صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 77

موضوع: گزیده اشعار احمد شاملو

  1. #51
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در میدان


    آنچه به دید می اید و
    آنچه به دیده می گذرد.
    آنچنان که سپاهیان
    مشق قتال میکنند
    گستره چمنی می تواند باشد،
    و کودکان
    رنگین کمانی
    رقصنده و
    پر فریاد.
    ***
    اما آن
    که در برابر ِفرمان ِواپسین
    لبخند می گشاید،
    نتها
    می تواند
    لبخندی باشد
    که در برابر ِفرمان ِواپسین
    لبخند می گشاید
    تنها
    می تواند
    لبخندی باشد
    در برابر« آتش!»
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #52
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شبانه -14


    مرا
    تو
    بی سببی
    نیستی.
    به راستی
    صلت کدام قصیده ای
    ای غزل؟
    ستاره باران جواب کدام سلامی
    به آفتاب
    از دریچه تاریک؟
    کلام از نگاه تو شکل می بندد.
    خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!
    ***
    پس پشت مردمکان
    فریاد کدم زندانی است
    که آزادی را
    به لبان بر آماسیده
    گل سرخی پرتاب می کند؟-
    ورنه
    این ستاره بازی
    حاشا
    چیزی بدهکار آفتاب نیست.
    نگاه از صدای تو ایمن می شود.
    چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی!
    ***
    و دلت
    کبوتر آشتی ست،
    در خون تپیده
    به بام تلخ.
    با این همه
    چه بالا
    چه بلند
    پرواز می کنی
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #53
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    تعویذ


    به چرک می نشیند
    خنده
    به نوار ِزخمبندیش ار
    ببندبی.
    رهایش کن
    رهایش کن
    اگر چند
    قیوله دیو
    آشفته می شود.
    ***
    چمن است این
    چمن است
    بالکه های آتشخون ِگل
    بگو چمن است این، تیماج ِسبز ِمیر غضب نیسب
    حتی اگر
    دیری است
    تا بهار
    بر این مسلخ
    بر نگذشته باشد.
    ***
    تا خنده مجروحت به چرک اندرر نشیند
    رهایش کن
    چون ما
    رهایش کن
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #54
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بر سرمای درون


    همه
    لرزش دست و دلم
    از آن بود که
    که عشق
    پناهی گردد،
    پروازی نه
    گریز گاهی گردد.
    ای عشق ای عشق
    چهره آبیت پیدا نیست
    ***
    و خنکای مرحمی
    بر شعله زخمی
    نه شور شعله
    بر سرمای درون
    ای عشق ای عشق
    چهره سرخت پیدا نیست.
    ***
    غبار تیره تسکینی
    بر حضور ِوهن
    و دنج ِرهائی
    بر گریز حضور.
    سیاهی
    بر آرامش آبی
    و سبزه برگچه
    بر ارغوان
    ای عشق ای عشق
    رنگ آشنایت
    پیدا نیست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #55
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    از اینگونه مردن


    می خواهم خواب اقاقیا ها را بمیرم.
    خیالگونه،
    در نسیمی کوتاه
    که به تردید می گذرد
    خواب اقاقیاها را
    بمیرم.
    ***
    می خواهم نفس سنگین اطلسی ها را پرواز گیرم.
    در باغچه های تابستان،
    خیس و گرم
    به نخستین ساعت عصر
    نفس اطلسی ها را
    پرواز گیرم.
    ***
    حتی اگر
    زنبق ِکبود ِکارد
    بر سینه ام
    گل دهد-
    می خواهم خواب اقاقیا را بمیرم
    در آخرین فرصت گل،
    و عبور سنگین اطلسی ها باشم
    بر تالار ارسی
    در ساعت هفت عصر
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #56
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    محاق


    به
    نو کردن ماه
    بر بام شدم
    با عقیق و سبزه و اینه.
    داسی سرد بر آسمان گذشت
    که پرواز کبوتر ممنوع است.
    صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
    و گزمگان به هیاهوی شمشیر در پرندگان نهادند.

    ماه
    بر نیامد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #57
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در آمیختن

    مجال
    بی رحمانه اندک بود و
    واقعه
    سخت
    نامنتظر.
    از بهار
    حظ ّتماشائی نچشیدم،
    که قفس
    باغ را پژمرده می کند.
    ***
    از آفتاب و نفس
    چنان بریده خواهم شد
    که لب از بوسه نا سیراب.
    برهنه
    بگو برهنه به خکم کنند
    سرا پا برهنه
    بدان گونه که عشق را نماز می بریم،-
    که بی شایبه حجابی
    با خک
    عاشقانه
    در آمیختن می خواهم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #58
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    میلاد آنکه عاشقانه بر خک مرد


    (1)
    نگاه کن چه فرو تنانه بر خک می گسترد
    آنکه نهال نازک دستانش
    از عشق
    خداست
    و پیش عصیانش
    بالای جهنم
    پست است.
    آن کو به یکی « آری » می میرد
    نه به زخم صد خنجر،
    مگر آنکه از تب وهن
    دق کند.
    قلعه یی عظیم
    که طلسم دروازه اش
    کلام کوچک دوستی است.
    (2)
    انکار ِعشق را
    چنین که بر سر سختی پا سفت کرده ای
    دشنه مگر
    به آستین اندر
    نهان کرده باشی.-
    که عاشق
    اعتراف را چنان به فریاد آمد
    که وجودش همه
    بانگی شد.
    (3)
    نگاه کن
    چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
    به خک می شکند
    رخساره ای که توفانش
    مسخ نیارست کرد.
    چه فروتنانه بر آستانه تو به خک می افتد
    آنکه در کمر گاه دریا
    دست
    حلقه توانست کرد.
    نگاه کن
    چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
    آنکه مرگش
    میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.
    نگاه کن
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #59
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شبانه


    یلهِ
    بر ناز کای ِچمن
    رها شده باشی
    پا در خنکای ِشوخ ِچشمه ئی
    و زنجیره
    زنجیره بلورین ِصدایش را ببافد
    در تجــّرد شب
    واپسین وحشت جانت
    نا آگاهی از سر نوشت ستار ه باشد،
    غم سنگینت
    تلخی ِساقه علفی که به دندان می فشری
    همچون حبابی نا پایدار
    تصویر ِکامل ِگنبد ِآسمان باشی
    و روئینه
    به جادوئی که اسفندیار
    مسیرِ سوزان ِشهابی
    خــّط رحیل به چشمت زند
    و در ایمن تر کنج ِگمانت
    به خیال سست ِیکی تلنگر
    آبگینه عمرت
    خاموش
    در هم شکند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #60
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گفتی که باد مرده است


    گفتی که:
    « باد، مرده ست!
    از جای بر نکنده یکی سقف راز پوش
    بر آسیاب ِخون،
    نشکسته در به قلعه بیداد،
    بر خک نفکنیده یکی کاخ
    باژگون.
    مرده ست باد!»
    گفتی:
    « بر تیزه های کوه
    با پیکرش،فروشنده در خون،
    افسرده است باد!»
    تو بارها و بارها
    با زندگیت
    شرمساری
    از مردگان کشیده ای.
    این را،من
    همچون تبی
    ـ درست
    همچون تبی که خون به رگم خشک می کند
    احساس کرده ام.)
    وقتی که بی امید وپریشان
    گفتی:
    «مرده ست باد!
    بر تیزه های کوه
    با پیکر کشیده به خونش
    افسرده است باد!» ـ
    آنان که سهم شان را از باد
    با دوستا قبان معاوضه کردند
    در دخمه های تسمه و زرد آب،
    گفتند در جواب تو، با کبر دردشان:
    « ـ زنده ست باد!
    تا زنده است باد!
    توفان آخرین را
    در کار گاه ِفکرت ِرعد اندیش
    ترسیم می کند،
    کبر کثیف ِکوه ِغلط را
    بر خک افکنیدن
    تعلیم می کند !»
    (آنان
    ایمانشان
    ملاطی
    از خون و پاره سنگ و عقاب است.)
    ***
    گفتند:
    «- باد زنده است،
    بیدار ِکار ِخویش
    هشیار ِکار ِخویش!»
    گفتی:
    «- نه ! مرده
    باد!
    زخمی عظیم مهلک
    از کوه خورده
    باد!»
    تو بارها و بارها
    با زندگیت شر مساری
    از مردگان کشیده ای،
    این را من
    همچون تبی که خون به رگم خشک می کند
    احساس کرده ام
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/