مقدمه
باب اول، در سیرت پادشاهان
- «اندیشه کردن که چه گویم، بهاز پشیمانی خوردن که چرا گفتم»
- «اول اندیشه وانگهی گفتار// پایبست آمدهاست و پس، دیوار»
- «اگر دانش به روزی بر فزودی// زنادان تنگ روزی تر نبودی»
- «اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی// برآورند غلامان او درخت از بیخ// بهپنج بیضه که سلطان ستم روا دارد// زنند لشکریانش هزار مرغ بهسیخ»
- «بنیآدم اعضای یکپیکرند// که در آفرینش زیک گوهرند// چو عضوی بهدرد آورد روزگار// دگر عضوها را نماند قرار// تو کز محنت دیگران بیغمی// نشاید که نامت نهند آدمی»
- «درویش و غنی، بنده این خاک درند// وآنانکه غنیترند، محتاجترند»
- «ظالمی را خفته دیدم نیمروز// گفتم این فتنهاست خوابش برده به// وآنکه خوابش بهتر از بیداری است// آن چنان بدزندگانی، مرده به»
- «عاقبت گرگزاده گرگ شود// گرچه با آدمی بزرگ شود»
- «کیمیاگر بهغصه مرده و رنج// ابله اندر خرابه یافتـه گنج»
- «مسکین خر اگر چه بیتمیز است// چون بار همی برد عزیز است// گاوان و خران باربردار// به زآدمیان مردمآزار
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)