صفحه 9 از 51 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 505

موضوع: و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

  1. #81
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    لبانت
    به ظرافت شعر
    شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل می کند
    که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
    تا به صورت انسان دراید

    و گونه هایت

    با دو شیار مّورب
    که غرور تو را هدایت می کنند و
    سرنوشت مرا
    که شب را تحمل کرده ام
    بی آن که به انتظار صبح
    مسلح بوده باشم،
    و بکارتی سر بلند را
    از رو سپیخانه های داد و ستد
    سر به مهر باز آورده ام


    هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست

    که من به زندگی نشستم!

    و چشمانت از آتش است


    و عشقت پیروزی آدمی ست

    هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

    و آغوشت

    اندک جائی برای زیستن
    اندک جائی برای مردن
    و گریز از شهر
    که به هزار انگشت
    به وقاحت
    پاکی آسمان را متهم می کند


    کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود

    و انسان با نخستین درد

    در من زندانی ستمگری بود

    که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
    من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

    توفان ها

    در رقص عظیم تو
    به شکوهمندی
    نی لبکی می نوازند،
    و ترانه رگ هایت
    آفتاب همیشه را طالع می کند

    بگذار چنان از خواب بر ایم

    که کوچه های شهر
    حضور مرا دریابند
    دستانت آشتی است
    ودوستانی که یاری می دهند
    تا دشمنی
    از یاد برده شود
    پیشانیت ایینه ای بلند است
    تابنک و بلند،
    که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
    تا به زیبایی خویش دست یابند

    دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند

    تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
    تا عطش
    آب ها را گوارا تر کند؟

    تا آ یینه پدیدار آئی

    عمری دراز در آن نگریستم
    من برکه ها ودریا ها را گریستم
    ای پری وار درقالب آدمی
    که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
    حضور بهشتی است
    که گریز از جهنم را توجیه می کند،
    دریائی که مرا در خود غرق می کند
    تا از همه گناهان ودروغ
    شسته شوم
    وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #82
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه؟!
    مست ازخانه برون تاخته ای یعنی چه؟!
    زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
    این همه با همه در ساخته ای یعنی چه؟!
    شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای!
    قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟!
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #83
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم .
    تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
    برای خاطر عطر نان گرم
    و برفی که آب می‌شود
    و برای نخستین گل‌ها
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
    تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم .
    بی تو جز گستره‌ یی بی‌کرانه نمی‌بینم
    میان گذشته و امروز.
    از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
    می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
    راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
    تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
    به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
    برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
    می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
    تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم
    سپیده که سر بزند
    در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
    شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
    پس به نام زندگی
    هرگز نگو هرگز
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #84
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    آسمان دیده ام ابری شده
    شانه ای کو؟ تا بگریم زار زار
    رعد و برق بی پناهی می زند
    روی تکرار سکوتی مرگبار
    پرتو نوری مرا دعوت نمود
    تا که اسرار دلم تبعید شد
    کنج یک مخروبه متروکه ای
    حکم توقیف دلم تمدید شد
    در زمستانی که می اید ز راه
    یک نفر از شهرتان خواهد گذشت
    آسمان دیده اش ابری شده
    خسته پا،دامن کشان ،خواهد گذشت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #85
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تو را نگاه می کنم
    خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
    بیدار شو
    با قلب و سر رنگین خود
    بد شگونی شب را بگیر
    تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
    زورق ها در آب های کم عمقند...
    خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
    جهان این گونه آغاز می شود:
    موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
    (تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
    وخواب را فرا می خوانی)
    بیدار شو تا از پی ات روان شوم
    تنم بی تاب تعقیب توست!
    می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
    از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
    می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #86
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    شـــعـرهـایم را ببـیــــن از بــس نبــودی مرده اند مثــــل یـک مـــــردابِ تنهـــا مثــل ِرودی مرده اند
    یـک دو بیتی ... یا که صدتا ..باز هم شرمنده ام
    مثنــوی ها پیـــش چشــمـت از کبــودی مرده اند
    تـوی ایــن آشفتــــــه بــازاری که آدم مانده است
    عــاشقــی هــایـم ســـراســر در رکودی مرده اند
    یـک بـه یک مـــوهای مـن شــد مثل دندانم سپید
    ایــن غـــزل هــاهم بـــدون هیــچ سودی مرده اند
    دسـت حـق پشـت و پنـاهت مال من هم نیستی
    عالمــی در پشت پــایــــت از حســــودی مرده اند
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #87
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    از پا تا سرت
    سراسرت
    نوری و نیرویی
    وجود مقدست را در بر گرفته است
    جنس تو ، جنس نان
    نانی که آتش او را می پرستد
    عشقم خاکستری زیر خاک بود
    من با تو گر گرفتم
    عشق من
    عزیزم
    پیشانی ات . پاهایت و دهانت
    نانی است مقدس که زنده ام می دارد
    آتش به تو درس خون داد
    از آرد تقدس را فرا بگیر
    و از نان بوی خوش را





    --
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #88
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
    دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
    تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
    كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
    فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
    چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #89
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
    شعر زلال جوشش احساس های من
    از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
    يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
    اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
    خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
    بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
    من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
    طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
    با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #90
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
    پوشانده صبح تو را ابرهای تار
    تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
    یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
    این با ر می برند که زندانی ات کنند
    ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
    شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
    یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
    از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
    آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
    گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 9 از 51 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/