صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 71

موضوع: حمید مصدق

  1. #51
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    حسادت

    مگر آن خوشه گندم
    مگر سنبل مگر نسرین تو را دیدند
    که سر خم کرده خندیدند
    مگر بستان شمیم گیسوانت را
    چو آب چشمه ساران روان نوشید
    مگر گلهای سرخ باغ ریگ آباد
    در عطر تن غوطه ور گشتند
    که سرنشناس و پا نشناس
    از خود بی خبر گشتند
    مگر دست سپید تو
    تن سبز چناران بلند باغ حیدر را نوازش کرد
    که می شنگند و می رقصند و می خندند
    مگر ناگاه
    نسیم سرد گستاخ از سر زلفت
    چه می گویی ؟
    تو و انکار ؟
    تو را بر این وقاحتها که عادت داد ؟
    صدای بوسه را حتی
    درخت تک قد خم کرده بستان شهادت داد
    مگر دیوار حاشا تا کجا تا چند ؟
    خدا داند که شاید خک این بستان
    هزاران صد هزاران بوسه بر پای تو
    دیگر اختیارم نیست
    توانم نیست
    تابم نیست
    به خود می پیچم از این رشک
    اما خنده بر لب با تو گویم
    اضطرابم نیست
    مگر دیگر من و این خک وای از من
    چناران بلند باغ حیدر را
    تبر باران من در خک خواهد کرد
    نسیم صبحگاهی جان ز دست من نخواهد برد
    ترحم کن نه بر من
    بر چناران بلند باغ حیدر
    بر نسیم صبح
    شفاعت کن
    به پیش خشم این خشم خروشانم که در چشم است
    به پیش قله آتشفشان درد
    شفاعت کن
    که کوه خشم من با بوسه تو
    ذوب می گردد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #52
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    وقتي كه بامدادان
    مهر سپهر جلوه گري را
    آغاز مي كند
    وقتي كه مهر پلك گرانبار خواب را
    با ناز و كرشمه ز هم باز مي كند
    آنگه ستاره سحري
    در سپيده دم خاموش مي شود
    آري
    من آن ستاره ام كه فراموش گشته ام
    و بي طلوع گرم تو در زندگانيم
    خاموش گشته ام
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #53
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    حرف را بايد زد،

    درد را بايد گفت

    سخن از مهر من و جور تو نيست

    سخن از متلاشي شدن دوستي است

    و عبث بودن بودن پندار سرور آور مهر

    آشنايي با شور؟

    و جدايي با درد؟

    و نشستن در بهت فراموشي

    يا غرق غرور؟

    سينه ام آينه ايست با غباري از غم

    تو به لبخندي از اين آينه بزداي غبار

    آشيان تهي دست مرا

    مرغ دستان تو پُر مي سازند

    آه مگذار که دستان من آن

    اعتمادي که به دستان تو دارد

    به فراموشيها بسپارد

    آه مگذار که مرغان سپيد دستت

    دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد


    من چه مي گويم ...آه

    با تو اکنون چه فراموشيها

    با من اکنون چه نشستنها

    خاموشيهاست

    تو مپندار که خاموشي من

    هست برهان فراموشي من


    من اگر برخيزم

    تو اگر برخيزي

    همه برمي خيزند !
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #54
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    ارزش انسان

    دشتها آلوده ست
    در لجنزار گل لاله نخواهد روييد
    در هواي عفن آواز پرستو به چه كارت آيد ؟
    فكر نان بايد كرد
    و هوايي كه در آن
    نفسي تازه كنيم
    گل گندم خوب است
    گل خوبي زيباست
    اي دريغا كه همه مزرعه دلها را
    علف هرزه كين پوشانده ست
    هيچكس فكر نكرد
    كه در آبادي ويران شده ديگر نان نيست
    و همه مردم شهر
    بانگ برداشته اند
    كه چرا سيمان نيست
    و كسي فكر نكرد
    كه چرا ايمان نيست
    و زماني شده است
    كه به غير از انسان
    هيچ چيز ارزان نيست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #55
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    رهگذر با من گفت

    کودک خواهر من
    نونهالی ست که من می بینم
    می کشد قد چو یکی ساقه سبز گیاه
    او چه داند کهچرا
    باغ بی برگ و گیاه
    از درختان تنومند تهی ست
    او به من می گوید
    چه کسی با تبر انداخته است
    این درختان را بی رحمانه
    او به من می گوید
    باز در باغ درختان تنومند و قوی خواهد رست ؟
    من باو می گویم
    من نهالی بودم
    که مرا محنت بی آبی در خود
    افسرد
    می توانی فردا
    توتنومند درختی باشی
    او نمی داند اما
    ریشه را با تیشه
    صحبت از الفت نیست
    کودک خواهر من
    نو نهالی ست که در حال برآورد شدن است
    من باو می خواهم
    سخت هشدار دهم می ترسم
    هیبت تیشه اش افسرده کند
    کودک خواهر من
    غرق در بی خبری ست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #56
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    غروری ست در من

    غروری ست در من
    که هر صبح
    عقابان پروازشان سینه آسمانها
    درودی شگفتانه گویند بر من
    غروری ست در من
    که آن کوه ستوار سر سوده بر آسمان را
    که سیل سیه مست ویران کن خانمان را
    کند غرق حیرانی و بهت بسیار
    غروری ست در من
    پدیدار
    که از شوکتش چشم شاهین به وحشت درافتد
    که هر شیر شرزه
    به هر بیشه از شوکت خشم من مضطر افتد
    غروری ست در من
    نه
    دیوی ست اینجا درون دل من
    نه
    گویی که آمیخته ست آخشیج خبائث به آب و گل من
    غروری ست در من
    مرا عاقبت این غرورم به خک سیه می نشاند
    مرا چون پلنگان مغرور
    شبی از فراز یکی قله کوه
    به رفاترین ژرفی دره ای می کشاند
    غروری ست در من
    که یک شب به من شربت مرگ را می چشاند
    غروری ست در من
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #57
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    آیا کسی،فرمان انهدام مرا می خواند؟!
    فریاد می زنم: ـ نه صدایی
    بر من نه پاسخی،نه پیامی
    تردید بود و من
    این تَلخوَش شرنگ شماتت را
    قطره
    قطره
    باری به جام کردم و نوشیدم
    دیدم که می جوند دیوار اعتماد مرا موریانه ها
    ایـــنـــک مــن آن عمــارت از پای بست و یـــرانـــــم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #58
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    این هم روایتی

    وقتی بلند بانو
    بنشست در برابر من
    بعد از چه سالهای صبوری
    بعد از هزار سال
    دوری
    دیدم هنوز هم
    آبش به جوی جوانی ست
    دیدم
    تندیس جاودانی حسن است
    زیباتر از همیشه
    زیبای جاودانی ست
    اما درون سینه من
    حتی هنوز گرچه دلی می تپد ولی
    در طول سایلان که چه بر من رفت
    با این دل شکسته
    آرام نا نشسته دمی
    سر کرده ام به صبوری
    خو کرده ام به حسرت دوری
    پاییز عمر من اینک قدم زنان
    در بستر زمانه گذر دارد
    آه ای سموم سرد زمستان
    بر نیسموز شمع وجود من
    ایا چه وقت می گذاری
    پس کدام وقت ؟
    هر چند
    حتی هنوز هم
    او ایتی ست
    بر من هر آنچه رفت ز جورش
    حکایتی ست
    این شعر این پریشان
    کز خامه روی بستر کاغذ فروچکد
    هرگز گمان مدار که نقش شکایتی ست
    تنها
    کز ما به جای ماند
    این هم روایتی است
    بدانید
    حتی هنوز هم
    او شاهکار خداوند است
    یعنی که ایتی ست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #59
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    غزل

    به خلوت بي ماهتاب من بگذر
    به شام تار من اي آفتاب من بگذر
    كنون كه ديده ام از ديدن تو محرم است
    فرشته وار شبي رابه خواب من بگذر
    نگاه مست تو را آرزوكنان گفتم
    بيا به پرتو جام شراب من بگذر
    اگر كه شعر شدي بر لبان من بنشين
    اگر كه نغمه شدي از رباب من بگذر
    فروغ روي تو سازد دل مرا روشن
    بيا و در شب بي ماهتاب من بگذر
    كرم كن و د كلبه ام قدم بگذار
    مرا ببين و به حال خراب من بگذر
    تو را كه طاقت سوز حميد يك دم نيست
    نخوانده شعر مرا از كتاب من بگذر
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #60
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    بی تو با تو

    آن روز با تو بودم
    امروز بی توام
    آن روز که با تو بودم
    بی تو بودم
    امروز که بی توام با توام
    ....
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 2345678 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/