چیزی نوشتن
و آنگاه بر ایوان ایستادن . _
رگبار می گذرد.
(سی شی )
چیزی نوشتن
و آنگاه بر ایوان ایستادن . _
رگبار می گذرد.
(سی شی )
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
تنهایی.
پس از پایان یافتن آتش بازی ،
عبور شهابی.
"تنهایی" یی که شیکی این جا از آن سخن می گوید یک احساس "درد جهان" است ، یک عاطفه ی جهانی که در پشت بیش تر شعر های بزرگ و آثار بزرگ ادبی هست. این تنهایی یک حالت نام ناپذیر جان است که با احساس تنها بودن ، و در همان حال کسی را برای هم کلامی خواستن فقط یک ارتباط دور و زیستی دارد. عبور شهاب که در آسمان خزان ، خاموش وار ، بی هیچ معنا و هدفی ، می درخشد و تند می گذرد احساس طبیعت را به ما می دهد که مخالف احساس انسان است.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
من اینجایم ، در میان گل ها
می شنوم که مردمان خندان اند
در کوهستان بهاری.
بوئی تسو
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
حتی دارکوب نیز
بر نخواهد آشفت این عزلت گاه را
در میان درختان تایستانی.
این شعر در باره ی عزلت گاه بوچو ، استاد ذن باشو ،سروده شده است . باشو که از ویرانه ی کلبه ی بوچو در کنار معبد ئن گان جی دیدن می کرد از دیدن کلبه ی استادش سخت اندوهگین شد و این هایکو را بر ستون معبد نوشت.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
باریدن و ایستادن ،
وزیدن و ایستادن ،
شب آرام و خاموش.
ئوتسوجی
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
گه گاه
ابر ها استراحتی می دهند
نظاره گان ماه را
چیزی آرام و خاموش در این شعر هست ، چیزی هم راه با شکیبایی . این شکیبایی را آنانی می توانند داشت که با دلی پاک در ماه گه گاه پوشیده از ابر نظاره کنند ، این شکیبایی را خود طبیعت هم دارد. این شکیبایی در بیشتر شعر های باشو حس می شود :
هلال خزانی._
شب را سراسر
گرد برکه سرگردان بودم.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
چیزی باز نمی گوید
در آواز خویش.
چه زود خواهد مرد زنجره !
این شعر را دو گونه می توان فهمید . یکی آن که در آواز زنجره _ که نشان می دهد همیشه نخواهد خواند _ چیزی نیست. او در آوازش کیفیت اکنون ناب ، اکنون جاوید را دارد . دیگر آن که زنجره به رغم مرگ زودرس خود می خواند. بی بیم و امید خواهد خواند ، و بی هیچ دلیلی خواهد خواند ؛ می خواند چون که می خواند.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
بشقاب ها و کاسه ها
رنگ پریده در فلق
در خنکای شامگاهی.
" باشو"
ظروف شام در تیرگی هوای شامگاهی می درخشند.اما این جا خنکی سهم برجسته ای دارد . هنگامی که جان و تن مان کامل در آرامش است می توانیم معنای نامتناهی بودن چیز ها و پیش آمد های جزیی و روزمره را دریابیم.
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
به هنگام خاموش کردن
چراغ های دکه ی عروسک فروشی،
باران بهاری.
"بوسون"
حال به این شعر از روگتسو ، که شاگرد شیکی بود ، توجه کنید:
همان گونه که چراغ را بر می افروختند
در راسته ی عروسک فروشان
هوا بارانی بود.
این جا دوگونه تنهایی حس می شود که نامیدن و توصیف شان دشوار است.
تنهایی روگتسو ، از نوع تنهایی های انسانی ، و تنهایی بوسون ، تنهایی طبیعت و بهار و شب است.....
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
در آفتاب سوزان،
طرح مردی
که از دور می آید.
"سی شی"
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)