!!
    خ.ع: اِ !! مگه دوماد تریاکیند!!
    ه : تریاکی که نه اما خوب وقتی آدم صپی اولی وخ (صبح اول وقت) بعدی یه شب بیداری خسته و شب بیداری اِز دزدی میاد خونه خوب یه بس تریاکم میچسبد!!!
    خ.ع: دزدی؟!!! دوماد دزدم تشریف دارن؟!!
    ه: دزد که نه! اما خوب خرجی خانوم بازی و عرق خوری و اینا باید از یه جایی در بیاد دیگه!!!
    خ.ع: خانوم باز ؟!! عرق خور؟!!!
    ه: نه به اون صورِتی که شوما فکر میکونین!! اما خوب این آقا دوماد اِز وقتی که رَف حبس تو زندان با یه سری لات و لوت و دزد و چاقو کش و کلّاش آشنا شد خوب اونام زیری پاش نیشستن! والا خودش بچه یی خوبیِس!!!
    خ.ع : زندان؟!!!!
    ه : زندان که نه!! اما خوب جوونند و جاهل دیگه شانس اُورد خونواده مقتول رضایت دادن اِگِه نه حالا حالا تو حبس بود شایدم دارش میزدن!!
    خ.ع : مقتول؟!!!! قتل هم کردن ایشون؟!!
    ه : قتل که نه …..اصن ولش کون به ما چه!! آدم خوب نیس پش سری مردوم صفه بزارِد. بخصوص در امری خیر!! این یخده (یه خورده) ایرادو دارِد اما رو هم رفته بچه ای خوبیس!!!
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #98
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده اش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم .
    در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندل چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت، هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.


    پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #99
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    طبیبی را دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی، ردا بر سر کشیدی. از سبب آن پرسیدند.
    گفت:
    (( از مردگان این گورستان شرم دارم، زیرا بر هر که می گذرم، شربت من خورده است و در هر که می نگرم، از شربت من مرده است!))
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #100
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    معلم داشت جریان خون در بدن را به بچه‌ها درس مى‌داد.
    براى این که موضوع براى بچه‌ها روشن‌تر شود گفت :
    بچه‌ها! اگر من روى سرم بایستم، همان طور که مى‌دانید خون در سرم جمع مى‌شود و صورتم قرمز مى‌شود.
    بچه‌ها گفتند: بله
    معلم ادامه داد: پس چرا الان که ایستاده‌ام خون در پاهایم جمع نمى‌شود؟
    یکى از بچه‌ها گفت: براى این که پاهاتون خالى نیست.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 10 از 15 نخستنخست ... 67891011121314 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/