صفحه 22 از 27 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 265

موضوع: اشعار و زندگی نامه ی استاد دکتر شفیعی کدکنی

  1. #211
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بار امانت


    آن صداها به کجا رفت
    صداهای بلند
    گریه ها قهقه ها
    آن امانت ها را
    آسمان ایا پس خواهد داد ؟
    پس چرا حافظ گفت
    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    نعره های حلاج
    بر سر چوبه ی دار
    به کجا رفت کجا ؟
    به کجا می رود آه
    چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
    آسمان ایا
    این امانت ها را
    باز پس خواهد داد ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #212
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در برابر درخت

    صبح زود بود
    باغ پر صنوبر و
    سرود بود
    سینه سرخ ها در اوج ها و اوج ها
    پر گشوده فوج ها و فوج ها
    می زد از کران شرق
    در نگاه شان
    شعاع شیری سحر
    موج ها و موج ها و موج ها
    هر گیاه وبرگچه در آستانه ی سحر
    آن صدای سبز را
    زان سوی جدار حرف و صوت
    می چشید
    آن صدا که موسی از درخت می شنید
    گر چه خویش را ز خویشتن
    تکانده بودم و رها شده
    باز هم در آن میان غریبه بودم و کسی
    از حضور من خبر نداشت
    هرچه واژه داشتم نثار کردم و درخت
    لحظه ای مرا به کنه خویش ره نداد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #213
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    تسلی

    باز می گردم با دست تهی
    نه پرستویی با من نه خدایی نو
    نه سبویی آواز
    دست هایم خالی ست
    هیچ صحرایی این گونه سترون ایا
    خواب دیده ست کسی ؟
    گاه می گویم
    غم این نیست که دستانم خالی ست
    کاسه ی چشم لبریز رهایی هاست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #214
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آیینه ای برای صداها

    ایینه ای شدم
    ایینه ای برای صدا ها
    فریاد آذرخش و گل سرخ
    و شیهه شهابی تندر
    در من
    به رنگ همهمه جاری است
    ایینه ای شدم
    ایینه ای برای صدا ها
    آنجا نگاه کن
    فریاد کودکان گرسنه
    در عطر اودکلن
    آری شنیدنی ست ببینید
    فریاد کودکان
    آن سو به سوک سکت گلبرگ ها
    وزان
    خنیای نای حنجره ی خونی خزان
    ایینه ای شدم
    ایینه ای برای صداها
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #215
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    باغ برهنه

    زاغی سیاه و خسته به مقراض بالهاش
    پیراهن حریر شفق رابرید و رفت
    من در حضور باغ برهنه
    در لحظه ی عبور شبانگاه
    پلک جوانه ها را
    آهسته می گشایم و می گویم
    ایا
    اینان
    رویای رندگی را
    در آفتاب و باران
    بر آستان فردا احساس می کنند ؟
    در دوردست باغ برهنه چکاوکی
    بر شاخه می سراید
    این چند برگ پیر
    وقتی گسست از شاخ
    آن دم جوانه های جوان
    باز می شود
    بیداری بهار
    آغاز می شود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #216
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    پرسش

    آسمان را بارها
    با ابرهای تیره تر از این
    دیده ام
    اما بگو
    ای برگ
    در افق این ابر شبگیران
    کاین چنین دلگیر و
    بارانی ست
    پاره اندوه کدامین یار زندانی ست ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #217
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    غزلی در مایه ی شور و شکستن

    نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
    در این حصار جادویی روزگار بشکن
    چو شقای از دل سنگ برآر رایت خون
    به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
    تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
    لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
    سر آن ندارد امشب که براید آفتابی؟
    تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
    بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
    به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
    شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
    تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
    ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
    تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #218
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    مزمور درخت

    ترجیح می دهم که درختی باشم
    در زیر تازیانه ی کولک و آذرخش
    با پویه ی شکفتن و گفتن
    تا
    رام صخره ای
    در ناز و در نوازش باران
    خاموش ار برای شنفتن
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #219
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    اضطراب ابراهیم

    1
    این صدا صدای کیست ؟
    این صدای سبز
    نبض قلب آشنای کیست ؟
    این صدا که از عروق ارغوانی فلق
    وز صفیر سیره و
    ضمیر خک و
    نای مرغ حق
    می رسد به گوش ها صدای کیست ؟
    این صدا
    که در حضور خویش و
    در سرور نور خویش
    روح را از جامه ی کبود بودی این چنین
    در رهایش و گاشیش هزار اوج و موج
    می رهاند و برهنه می کند
    صدای ساحر رسای کیست ؟
    این صدا
    که دفتر وجود را و
    باغ پر صنوبر سرود را
    در دو واژه ی گسستن و شدن خلاصه می کند
    صدای روشن و رهای کیست؟
    2
    من درنگ می کنم
    تو درنگ می کنی
    ما درنگ می کنیم
    خک و میل زیستن درین لجن
    می کشد مرا
    تو را
    به خویشتن
    لحظه لحظه با ضمیر خویش جنگ می کنیم
    وین فراخنای هستی و سرود را
    به خویش تنگ می کنیم
    همچو آن پیمبر سپید موی پیر
    لحظه ای که پور خویش را به قتلگاه می کشید
    از دو سوی
    این دو بانگ را
    به گوش می شنید
    بانگ خک سوی خویش و
    بانگ پک سوی خویش
    هان چرا درنگ
    با ضمیر ناگزیر خویش جنگ
    این صدای او
    صدای ما
    صدای خوف یا رجای کیست ؟
    3
    از دو سوی کوشش و کشش
    بستگی و رستگی
    نقشی از تلاطم ضمیر و
    ژرفنای خواب اوست
    اضراب ما
    اضطراب اوست
    گوش کن ببین
    این صدا صدای کیست ؟
    این صدا
    که خک را به خون و
    خاره را به لاله
    می کند بدل
    این صدای سحر و کیمیای کیست ؟
    این صدا
    که از عروق ارغوان و
    برگ روشن صنوبران
    می رسد به گوش
    این صدا
    خدای را
    صدای روشنای کیست ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #220
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در کجای فصل؟

    با صنوبری که روی قله ایستاده بود
    گونه روی گونه ی سپیده دم نهاده بود
    موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
    از نشیب یخ گرفت دره گفتم
    این نه ساخت شکفتگی ست
    در کجای فصل ایستاده ای
    مگر ندیده ای
    سبزه ها کبود و بیشه سوگوار
    فصل فصل خامش نهفتگی ست
    آن صنوبر بلند
    با اشاره ای نه سوی دوردست
    گفت
    قد کوته تو راه را به دیده ی تو بست
    گامی از درون سرد خود برای
    پای بر گریوه ای گذار و درنگر
    رود آفتاب و آب در شتاب
    کاروان درد و سرد
    در گزیر و ناگزیر
    آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر
    در کجای فصل ایستاده ام ؟
    در کرانه ای
    که پیش چشم من
    بهار شعله های سبز و
    سیره و سرود
    در نگاه تو کبود و دود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 22 از 27 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/