قطرات شبنم فرو می ریزد
یکی یکی ، و دوتا دوتا ، به شتاب .
جهانی نیکوست این.
قطرات شبنم فرو می ریزد
یکی یکی ، و دوتا دوتا ، به شتاب .
جهانی نیکوست این.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
نخستین برف سال
بر پلی که آنان
در کار ساختن اند.
باشو این شعر را در فوکاگاوا گفت ؛ پل نیمه کاره بود.نکته ی شاعرانه ی این شعر نهایت باریک نگری آن است .در کنار نگریستن نخستین برف سفید و نرم ، و چوب سفید تازه پل که بر آن هیچ مسافری نمی گذرد . دست نخوردگی و پیوستگی میان این دو چشم گیر است.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
ماه درخشان پاییز ._
چار زانو نشستن
بودا وار.
(ایسا)
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
رگبار تابستانی ._
زنی تنها می نشیند
و به بیرون چشم می دوزد
زن چه اندیشه ای در سر دارد؟ این در قلمرو این شعر نیست . گویی شعر ما را به تفکر می خواند . چون باران و چون تصویر زنی که به باران چشم می دوزد.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
هایکوهای زمستان
دامنکشان از اقیانوس
جای به جای میدرخشد
جبارالفلک زمستان
*
عاشقانه یا آغشته به نفرت
به هر روی- زمستانه
سپید میآیند کلمات
*
در گذر از دشتهای خشک
مجذوب یکی روشنا
دورتر از دور
*
فقط قندیلی برایم بفرست
سرشار از ستاره
از خانهام تا بالاجای شمال
*
همراهند آیا
یا دشمن-
دو تن
بر دشتی سترون
از کتاب «سالی از هایکو» (One Year of Haiku) سرودهی «شوگیو تاکاها» (Shugyo Takaha) به ترجمهی انگلیسی «جک استم» (Jack Stamm)
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
هایکوهای بهاری
1-
شکوفههای قرمز آلو...
شاخهها با شاخهها به ستیزند
برای بهرهای از آسمان
2-
به اوج در آفتاب
ناتوانند از فرود
چکاوکها و چکاوکها و چکاوکها
3-
هزاردستان
نغمهای از آواز را گم کرد
و از خواندن ایستاد
4-
ریزش ِ کاملیاها
من بودم اگر
میریختم به سیلابی
5-
نقش ِ دیوار
آن گاه نقش ِ سقف
نگاهم به بالاست
آلوبنان ِ شکوفا را
6-
برفِ کوهسار
چکهچکه میگدازد درخشان
از ستارهها نیز...
7-
ریزش ِ ساکورا:
زبان ِ باد
بیان ِ نور
از کتاب «سالی از هایکو» (One Year of Haiku) سرودهی «شوگیو تاکاها» (Shugyo Takaha) به ترجمهی انگلیسی «جک استم» (Jack Stamm) برگردان سید احمد نادمی
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
حفره یی در پل .
اسب آن را به خاط دارد
در مه شامگاهی.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
یك دنیا غم و درد
گلها می شكفند
حتی در آن هنگام
پروانه
بی پرواست
شمع ها خاموش
افتادن ِ سیب ِ وحشی
سکوت ِ دریاچه را
میشکند
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
صدایی می کند
می درخشد
و خاموش می شود.
(هوکورو)
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
خواب آلوده بر گرده ی اسب:
رویاهای بی رنگ ماه ِ بس دور
و دود برای چای صبحگاهی.
باشو سحر گاه مهمان سرا را ترک می گوید. خوب نخوابیده ، و همچنان خواب آلود پشت اسب می نشیند . در آسمان باختر ماه افول می کند و کم رنگ تر می شود ، و از این جا و آنجا دود آتش هایی که برای دم کردن چای افروخته بودند به هوا بر خاسته است . اسب ، خود باشو ، رویا های شب پیش ، رنگ باختگی ماه در دوردست ، و دود ناخواسته همه با آرامش صبح گاهی و خواب آلودگ هم آهنگ اند.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)